از گذشته هنر اسلامى
نويسنده: كريستين پرايس
ترجمه: مسعود رجبنيا
ترجمه: مسعود رجبنيا
با تكيه بر كاشيكارى و موزائيك سازى هنر اسلامى بخشى از وضعيت عام بود كه با ظهور اسلام سامان يافت.
«كريستين پرابيس» در كتاب خود «تاريخ هنر اسلامى» مىگويد:
«داستان هنر اسلامى با چكاچك شمشير و آواى سم ستوران در بيابانها و بانگ بلند پيروزى «الله اكبر» آغاز مىشود» .مسلمانان با تلاش پيگير و همه جانبه توانستند وارد قلمرو امپراتورى بيزانس و شاهنشاهى ايران شوند و از ايران به سرزمين زرخيز هند بتازند و نيز از مرزهاى شرق ايران گذشته به آسياى ميانه در آيند.در اين هنگام موسى بن نصير فرمانرواى تازى آفريقاى شمالى به اسپانيا تاخت و به فرماندهى مردى از بربر به نام طارق آنجا را گشود.هنوز صد سال از رحلت پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) نگذشته بود كه قلمرو اسلام از هند تا اسپانيا گسترش يافت تا بستر مناسب براى پيدايش تمدن اسلامى و از جمله هنر اسلامى به وجود آيد
مسلمانان، پرستشگاههاى يونانيان و روميان و كاخهاى ايران و كليساهاى بيزانس را با موزائيكهاى زرين ديدند و به گوهرهاى درخشان و فلزكارىها و ظروف شيشهاى و سفالهاى نقاشى شده و عاجهاى كنده كارى و ابريشم با نقشهاى جالب دست يافتند.و چون شهر نشين گرديدند نياز به داشتن خانههاى زيبا با اثاثيه گرانبها و مسجدهاى پر شكوه و ديدنى براى پرستش خدا را احساس كردند.آنان در سرزمينهاى فتح شده با صنعتگران و هنرمندان مصرى، سورى يونانى و ايرانى روبهرو شدند كه هر يك سنت هنرى چندين صد ساله داشتند.هنر اين صنعتگران با هم پيوند خورد و زير فرمان اسلام مبدل به شيوههايى شده كه امروزه به نام «هنر اسلام» معروف است.
پس از اين مقدمه بر آنيم تا در ميراث هنرى اسلام در جاى جاى سرزمينهاى اسلام به جستجو بپردازيم تا مگر سيمايى هر چند نا تمام درباره كاشيكارى و موزائيك پردازى مسلمانان عرضه بداريم.
براى آغاز كار هيچ جا شايستهتر از شهر كهن دمشق با آن همه آثار تاريخى و مواريث هنرى نيست.از جلوههاى هنرى ـ تاريخى دمشق، مسجد جامع آن است كه بر جاى پرستشگاه ژوپيتر خداى خدايان روميان ساخته شده است.اين مسجد بر پايه نقشه قديم يعنى مستطيلى بود كه وسعت بسيار داشت و خليفه، براى بر پا داشتن زيباترين ساختمان جهان صنعتگران هندى، ايرانى، مصرى و قسطنطنيهاى را به آنجا فرا خوانده بود.محوطه معبد قديم را حياط كردند كه در آن خليفه در روزهاى خاصى بار مىداد.برجهاى كهن رومى را در گوشههاى پرستشگاه تبديل به منار كردند.پيرامون اين حياط را سر پناهى ستوندار پوشيده بود.بخش پايين ديوارها با سنگ مرمر رنگين و برفراز آن با موزائيكهاى بس شگفت و زيبا آرايش شده بود.يكى از جهانگردان كه در قرن ششم هجرى به آنجا رفته و اين موزائيكها را ديده مىگويد: «اين موزائيكها همه شهرهاى جهان را نمايش مىدهد و همه درختان آن سبز و زرين و سيمين هستند و از سطح آن گويى زر مىچكد و مىسوزد و دود مىشود» سر ستونها نيز با زر پوشيده شده و ديوارهاى بالاى آنها با موزائيك ـ كه در پرتو صدها قنديل مىدرخشيد ـ آرايش گشته بود.
پس از بر افتادن امويان، عباسيان دار الخلافة را به بغداد منتقل ساختند.صد هزار كارگر در مدت چهار سال شهر پر شكوه بغداد را به فرمان منصور ساختند.
شيوههاى هنرى به زودى چنان در هم آميخت كه حريربافان سورى در دمشق چه بسا از انديشه صنعتگران اين فن كه در ايران بودند بهره مىگرفتند و طرحهايى كه كنده كاران بغدادى به كار مىبردند به كار كندهكاران عاج در اسپانيا مىآمد.
بغداد و قرطبه پايتخت اسپانياى اسلامى از يكديگر صدها فرسنگ دور بودند اما با هم رقابتى سخت داشتند و چشم هم چشمى مىكردند.
مايه سرافرازى قرطبه مسجد جامع آن بود كه يكى از مسجدهاى جهان و مقدسترين جا در نظر مسلمانان مغرب به شمار مىرفت.اين مسجد اكنون كليسا گشته است اما هنوز هم چون از حياط پر درخت پرتقال به اين ساختمان در مىآييد به دشوارى مىتوانيد باور كنيد كه اينجا كليساست .چون به سوى جنوب گام برداريم از ميان رديف ستونهايى كه عبد الرحمن دوم ساخته است مىگذريم .آرايش طاقهاى كمانى بيشتر مىشود و در ميان آنها محراب را كه فرو رفتگى ژرفى است در ديوار جنوبى مىبينيد كه از پيرامون آن طلاهاى موزائيكها مىدرخشد.طاقهاى كمانى پيشين محراب با زيبائى فراوان، در هم گره خوردهاند.در فضاى ميان آنها قوسهاى كوچك زيبايى در كنار ديوار جنوبى شبستان ساخته شده است.
اين آرايشها كار هنرمندانى است كه به فرمان حكم روم خليفه قرطبه كه در پايان سده چهارم هجرى فرمان مىراند ـ به كار گمارده شدند.
اين هنرمندان، محراب و فرورفتگى آن و طاقهاى كمانى را با روپوش از گچ و مرمر سفيد و نقشهاى گل و بته به شيوه اسليمى آراستند.اين شيوه در هنر اسلامى به هزارها گونه جلوهگر شده است.گلهاى دلپسند و زيباى اسليمى در موزائيكهاى پيرامون طاق محراب، كار هنرمندان قسطنطنيه است كه به فرمان امپراتور بيزانس و به خواهش حكم به قرطبه فرستاده شدند.طاق طرف راست محراب نيز كه با موزائيك آراسته شده است محل مخصوص دخول خليفه به مسجد بود .
به هنگامى كه قرطبه از جنگ خانگى رو به ويرانى مىرفت، يك شهر اسلامى ديگر در گوشهاى از قلمرو اسلام استقلال يافت و دستگاه خلافتى در آن بنياد گرفت.اين شهر نو خاسته، قاهره بود كه به دست خلفاى فاطمى در سده چهارم هجرى پايه گذارى شد و مركز هنر گشت چنانكه با بغداد و قرطبه در روزگار عظمت آنها پهلو مىزد.ولى ديرى نپاييد كه قدرت خلفاى فاطمى مانند خلفاى عباسى رو به سستى نهاد.
در اواسط سده پنجم هجرى، تركان سلجوقى از آسياى ميانه رو به سوى سرزمينهاى اسلامى آوردند و بر اين كشورها تاختند.سپاه تركان نيروهاى امپراتور بيزانس را در هم شكست و بيشتر آسياى صغير را فتح كرد.در همان سال مصريان را از فلسطين راندند و شهر مقدس اورشليم را گرفتند .تركان متعصب از آمدن زائران مسيحى به شهر اورشليم جلوگيرى كردند كه موجب آغاز جنگهاى صليبى گرديد.در درونديوارهاى شرق شهر، مقدسترين جايگاه مسلمانان يعنى حرم قرار داشت .از اينجا بود كه محمد (ص) به معراج رفت و در ميان حرم، صخره مقدس بود كه ابراهيم فرزندش را بران براى قربانى كردن آماده كرد.در سال (691 ه) عبد الملك خليفه اموى بر آن شد كه برفراز اين صخره گنبدى پرشكوه بسازد كه با گنبد كليساى قبر مقدس عيسى برابرى كند كه ساخته شد.باز يك مسجد بزرگى در جنوب حرم ساخته شد كه مسجد الاقصى نام كردند.
صليبيان با آنكه به اسلام به ديده نفرت مىنگريستند، از ديدن گنبد الصخره به حيرت افتادند .هرگز ساختمانى همانند آن را نديده بودند.ديوار هشت گوش و گنبدى كه بر فرازش استوار است همه با موزائيك پوشيده شده و سراسر اين ساختمان در آفتاب همچون كلاهى آراسته به گوهر مىدرخشيد.مسيحيان بجاى ويران كردن، اين مسجد را به كليسا تبديل كردند.آنان چنان شيفته اين گنبد شدند كه همين الگو را در ساختن بسيارى از كليساهاى اروپا به كار بستند.
صلاح الدين ايوبى به سال (613 ه) اورشليم را گرفت، پيروانش نشانهاى مسيحيان را از مسجد الاقصى و قبه الصخره كندند و به فرمان صلاح الدين آرايشهاى فراوانى بر اين مسجد افزودند و ديوارهاى درون مسجد را با زر موزائيك كارى كردند.
صلاح الدين محرابى ديگر در مسجد ساخت و از صلب جهت آن منبرى از چوب سدر آورد.اين منبر را ساخته بودند كه چون اورشليم گشوده شود به اين مسجد بياورند.صلاح الدين پوشش زرين گنبد را تجديد كرد.
از ايران زائران با كاروانهاى شتر، بيابانها و كوهها را مىبريدند و روزگارى به سر مىآوردند تا به اينجا برسند.ايران چندان از اورشليم دور بود كه از گزند حمله صليبