تبتیان القاب دیگری نیز برای این مقام مقدس قائلاند؛ مانند یشنوربو (گوهر برآورندهی آرزو)، گیالو رین پوچه (پیروزی پرارزش)، پادشاه مقدس و مدافع ایمان.
آنها اغلب به دو منظور به حضور او شرفیاب میشوند: برای برآورده شدن آرزوی خود و یا کسب حضور و برکت (کان دان)، یعنی استفادهی معنوی. سلسلهی دالایی لاماها به یکی از دو شاخهی اصلی بودیسم، یعنی ماهایانه (2) ارتباط مییابد که در ادامه به اختصار به تاریخچهی این مکتب اشاره میشود.
1) بودیسم
این آیین را شش قرن پیش از میلاد شخصی به نام شاکیامونی (گوتاما) بودا بنیان نهاد. او در زیر درختی به نام بودی مکتب خود را براساس چهار حقیقت به دست آورد: حقیقت مقدس وجود رنج، حقیقت مقدس خاستگاه و علت رنج، حقیقت مقدس امکان رهایی از رنج و حقیقت مقدس راه رهایی از رنج. (3)کمال در این دین، رهایی از رنج و وصول به نیروانه است. این دین پس از او به شاخههای بسیاری تقسیم شد که دو شاخهی اصلی آن، هینایانه (تره واده) و ماهایانه است (4) که به اولی «کَه راه» و به دومی «مَه راه» نیز میگویند.
از نظر بودا زندگی سراسر رنج است و همه چیز در جهان محکوم به فناست و هیچ چیز ثابت و پابرجا نیست. بنابراین به نظر او هیچ جوهر ثابت و پایداری را که اساس جهان باشد، نمیتوان سراغ گرفت (5) و همه چیز در تغییر است. (6)
برخی این دین را الحادی دانستهاند و حتی خود دالایی لاما نیز به صراحت آن را پذیرفته است: بنابر اندیشهی بودیسم، هیچ اصل ثابت و مطلقی به عنوان خدا - که قادر مطلق و عالم مطلق و خالق جهان باشد - وجود ندارد. (7)
به نظر بودا، انسان در سمساره (دایرهی وجود) سرگردان است و اسیر تولدها و مرگهای پیاپی، تا آن که بتواند خود را از این دور رهایی بخشد و به نیروانه برسد. (8) بودا بر آن است که خاستگاه رنج در تشنگی و میل به زندگی و وجود است. تمایل به هستی انسان را به تولدهای جدید میکشاند و این حقیقت دوم دین بوداست. (9)
علت اصلی رنج نادانی است، از اینرو از طریق شناخت و آگاهی واقعی میتوان رنج را فرونشاند و به نیروانه رسید. (10) گفتنی است بودا برای این رهایی راههای هشتگانهای را مطرح کرده است. صورتی که دین بودا در نواحی تبت به خود گرفته، به آیین لاما معروف است و آن نهایت تحولی است که این سیستم دینی حاصل کرده؛ یعنی به وسیلهی آن مذهب، اولیا و زمامداران کشوری بر مردم حکومت میکنند و چون لاماها در رأس آن قرار دارند، از اینرو آن را لاماییسم گفتهاند. (11)
البته خود دالایی لاما با واژهی لاماییسم مخالف است؛ زیرا آیین بودایی تبت را برآمده از آموزههای اصیل بودا میداند. هر چند برخی استادان تبتی نیز در شکلگیری آن نقش داشتهاند، اساس همهی کارهای بزرگ ایشان پروردهی استادان هندی است. (12)
2) بودیسم تبتی
بودیسم براساس افسانهها در دوران سلطنت شاه سِرون در قرن هفتم پس از میلاد به تبت راه یافت، اما این دین رواج نیافت، تا این که در دوران «آتیسا»، راهب معروف هندی در سال 1038 میلادی این امر تحقق یافت، البته آتیسا بدعتهایی نیز در دین بودا ایجاد کرد که از آن جمله میتوان به مجرد ماندن راهبها اشاره کرد. وی برخی آداب و رسومی که از دین «بون» با بودیسم درآمیخته بود، رد کرد. پس از آتیسا دینداری در این سرزمین بسیار کمرنگ شد و دین پایههای خود را از دست داد و تا مدتها بدینسان بود، تا آن که 350 سال بعد «تسون - خا - پا» (1357-1419 میلادی) مقدماتی را فراهم آورد تا دین در سرزمین تبت رواجی دوباره یابد. او همچنین با تغییراتی در این فرقه، قانون مجرد بودن راهبها را لغو کرد و دستور ازدواج آنان را صادر کرد. او همچنین فرمان داد تا همه به دین عمل کنند. تا زمان او مکتب کلاه قرمزها (رنین - پا) رواج داشت، اما وی نام آیین خود را کلاه زرد (لوگز - پا) نهاد، هرچند فرقهی دیگری در سال 1572 میلادی به نام سا - سیکا به وجود آمده بود. (13)بودیسم تبت براساس کتابی است به نام تریپیتا. چاپ پکنِ این کتاب 3 هزار و 522 جلد است که ترجمههایی نسبتاً قابل اعتماد از متون هندی - به زبان سانسکریت - و گاه از متون چینی است. (14)
تسونک خاپا در اواسط قرن چهاردهم معبد زرد را ساخت و به اصلاحاتی دست زد. رئیس معبد او که برادرزاده و شاگردش بود، به دالایی لاما ملقب شد. در این مکتب همه کلاهی زرد بر سر مینهند و پارچهای زرد بر کمر میبندند.
در مقابل صومعههای سرخ جامعه که کلاه سرخ دارند، در این مکتب ازدواج راهبها ممنوع شد. کلاه سرخها بیش از کلاه زردها بودند و در میان آنان ازدواج راهبها اشکالی نداشت. (برخلاف سنت رایج بودایی) و آنان با همسرانشان در دیرها زندگی میکردند و طبق قاعدهی وراثت، مقام روحانی به اولاد ذکورشان میرسید. اما در میان کلاه زردها دیگر مقامِ روحانی وراثتی نبود. آنها قاعدهی وراثت را با تناسخ درست کردند (شبیه جانشینی پاپ در مذهب کاتولیک). آنان دالایی لاما را تجسم بودای بزرگ، «اوکولیته» میدانند. دالایی لاما در مرکز لهاسا مینشیند و مقام اول را دارد و رئیس صومعهی تاشینلو نیز مقام بعد از اوست. این رئیس تجسم روح آمیتابه است. در تمان دیرها و صومعهها رئیس بعدی تناسخ رئیس پیشین است. (15)
یک قربن بعد از تسان گامپو - که مذهب و دین بودا را به تبت آورد - بانی حقیقی بودا و دیانت لاما به تبت آمد. او آتیسا نام داشت؛ مردی بنگالی که معلمی با ارادهی قوی بود و به روح الههی مؤنث، یعنی «شکتی» اعتقاد داشت و آن را میپرستید (در قرن هشتم عبادت کالی، زوجهی شیوا، خدای هندو در میان مردم بنگال نفوذ داشته است). (16) از همین رو، تا زمان تسونگ خاپا که در قرن چهاردهم اصلاحات مذهبی انجام داد، سنت ازدواج راهبان بودایی در صومعههای تبت رواج داشت و آنها به کلاه قرمزها معروف بودند، تا اینکه تسونگ خاپا (اتسون خاپا) آن را ممنوع و مکتب کلاه زردها را تأسیس کرد. اکنون مکتب دالایی لاما نیز در همین صومعهها قرار دارد.
تبت سرزمین مقدس بوداییان در آسیای مرکزی (جنوب عربی چین) است که ارتفاع متوسط آن از سطح دریا حدود 4900 متر بوده و رشته کوههای هیمالیا نیز در این سرزمین قرار دارد. (17)
وسعت این سرزمین یک میلیون و 450 هزار کیلومتر مربع است. کشور چین در سال 1720 میلادی تبت را تصرف کرد و بعدها مالکیت آن را ادعا نمود، اما در 1913 میلادی تبت با حمایت انگلستان استقلال خود را اعلام کرد. سپس در سال 1949 میلادی مورد یورش ارتش خلق چین قرار گرفت و اشغال شد، ولی بعد از چند دهه قرار شد تا حدی خود مختاری داشته باشد. (18)
آنچه گذشت، در سایتهای اینترنتی منتسب به تبتیهاست، اما منابع چینی به گونهی دیگری در خصوص تبت ادعا دارند که البته مخاطبان بسیار اندکی دارند. آنها معتقدند تبت در تمام طول تاریخ جزء چین بوده است. در قرن بیستم وضع نابهسامان اقتصادی موجب به وجود آمدن نظام فئودالی در آنجا شده و آنها در سال 1949 نظام فئودالی را برانداخته و حدود یک میلیون دهقان و کشاورز برده را آزاد کردهاند. آنها مدعیاند از سال 1965 به این منطقه خودمختاری داده و در این مدت در آبادی و توسعهی تبت کمکهای بسیاری کردهاند.
3) مکانهای مقدس تبت (19)
یک. دریاچهی لامو لاتسو (20)
در تبت دریاچههای بسیاری هست که برخی از وسعت و عمق زیادی برخوردارند. مهمترین آنها دریاچهی لامو لاتسو، واقع در منطقهی چوخورگیال (21)، در 90 مایلی شرق لهاساست که به معنای دریاچه آسمانی یا دریاچهی خداست و برای بوداییان تبت مکانی مقدس به شمار میآید. این همان دریاچهای است که در پیدا کردن و انتصاب دالایی لامای چهاردهم نقش اساسی داشته که در جای خود بدان اشاره خواهد شد.دو. کاخ پوتالا (پودالا)
این بنا در شهر لهاساست و به سال 1994 میلادی در فهرست میراث جهانی به ثبت رسیده است. کاخ پوتالا در قرن هفتم ساخته شده و 41 هکتار مساحت دارد و دارای سیزده طبقه است. این بنا به دستور سونگ تسن گامپو (617-650 میلادی) ساخته شده است. او پس از آنکه با دو شاهزاده خانم چینی و نپالیِ بودایی ازدواج کرد، خود نیز بودایی شد و سپس دستور ساخت این کاخ را صادر کرد. چینیها در قسمتهای مختلف پایگاه اینترنتی china abc در خصوص مسائل تبت، به ازدواج با شاهزادهی چینی اشاره کرده و مدعیاند این نمونهای است که ثابت میکند در طول تاریخ و دست کم از قرن هفتم میلادی تبت جزء ایالات چین بوده و حاکم آنجا، حکم خود را از چین میگرفته است.سه. معبد واچائوسی و خیابان پاچائوچیه
این دو مکان در مرکز شهر لهاسا واقعاند و ساخت آنها از سال 647 میلادی به دستور فرمانروا تسن گامپو شروع شد. معبد داچائوسی چهار طبقه دارد که دارای شیروانی منحصر به فرد مسی با روکش طلائی است. خیابان پاچائوچیه نیز به همین معبد منتهی میشود که دو طرف آن را مغازههایی فراگرفته است. بوداییان تبت که برای زیارت این معبد میآیند، در این خیابان و حتی پیشتر، پیوسته کف دو دست را به هم میچسبانند و سپس زانو زده، حین بوسهزدن بر زمین به جلو حرکت میکنند این عبادت عالیترین نوع عبادت در میان تبتیان است.چهار. معبد لاپولن
این بنا در سال 1906 میلادی در کنار کوهها و روبهروی رودی ساخته شده است. در زمان رونق این معبد، بیش از چهارهزار راهب در آن به عبادت و تحصیل و مراقبه مشغول بودهاند.شایان ذکر اینکه در پایگاه اطلاعرسانی شهرسازی و معماری آمده است که از سال 1966 تا سال 1977 بسیاری از تمدنها از جمله تمدن دو هزار سالهی تبت زیر و رو و نابود شدهاند. به واقع پیش از تهاجم چینیها شمار معابد و صومعهها در این سرزمین 6 هزار و 259 عدد بوده است؛ در حالی که در سال 1967 تنها هشت معبد در تبت باقی مانده بود. البته در سال 1980 چین تصمیم میگیرد تعدادی از آنها را تعمیر کند، اما از سال 1994 دیگر بار یکسانسازی فرهنگی در این سرزمین آغاز میشود که به دلیل مسائل سیاسی و اقتصادی به این اقدامات اعتراض مهمی صورت نمیگیرد. (22)
پنج. چرخ دعا
غلطکهایی است که بر فراز بیرقها و پرچمها قرار دارد و بر آنها عبارت «اُم مانی پادمه هوم» (=اُم! ای جواهر نیلوفر! بیا) منقش است. این عبارت در همه جای تبت به چشم میخورد. مردم تبت بر معابد، کوهها و... مرتب این عبارت را تکرار میکنند تا از شر ارواح خبیثه و شیاطین رهایی یابند. (23)تبت سرزمینی است کوهستانی و بیابانی که از نظر اقتصادی بسیار نامناسب است، اما از نظر فرهنگی بالندگی خاصی یافته است. (24)
در چنین سرزمین وسیعی تنها دو و نیم میلیون نفر تبتی زندگی میکنند که 96 درصد آنها نژاد تبتی دارند. حدود شش میلیون نفر به مذهب بودایی تبت در جهان زندگی میکنند. (25) به ادعای تبتیها و کشورهای غربی، دولت چین سعی کرده تغییر جمعیتی و بافت فرهنگی جدیدی ایجاد کند. شایان ذکر است مناطقی که لاماییسم حکم میراند، بسیار وسیعتر از سرزمین تبت است و نپال، بوتان، زیِکم، لاداخ، کشمیر، مغولستان، مغولستان داخلی، سرزمین مغولهای «بریاتِ» روسیه، منچوری و قسمتی از چین شمالی را نیز شامل میشود. تمامی این مناطق بیابانی است و مردم آنجا به گلهداری مشغولاند. شرایط تبت برای زندگی بسیار نامناسب است؛ از اینرو به مرگ بسیار میاندیشند و برای آنها موضوع دلپذیری است. (26) همچنین در میان آنان، مسائل خرافی و اعتقاد به دخالت شیاطین و ارواح خبیثه بسیار رواج دارد؛ تا جایی که میتوان گفت آنها خرافهپرست هستند. (27)
4) تبت سرزمین سنن عجیب
یکی از مسائل اجتماعی بسیار عجیب و استثنایی در تبت، سنت چند شوهری است. فردی که با زنی ازدواج میکند، عروس خودبهخود به ازدواج برادرهای او نیز درمیآید و همگی دارای همسری مشترک میشوند. (28) در تبت نباید از زن پرسید «شوهرت کیست»؛ زیرا زنان فراوانی هستند - به ویژه در میان خانوادههای کشاورز - که چندین شوهر دارند. این پرسش از سوی یک خارجی ممکن است ناسزا تلقی شود، هرچند درصدی از ازدواجها نیز تکهمسری است. (29)فرزند حاصل از ازدواجها نیز متعلق به برادر بزرگتر است از اینرو در میان شوهران چندگانه، تنها یک شوهر به عنوان شوهر اصلی محسوب میشود و این یکی هم دائم نمیماند و از بزرگتر به کوچکتر میرسد.
جالب آنکه کوچکترین برادر از همسران برادر خود تمتع جنسی نمیبرد، از اینرو بیشتر به عنوان راهب به دیرها میرود. شاید یکی از دلایل به وجود آمدن این رسم عجیب - که از سوی دیگر ملتها غیر اخلاقی و نامناسب به نظر میرسد - شرایط بسیار نامناسب اقتصادی بوده است؛ زیرا خانوادهها و به ویژه کشاورزان نمیتوانستهاند به تنهایی از عهدهی ادارهی یک زن برآیند، ولی با وجود یک همسر برای چند برادر، بار اقتصادی کمتری متحمل میشدهاند. البته چه بسا علل دیگری نیز داشته باشد.
گفتنی است سنت چند زنی هم در این منطقه آزاد است؛ چنان که شاه سِرون، پنج زن داشته است. البته شرط آن است که تمامی زنها با هم خواهر باشند. این سنت در میان خانوادههای نجیبزاده و حاکمان بیشتر رواج دارد.
در این سرزمین مردم پس از مرگ همسر فوراً ازدواج میکنند، از اینرو در آنجا زن یا مرد بیوه وجود ندارد. عجیب آنکه زمانی در تبت زنان را جزء دارایی حساب میکردند.
مردم این سرزمین به مهماننوازی و احترام به دیگران مشهورند. آنان هنگام سلام دادن دو دست را باز کرده و دو کف دست را به طرف مقابل نشان میدهند و زبان خود را بیرون میآورند. این بدان معناست که در دستانم سلاحی ندارم و زبانم نیز زهرآلود نیست. هرچند پارهای از سنتها کمرنگ شده، هنوز هم برخی رانندههای کامیون وقتی در جاده به هم میرسند، زبان خود را بیرون میآورند.
نظام اجتماعی تبت فئودالی است؛ از همین رو در این منطقه، فشارهای اجتماعی از سوی قبایل بر افراد شدید بوده و ازدواجهای اجباری بسیار است. به همین دلیل، خودکشی نیز در این سرزمین فراوان است. ناکامورا در این خصوص پژوهشی زبانشناختی انجام داده و مدعی است به دلیل رواج خودکشی بوده است که تنها در زبان تبتی برای این مفهوم واژهای یک بخشی به کار میبرند. در حالی که در مابقی زبانها خودکشی به صورت واژهای دو بخشی استفاده میشود. (30)
مردم تبت، هند را بسیار مقدس میشمرند و آن را کشوری مذهبی میدانند و احترام بسیاری برای آن قائلاند؛ چرا که دین بودا از هند به تبت آمده است.
5) لاماییسم چیست؟
در زمان معاصر نیز هندوستان بود که به فراریان تبتی پناه داد. چنانکه بیان شد، بعد از ورود دین بودا به تبت برای سدههایی انحطاط دینی روی داد، تا اینکه تِسون - خا - پا به اصلاح این انحطاطها پرداخت و ساختی مذهبی در کشور پدید آورد که همان سنت کلاه زردها بود. در آن زمان شیطانپرستی و مسائل انحرافی رواج بسیاری یافته بود. (31)اولین هوادار او «هِدون - گروپ» یا «گدوم دروپا» برادرزادهاش بود که به خاطر فضایلش شهرت یافت و تبتیان او را تجسم آوالوکیتش وارا (اولوکیته) یا همان بودای مهر دانستند و او را دالایی لاما (اقیانوس خِرد) لقب دادند. آنان تا به امروز هم برای بالاترین شخصیت معنوی خود این عنوان را استفاده میکنند و از این زمان بود که سنت لاماییسم به وجود آمد. (32)
تاکنون چهارده دالایی لاما در این سرزمین به دنیا آمده است و آنها برای این مقام تقدس خاصی قائلاند. امروزه در تبت کلاه زردها مسلط هستند. (33) البته به نظر تبتیها همهی بودائیهای قدیم نیز از تعالیم لاما برخوردار شدهاند.
گدوم دروپا، کسی است که تأسیس سلسلهی دالایی لاماها را به او نسبت میدهند. البته در طول زندگیاش این عنوان را برای او به کار نبردند، اما او اکنون دالایی لامای اول شناخته میشود.
سلسلهی دالایی لاماها بدین ترتیب است:
1. گدوم دروپا (1391-1474)؛
2. گِدون دراب گیاتسو (1475-1542)؛
3. سونام گیاتسو (1543-1588)
4. یونتن گیاتسو (1589-1617)؛
5. گیالو ناگوانگ لوپسانگ گیاتسو (1617-1682)؛
6. تسانگیانگ گیاتسو (1682-1706)؛
7. کلسانگ گیاتسو (1708-1757)؛
8. جامفل گیاتسو (1758-1804)؛
9. لونگ تونگ گیاتسو (1805-1815)؛
10. تسولتریم گیاتسو (1816-1837)؛
11. خِردروپ گیاتسو (1838-1856)؛
12. ترینلی گیاتسو (1856-1875)؛
13. توپتن گیاتسو (1876-1933)؛
14. تنزین گیاتسو (1935-...) (34)
همانگونه که گذشت، دالایی لاماها یک حقیقت بیش نیستند که در طول زمان در بدنهای مختلفی تجسم مییابد و آن حقفیقت همان بودای مهر است. این سلسله مربوط به یکی از دو شاخهی اصلی مکتوب بودا، یعنی ماهایانه است.
مردم تبت نظام اجتماعی بسیار خاصی دارند. آنان بیشتر هویت خود را در نظام دینی معین کردهاند و به همینرو نسبت به نظام لاماییسم اطاعتی مطلق دارند. بنابراین ابعاد هویتی بیشتر آنها با دین بودا - آن هم شاخهی ماهایانهی لامایی - تعریف شده است. از سوی دیگر، شرایط بسیار سخت زندگی در این سرزمین از آنها مردمی سختکوش و مقاوم ساخته است. تاریخ نشان داده که آنها بارها در مقابل تهاجم ارتشهای دیگر ایستاده و کشور خود را حفظ کردهاند. به طور مثال چند بار تهاجم کشور چین را دفع کردهاند.
هر چند چینیها مدعی تهاجم نبودهاند و حتی پایگاه اطلاعرسانی تلویزیون آلمانی دویچهوله نیز میگوید تبتیها با کمک ارتش انگلیس در سال 1913 توانستند استقلال بیابند. اما پرسش این است که چرا چین در قرن بیستم تبت را اشغال کرد؟
هاجیمه ناکامورا معتقد است این موضوع در نظام دینی و مذهبی، یعنی لاماییسم پاسخ خود را مییابد. (35) بزرگترین صومعهها در تبت است؛ تا جایی که در یکی از این صومعهها صد هزار لاما نگهداری میشود. اینها افرادیاند که نه تولید اقتصادی دارند و نه ازدواج میکنند. (36) نظام دینی تبت مستقیماً با نظام فئودالی ارتباط داشت؛ مانند نظام اجتماعی که در قرون وسطی در اروپا بود و نیز همانند نظام فئودالی که در ژاپن وجود داشت. (37)
گرایش به زندگی در انزوا و اجتناب از فعالیت و تولید اقتصادی، یکی از خصوصیات بارز دورهی پیش از هجوم چینیها به تبت بوده است. در مقابل، مردم تبت حتی لاماها فعالیتهای تجاری و بازرگانی را طرد نمیکردند، از اینرو تجارت رشد کرد و برخی ثروتمند شدند و برخی نیز ضعیف و از سویی تجردگرایی نیز عادی شد. این امر موجب نابودی دشتهای آباد این سرزمین گشت.
نظام روحانی آنقدر برای این مردم مهم است که به دلیل احترام، تا جایی که بشود از نام دالایی لاما استفاده نمیکنند. این شور مذهبی با مسائل اقتصادی آنجا ارتباط دارد. (38)
پیشتر گفتیم که پسر کوچک چون نمیتواند از همسر برادران خود بهره جنسی برد، به معابد و صومعهها میرود. تنها زمانی پسران از این امر معاف میشوند که یکی از خواهرانشان به صومعه برود، البته به گونهای آشکار تعداد راهبهها در تبت از راهبها کمتر است.
البته گفته شد که در شاخهی دیگر لاماها، یعنی کلاه قرمزها ازدواج صحیح است و مقام روحانی میتواند به پسر آن فرد برسد، که بیشک باید شایستگی و لیاقت خود را در عمل و گفتار به اثبات رساند. از اینرو، این موضوع هیچگاه شکل موروثی به خود نمیگیرد.
در نظام لاماییسم، تعالیم مذهبی شکلی بسته دارد و همه اجازه ندارند مسائل مذهبی را مطالعه کنند، از اینرو تنها اندکی به تألیف کتاب و مقاله در این زمینه میپردازند. راهبها نیز دو دستهاند: راهبهای عادی و دیگری نجیبزادهها. گروه دوم اگر شناخت کافی بیابند، به عنوان تجسم لاماهای معروف پیشین، به نظام راهبها وارد میشوند. این راهبها بسیار کماند و در هر صومعه حدود سینفر زندگی میکنند. البته فرد برای رسیدن به مرتبهی تجسم لاماهای مقدس قبلی میباید بکوشد تا به این مقام برسد و این در شور و جذبهی فردی است، نه فقط نجیبزادگی. لامای موجود جلوهی سه فضیلت اصلی است: دانایی، شفقت و قدرت.
وقتی یک دالایی لاما میمیرد، دست کم پس از 49 روز دوباره به صورت نوزادی متولد میشود. (39) در اینباره گاه دالایی لامای قبلی، پیشبینیهایی میکند و مکانهایی را برای یافتن نوزاد موردنظر پیشنهاد میدهد و اگر پیشبینی در کار نباشد، به کمک پیشگویان در جایی موسوم به نِشونک - نزدیک صومعه هیبراس نون - پیشگویی صورت میگیرد. اگر در طی جستجوها به دو یا چند کودک مشابه دست یافتند، آنها تا چهار یا پنج سالگی پرورش مییابند و سپس آزمایش میشوند تا فرد مورد نظر پیدا شود. در نهایت اگر مشکل حل نشود، در لهاسا قرعهکشی صورت میگیرد. بنابراین انتخاب دالایی لاما به هیچرو موروثی نیست، هر چند کلاه زردها این موضوع را با تناسخ به شکلی پذیرفتهاند. (40)
در نظام دینی این سرزمین، شناخت بودا و تعالیم او به آموزش لاما بستگی دارد. پیروی از خطا بودا مستلزم پیروی از سنتهای لاماهاست. همهی بودائیهای قدیم نیز از تعالیم لاما برخوردار شده و به فرزانگی رسیدهاند.
لاما در این فرهنگ، زیربنای همهی فضایل و ملکات و سرچشمهی همهی خوبیهاست. خدمت به لاما همان پیمان وفاداری به گوهرهای سهگانه است. بنابراین گویا در تبت به جای سه گروه بودا در آیین ماهایانه، چهار گروه پرستیده میشود که در رأس آنها دالایی لاما قرار دارد، هر چند در بودیسم ماهایانه، برای بودا سه تجلی یا سه جسم قائلاند.
در سنت تبتی به هیچرو لذت جسمی نفی نمیشود، باید هدف را در شاد زیستن دانست. البته این لذت وافر معادل با لذت دنیوی نیست، بلکه حظّی متعالی و جاودان موردنظر است. در این سنت، انسان نباید به چیزی وابسته شود و از سویی نباید از آن بریده هم باشد. او باید به گونهای با دنیا درآمیزد که با آن ممزوج هم نشود.
وجود انسان در این آیین، مقدس است. آدمی در لحظهی تولد، تجسم بوداست. تولد آدمی، یعنی پرورش انسان به دست بودا، و بودا شدن خود بعدها مطرح میشود. مرگ نیز در این فرهنگ به معنای وحدت یافتن با حقیقت غایی است.
می گویند کامالا شیلا، بودیسم را به تبت برد و بدنش را پس از مرگ مومیایی کردند و اکنون در یکی از صومعهها نگهداری میشود. آنها تمتع جنسی را به گونهای مشروع میپذیرند و نجات را اقناع ذهن و عین خوشی میدانند، نه آزادی توأم با رنج و خوشی. این نگرشها، تفاوتهای عمدهی طرز تفکر بودیسم تبتی با فرهنگ هندی است. (41)
واژه «لاما» ابتدا برای رئیس و سرپرست صومعهها به کار میرفته، اما امروزه به معنای استاد یا معلم است و پسوندی برای مقامهای روحانی است. یک لامای زنده بیش از یک بودا یا دراما مورد احترام قرار میگیرد.
یک دالایی لاما تنها با انتخاب و شناسایی به این مقام نمیرسد؛ بلکه باید از سطح آموزش بالایی برخوردار بوده و به شدت به سنتها پایبند باشد. قوانین برای دالایی لاماهای جوان بسیار جدی و سخت است: آنها نباید شراب بخورند؛ در سه یا چهار سال اول هرگز با زنان ملاقات نمیکنند و حتی مادرانشان را نمیبینند و بقیه عمر خود را نیز با زنان جمع نمیشوند.
در میان آنها، دالایی لامای پنجم و سیزدهم مورد احترام خاصی قرار گرفتند و به همینرو معابد بزرگی نیز دارند. پنجمین دالایی لاما همان است که فرقهی کلاه زردها را - که شاخهای پذیرفته شده از بودیسم در تبت است - پایهگذاری کرد و قصر پوتالا را ساخت. سیزدهمین دالایی لاما نیز سی سال بر تبت حکمرانی کرد و در برابر لشکر انگلستان مقاومت نمود و سرانجام جسد او در هزار کیلو طلا کفنپیچ شد. بنابراین مردم تبت برای تمام دالایی لاماها عظمت و احترام خاصی قائلاند که میزان آن نیز به موفقیت دنیوی آنها بستگی دارد. (42) جان بیناس اظهار میدارد که گوبلای خان، ایل خان بزرگ مغول در سال 1261 میلادی چند مأمور به دیر ساکیا فرستاد و رئیس روحانی آنجا را نزد خود فراخواند و سپس تحت تعلیمات او به دین تبتیان درآمد. (43) در قرن سیزدهم و چهاردهم مغولستان پس از تبت به دین بودا درآمد. (44)
جالب اینکه قبل از دالایی لامای چهاردهم، تمامی دالایی لاماها با نفوذ و از خانوادههایی نجیبزاده بودند، اما دالایی لامای چهاردهم از خانوادهای پرجمعیت و کشاورز انتخاب شد. این خانواده و حتی روستای آنها در «آمدو» پس از انتخاب دالایی لاما به زمینهای زیادی دست یافتند که به نظر میرسد این مطلب با نظریهی تناسخ فردی و مقام معنوی دالایی لاما ناسازگار باشد. چنین مینماید که در نظر آنها بالا بودن به شخصیت خانوادگی ربط پیدا کرده و آنها از قِبَل دالایی لاما به نان و نوایی رسیدهاند. (45)
تبتیها به دلیل شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود، برای مردگان احترامی قائل نیستند: سر مردگان را در میان پاهایشان قرار میدهند و آنها را با طناب میبندند. سپس آنها را در گودالی میگذارند تا کرکسها آنها را بخورند و یا آنها را در رودخانه میاندازند، هرچند امروزه از سوی دولت چین اینگونه رفتارها ممنوع شده و به شدت با آن برخورد میشود. به نظر میرسد زندگی کوچنشینی است که سبب شده آنان برای جسم مردگان هیچ احترامی قائل نباشند. عموماً کوچنشینان هرجا که فردی از آنها از دنیا میرود، همان جا آن را رها میکنند. این امر موجب شده در تبت تنها به زندگی پس از مرگ و روحِ از دنیا رفته بیندیشند. (46) چنین مینماید که همین شیوهی تفکر به دلیل تحقیر جسم آدمی و تنها بها دادن به روح است که سنتهای نسبتاً خشنی را در پی داشته است.
بودیسم به ویژه شاخهی ماهایانه به دلیل دوست داشتن همه موجودات زنده، خوردن گوشت را ممنوع کرده، اما در تبت به سبب شرایط آب و هوایی بسیار سرد، خوردن گوشت اجتنابناپذیر میباشد و حتی بیشتر خوراک آنها گوشت است. در تبت خوردن گوشت ممنوعیتی ندارد و حتی راهبها را در حال خرید گوشت دیدهاند. (47) البته آنان حیوانات کوچک مانند ماهی و پرندگان را نمیخورند؛ زیرا معتقدند حیوانی را باید خورد که عدهی زیادی را سیر کند. آنها نوشتن بر روی ابریشم را نیز جایز میدانند، اما در هند ممنوع است؛ زیرا موجب کشته شدن کرم ابریشم میشود. آنها کشندهی کرم را فرد دیگری میدانند. شاید علت این باشد که استفاده نکردن از ابریشم، مشکلات اقتصادی به بار میآورد.
قداست بسیار زیادی که مردم تبت برای لاماها قائلاند، در برخی موارد موجب مشکلات اجتماعی شده است. برای نمونه، از آنجا که برخی شاخههای بودیسم تبتی (کلاه قرمزها) اجازه دادهاند تا راهبها به زنان نزدیک شوند و بچهی آنها را نیز مقدس شمردهاند، این امر در پارهای از نواحی چون استان «خَمس» و استانهای نزدیک مغولستان بیقیدی اخلاقی برای راهبها به دنبال داشته است. قداست آنها تا جایی پیش رفته که اگر برخی راهبها به کارهای زشت همچون سرقت هم مبادرت میکردند، مجازات نمیشدند. در تاریخ آمده است که برخی راهبها گاه به غارت و چپاول مردم دست میزدند و مردم هم باید به آنها احترام میگذاشتند. کشتن دسته جمعی مخالفان و شکنجهی آنها نیز در دورانهایی رواج داشته است. (48)
پینوشتها:
1. Boddha of Compassion.
2. Mahayana
3. دالایی لاما، زندگی در راهی بهتر، ص 12 و 60.
4. نینیان اسمارت و دیگران، سه سنت فلسفی، ص 42.
5. دالایی لاما، پیشین، ص 50، 60 و 61.
6. همو، هنر شاد زیستن، ص 177؛ همو، کتاب کوچک عقل و خرد، ص 15.
7. همو، زندگی در راهی بهتر، ص 56.
8. همان، ص 23.
9. نینیان اسمارت و دیگران، پیشین، ص 45.
10. دالایی لاما، زندگی در راهی بهتر، ص 70؛ همو، هنر شاد زیستن، ص 255.
11. جان بی.ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 223.
12. دالایی لاما، زندگی در راهی بهتر، ص 140.
13. هاجیمه ناکامورا، شیوههای تفکر ملل شرق، ج 2، ص 12-13.
14. همان، ص 13.
15. ر.ک: جان بی. ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 247-248.
16. همان، ص 224.
17. به نقل از: en. wikipedia
18. به نقل از سایت اینترنتی شبکه تلویزیونی دوویچوله آلمان (2005/8/26)، dwelle.de/persion
19. به نقل از: China abc
20. lhamo lhatso
21. chokhgyal.
22. www.Uan.ir
23. جان بیناس، تاریخ جامع ادیان، ص 248.
24. همان، ص 9.
25. پایگاه اطلاع رسانیِ Persian.cir.cn / china abc
26. هاجیمه ناکامورا، شیوههای تفکر ملل شرق، ج 2، ص 15-16.
27. جان بیناس، پیشین، ص 245.
28. هاجیمه ناکامورا، پیشین، ص 17.
29. همان، ص 18.
30. ر. ک: همان، ص 18-22.
31. جان بیناس، تاریخ جامع ادیان، ص 244.
32. ر.ک: دالایی لاما، زندگی در راهی بهتر، ص 21.
33. همان، ص 26.
34. پایگاه اطلاعرسانی en.wikipedia.org,www tibet.com
35. هاجیمه ناکورا، پیشین، ج 2، ص 30.
36. جان بیناس، تاریخ جامع ادیان، ص 248.
37. هاجیمه ناکامورا، پیشین.
38. جان بیناس، پیشین، ص 248.
39. هاجیمه ناکامورا، پیشین، ص 43.
40. جان بیناس، پیشین، ص 247.
41. هاجیمه ناکامورا، پیشین، ص 32-35.
42. همان، ص 44.
43. جان بیناس، تاریخ جامع ادیان، ص 243.
44. همان، ص 224.
45. همان، ص 53.
46. همان، ص 46.
47. همان، ص 48.
48. همان، ص 50.
فعالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشههای دالایی لاما، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول