دالایی لاما در توضیح این اصل به دو سطح تغییر و ناپایندگی اشاره میکند:
"وقتی در مورد ماهیت عدم پایندگی صحبت میکنیم، باید به یاد داشته باشیم که دو سطح دارد: یک سطح معمولی که کاملاً واضح است و سطح بازایستایی در تداوم یک زندگی یا یک حادثه. اما ماهیت عدمِ پایندگی که در ارتباط با چهار حقیقت با شکوه آموزش داده میشود، اشاره به جنبه پیچیدهتر عدم پایندگی دارد که ماهیت موقتی هستی است. (1)"
از نظر وی سطح اول برای همه آشکار است، اینکه زندگی تا ابد تداوم ندارد و روزی به پایان میرسد. اما در سطح بعدی به دلیل اعتقاد به چهار حقیقت بودیسم، در ماهیت و بنیاد تمام موجودات، نوعی بیثباتی هست، از اینرو همه چیز در تغییر میباشد. وی این نوع از ناپایندگی را به نظریات فیزیک جدید نیز مرتبط و با آنها هماهنگ میداند:
"موضوع بعدی شناخت ناپایندگی است. در اینجا نیز دو رده یافت میشود: یکی از ناپایداریها به ردهای زمختتر بازمیگردد؛ مانند مرگ یا تلخکامیهای دیگر، یا زمانی که برخی تجربهها دگرگون میشوند یا پایان میپذیرند. ناپایداری دیگر که رده ظریفتری دارد، ناپایداری لحظهای است که فیزیک امروزی نیز آن را برشمرده است. برای نمونه، این گل پیشروی من، در ردهای بسیار لطیف، هر دم به گونهای موجی، همچون انرژی در حال دگرگون شدن است. این یک ناپایداری نهانی و ظریف است. (2)"
در مکتب بودیسم، این بیقراری و بیثباتی تمام هستی «تهیگی» (3) نامیده میشود.
"تهیگی به معنای آن است که هیچ پدیدهای نمیتواند هستی ذاتی داشته باشد. با دریافتن اینکه در همه طبیعت چیزی به خود پاینده نیست، میتوانیم به سرشت فریبنده یا فریبآمیز بودن همه پدیدهها پی بریم. (4)"
او این برداشت خود را پس از توضیح و تفسیر «آیات هشتگانه» به دست داده، آن را نتیجه گزارشی میداند که براساس آیین (پراسانگیکا - مادهیامیکا) (5) ارائه داده است. او این آیین را از میان چهار مکتب بزرگ بودایی در بالاترین جایگاه قرار میدهد. (6)
دالایی لاما در سخنرانی دیگر خود نیز این برداشت از آیین بودا را منطبق بر درک کوانتومی از مکانیک جهان مادی تلقی میکند و معتقد است به گونهای میان مشاهده کننده و موضوع مشاهده پیوند است. و فرآیندهای ذهنی بیننده، گویی بر پدیده مورد نگرش تأثیر مینهد. از اینرو میگوید:
"احساس میکنیم نیاز است میان نمای بیرونی پدیدهها و راستیِ آنها جدایی نهیم. آیین مادهیامیکا به پدیدهها چون چیزهایی خیالی مینگرد و بنابر آن، همهی پدیدهها از هستی راستین و راستیای که جوهرین باشد، تهی هستند. با این همه، زمانی که گزارشگران یا دبستانهای گوناگون هندی میکوشند تا این روشننگریِ بزرگ ناگارجونه را درک کنند، میان آنها چنددستگی رخ میدهد. (7)"
به نظر دالایی لاما، تفکر بر اصل فراگیر تغییر و ناپایندگی فواید بسیاری دارد و تمرین و تمرکز بر هر دو سطح از این اصل - چه سطح معمولی و چه سطح عمیق آن - سودمند است.
"نظریهی بیثباتی نقش اصلی را در مکتب بودا ایفا میکند و تفکر در مورد بیثباتی یک تمرین کلیدی است. این تفکر دو عمل حیاتی اصلی در مکتب بودا دارد: در مرحلهی سنتی و یا در احساس روزمره، یک کارآموز مکتب بودا بیثباتی خود را در یک خلسه تمرین میکند؛ این واقعیت که زندگی فناپذیر است و ما هرگز نمیدانیم که لحظهی مرگمان چه موقع فرامیرسد. وقتی این واکنش همراه با عقیده به امکان دستیابی به مرحلهای از آزادی روحی و معنوی، یا رهایی از درد و رنج و دورهی بیانتهای تولد دوباره باشد، در این صورت این عبارت، اراده کارآموز را برای استفاده بهینه از زمانی که در اختیار دارد، راسختر میکند. این عمل با تمرین روحی انجام میگیرد که باعث به وجود آمدن آزادی میشود.
مرحلهی عمیقتر، تفکر در مورد جنبههای خشنتر بیثباتی [و] طبیعت ناپایدار تمام پدیدههاست و با تلاش کارآموز برای درک طبیعت حقیقی واقعیت آغاز میشود و با این درک که جهالت منبع نهایی تمام دردها و رنجهای ماست، از بین میرود. (8)"
او معتقد است از آنجا که همه چیز از جمله ساختار بدن ما یا ذراتِ بدن پیوسته در حال دگرگونیاند، ما جانداران باادراک، همگی یکسانیم و ذهنیت و خواهشهای یکسانی داریم. ما خواهان شادکامی بیشتریم و میخواهیم بر رنج پیروز شویم. (9) او معتقد است زندگی روندی پیوسته دارد و همواره در حال دگرگونی است. زمان میگذرد و هیچ چیزی یکسان برجای نمیماند. بنابراین میباید از اینکه چگونه از زمانمان بهره درست و سازندهای بریم، آگاهی روشنی داشته باشیم. (10) او در این جملات نیز از اصل بیثباتی موجودات بهره گرفته و نتیجهگیری اخلاقی نموده است که چون هیچ چیز ثابت نمیماند، باید از لحظات زندگی بهره گرفت و چگونگی استفاده درست را نیز آموخت.
او از دیگر فواید این اصل، زیاد شدن مقاومت در مقابل رنج و درد را برمیشمرد و در پاسخ به این پرسش که آیا تفکر و درک بیثباتی، کاربرد عملی در زندگی روزمرهی غیربوداییها نیز دارد، میگوید:
"اگر ما به نظریهی «بیثباتی» از نقطهنظر تغییر بنگریم، پاسخ به طور یقین مثبت است. این واقعیت وجود دارد که زندگی پیوسته در حال تغییر است و نسبت به حدی که این واقعیت را رد کنیم و در مقابل تغییرات زندگی طبیعی مقاومت نماییم، به تداوم درد و رنج خود ادامه میدهیم. پذیرش پدیدهی تغییر میتواند عاملی مهم در کاهش مقدار زیادی از درد و رنجهایی باشد که ما خود آنها را به وجود آوردهایم. (11)"
او حتی قائل است تعمق در سطح معمولی ناپایندگی نیز سودمند است:
"با تعمق بر روی سطح معمولیِ عدمپایندگی، شخص قادر خواهد بود تا با درک عدم پایندگی، با هستی جاودانِ هویت یا خویشتن خود مواجه شده، واکنش نشان دهد؛ زیرا درکِ عدم پایندگی است که ما را وامیدارد به کنونیت یا موضوعات مربوط به دوران زندگی خود به تنهایی چنگ زنیم. با رها کردن این گرفت و گیر و پایداری درونی، در وضعیت بهتری قرار خواهیم گرفت تا متوجه ارزش کار برای آیندهی زندگیمان بشویم. (12)"
وی برای آنکه افراد از بیثباتی دنیا غافل نشوند، راهحل سادهای مطرح میکند:
"بعضی جوانان جذاب، نیرومند و تندرست به طور ناگهانی چشم از جهان فرو میبندند. اینان استادانیاند که در لباس مجهول و مبدل، بیثباتی دنیا را به ما گوشزد میکنند. (13)"
در خصوص افکار و عقاید بودایی دالایی لاما باید پرسید آیا با قائل شدن به اصل بیثباتی و ناپایندگی هستی و تغییر مداوم در موجودات، به نوعی شناخت نیهیلیستی (نیستانگارانه) نمیرسیم؟ دالایی لاما در برخی سخنرانیهای خود به این پرسش، پاسخ منفی میدهد و معتقد است میان دیدگاه خودش - یعنی قائل شدن به اصل تغییر - و دیدگاههای نیستانگارانه و پوچگرا فاصله است. او در سخنرانی خود به سال 1997 در مدرسهی جدید باراخامبا به تفصیل این مسأله را بررسی، و تفاسیر متفاوت بزرگان دین را در اینباره بازگو میکند. اما در سخنرانیهای دیگر خود، زمانی که موضوع تهیگی به میان میآید، از نیهیلیسم تبری جسته، با قاطعیت میگوید: این نظریه، هیچی محض نیست. (14) او در سخنرانی 1994 میگوید:
"هنگامی که از شونیا (shunya) یا سرشت غایی - که آن را تهیگی مینامیم - سخن میگوییم، منظورمان این است که چیزها هستی مستقلی ندارند، اما به دیدهی اندامهای حسی ما و مغزمان چنین مینمایند که گویی به خودی خود هستی دارند و هستیشان به چیز یا چیزهای دیگر وابسته نیست. اگر چیزها به راستی همانگونه که مینمایند هستند، پس میبایست از راه مراقبهی موشکافانه روشنتر بنمایند اما چنانچه جستجو کنیم، نمیتوانیم آنها را بیابیم. نمای بیرونیِ (Conventional) چیزها یک چیزی است و راستیِ آنها چیز دیگر. ادبیات بودایی برای روشن ساختن این موضوع از دو حقیقت سخن میگوید: حقیقت مرسوم یا متعارف و حقیقت مطلق یا غایی (Ultimate) (15)"
او در پاسخ به این پرسش که تهیگی چیست، میگوید:
"تهیگی تهی بودن است! شرحش آسان نیست. میبایست وارد جزئیات و ژرفای بیشتری شد. ماهها و سالها زمان نیاز دارد تا بتوان به شناخت آن رسید. (16)"
به نظر دالایی لاما تمام بوداییان - از هر مکتب و نحلهای که باشند - چهار نکته را پذیرفتهاند که به آنها مُهرهای چهارگانه (17) میگویند:
همهی چیزهای مشروط ناپایدارند؛ همهی چیزهای آلوده رنجبارند؛ پدیدهها، بیخود و تهی هستند؛ نیروانه آرامش است. اما درخصوص تفسیر نکتهی سوم، میان بوداییان مکاتب مختلفی به وجود آمده است: ویبهاشیکا (18)، سوتانتریکا (19)، سیتاماترا (20) و مادهیامیکا (21).
هر چهار آیین در تفسیر این موضوع، از تفسیر حقیقت به دو مرتبهی مرسوم (متعارف یا قراردادی) (22) و غایی یا مطلق (23) استفاده میکنند. دو آیین اول، این حقایق را کاملاً جداگانه میشمارند، اما دو مذهب بعدی ماهیتاً این حقایق را یکی میدانند. هر یک از مذاهب نیز مطلبی ویژهی خود دارد. دالایی لاما تنها توضیح مکتب مادهیامیکا را میپذیرد:
"هر موضوع یا پدیدهای دو ویژگی دارد: یکی ویژگی مرسومِ خود را و دیگری ویژگی پایدار، راستین یا همیشگی. این دو ویژگی به گونهای گریزناپذیر در هر چیزی حضور دارند و ماهیتشان یکی است. حقیقت مرسوم چیزی است که با ذهن معمولی یافته میشود؛ در حالی که حقیقت غایی پدیدهای است که با ذهنی غایی که سرشت پدیدهای غایی را بررسی میکند، دریافته میشود. در پیوند با حقیقت غایی، استادان گوناگونی از مکتب مادهیامیکا آن را به شیوههای گوناگون گزارش میکنند. واژگان «راستی غایی» یا «واژهی غایی» به دیدهی برخی، معنای سرشت راستین پدیدهها را میدهد؛ چیزی برتر. که میبایست به شناخت درآید. واژهی «غایی» نیز میتواند به دو شیوه به اشاره درآید: گاه میتواند به موضوعی از نفی - چیزی که میبایست پذیرفته نشود - اشاره کند و در زمانهای دیگر میتواند به داناییای اشاره داشته باشد که فرد میبایست در خود پدید آورد.
چنانچه پدیدهی جزئیای را به نگر آورده و طبیعتش را بررسی کنیم، میبینیم که نمیتواند یافته شود. برای نمونه، اگر نخست گلی را برای شناخت سرشت و حقیقت غاییاش واگشایی کنیم، تهیگی یا سرشت ذاتی تهیگی را - که خودش نمیتواند یافته شود - کشف خواهیم کرد. با این همه، تهی بودن تهیگی را درخواهیم یافت. نوشتههای گوناگون به ویژه نوشتارهای تانترایی، واژهی غایی را به شیوههای گوناگون به کار میبرند که هر یک دلالتهای خود را دارند. بنابراین بسیار مهم است که معنای واژهی یاد شده را در زمینههای گوناگون درک کنیم، وگرنه شاید گمراه و سردرگم شویم. (24)"
تحلیل و بررسی
در اینجا نکاتی شایان ذکر است:نکتهی اول: وجودهای پایدار و ابدی
بودیسم همه چیز را در حال تغییر و بیثباتی دانست و معتقد بود که انسان باید طبیعت ناپایدار و فناپذیر اشیاء را درک کند. تمامی رویدادها در حال تغییر و تحولند و هیچ چیز برای همیشه باقی نمیماند. ناپایداری از ویژگیهای آشکار زندگی است و اصلی فراگیر نسبت به حیات انسانهاست. زمان میگذرد و هیچ چیزی یکسان برجا نمیماند.اما در فلسفه اسلامی با استدلالهای مختلف و معتبر ثابت شده است که موجودات دو دستهاند: مادی و مجرد. وجودهای مادی ویژگیهایی دارند مثل اینکه زمانمند میباشند و موجودی که زمانی باشد طبعاً دارای تغییر و ناپایداری است. دیگر اینکه اشیاء ماده مکانمند هم میباشند یعنی هر شیء در جهان مادی در جایی قرار دارد. از ویژگیهای بارز عالم ماده اینکه دارای حرکت است از همین رو اشیاء مادی دارای استعدادِ شدناند و قابلیت نیل به کمال دارند.
اما بعد دیگری از جهان هستی، موجودات مجرد است، مجردات از تمام خصائص جهان ماده مبرّی و منزهاند. در آنجا حرکت، قابلیت، استعداد و پویایی معنا ندارد، در آنجا امتدادِ زمانی وجود ندارد، موجودات مجرد فاقد مکانند، از اینرو از ویژگیهای برجستهی جهان مجردات این است که پایدار، ثابت و کاملند. در فسلفهی اسلامی مجردات فراوانی اثبات شدهاند نظیر: عالم برزخ، عالم عقل، ادراک، نفس، فرشتگان و در رأس تمامی آنها ذات پاک الهی.
در کتابهای مختلف فلسفی استدلالهای فراوانی برای اثبات عوالم مجرد ارائه شده است که علاقمندان میتوانند به آنها مراجعه کنند. نکتهی قابل ذکر اینکه نباید عالم را مساوی ماده دانست و احکام جهان ماده را احکامی فراگیر و کلی لحاظ کرد بلکه جهان بعد دیگر و البته اصیلی دارد به نام بعد مجرد و غیرمادی. جالب آنکه بخش اصلی وجود انسان، بعد غیرمادی اوست، روح انسان مجرد است و هیچکدام از ویژگیهای ماده را ندارد. لذا اصل تغییر، ناپایداری و ناپایندگی اصلی حاکم بر کل جهان نیست بلکه این جهان بعد اصیل و مهمتر دیگری هم دارد که بر آنجا ثبات، پایداری، ابدیت و پایندگی حاکم است.
نکتهی دوم: وابستگی به خدا
دالایی لاما ضمن توضیحاتی که برای اصل تغییر و ناپایداری داد به این نتیجه رسید که چیزهای هستیِ مستقلی ندارند، هیچکدام از اشیاء به خودی خود هستی ندارند. او از هر چیز تعبیر به «هستی نسبی» کرد و مدعی شد هیچ هستی مطلقی یافت نمیشود. سخن این است که مناسب بود دالایی لاما این اندیشه را ادامه میداد. استمرار این تفکر بدون شک انسان را به خدا میرساند زیرا اگر تمامی اشیاء وابستهاند، آنها هرگز نمیتوانند به خودی خود موجود باشند لذا باید کمبودها، کاستیها و وابستگیهای خود را از جای دیگر تأمین کنند. آن جای دیگر هم اگر وابسته باشد باید از مرتبهی بالاتری نیازهای خود را تأمین کند. این سلسله از دو بیرون نیست؛ یا تا بینهایت ادامه پیدا میکند که این تسلسل است و محال و یا اینکه به مبدایی میرسد که وابسته نیست. مبدایی که وابسته نباشد به تعبیر فلسفی واجبالوجود بالذات است و با زبان دینی خداست. آنچه گذشت یکی از براهین فلسفی برای اثبات وجود خدا بود موسوم به «برهان امکان فقری.» (25)نکتهی سوم: پوچگرایی اخلاقی و اجتماعی
اصل بیثباتی و ناپایندگی هستی و تغییر مدام در موجودات اگر منتهی به وجود ناوابسته و قائم به ذات نشود - چنانکه در اندیشههای دالایی لاما نمیشود - بیشک منجر به نیهیلیسم و نیستانگاری خواهد شد. او ممکن است نیهیلیسم را نفی کند، اما لازمهی تفکر او پوچگرایی و نیستانگاری است؛ زیرا هرچه جهان را بررسی کنیم به وابستگی و تهیگی خواهیم رسید هنگامی که سرشت نهایی، همه اشیاء را ملاحظه کنیم درمییابیم که سرشت نهایی هستی مستقلی ندارد و همه جا را «تهی بودن» فراگرفته است. اگر تمام اشیاء را وابسته و تهی بدانیم و در جهان هستی، هیچ موجودی را بینیاز (غنی)، پر (صمد)، ناوابسته (لم یلد و لم یولد) و مطلق ندانیم سرنوشت ما پوچگرایی و نیهیلیسم خواهد بود. البته این اندیشه نوغی نیهیلیسم فلسفی و وجودشناختی است که طبعاً منجر به نیهیلیسم اخلاقی و اجتماعی هم خواهد شد که برای جامعه بسیار آسیبزا و خطرناک میباشد.پینوشتها:
1. همو، کتاب خرد، ص 45.
2. همو، زندگی در راهی بهتر، ص 70.
3. Emptiness
4. همان، ص 50.
5. Prasangika-Madhyamika
6. همان، ص 49.
7. همان، ص 143.
8. دالایی لاما، هنر شاد زیستن، ص 178-179.
9. همو، زندگی در راهی بهتر، ص 127.
10. همان، ص 130.
11. همو، هنر شاد زیستن، ص 179.
12. همو، کتاب خرد، ص 45-46.
13. همو، کتاب کوچک عقل و خرد، ص 15.
14. پیشتر گفتیم که شش سخنرانی بسیار مهم او در جمع بوداییان و دیگر علاقهمندان به بودیسم در کتاب زندگی در راهی بهتر گردآوری شده است.
15. همان، ص 88-89.
16. همان، ص 186.
17. Four seals
18. Vaibhishika
19. Soutantrika
20. Cittamatra
21. Madhiamika
22. Conventional truth
23. Ultimate truth
24. همو، زندگی در راهی بهتر، ص 162-167.
25. ر.ک: صدرالدین شیرازی، الاسفار الاربعه، ج 6، ص 14-26.
فعالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشههای دالایی لاما، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول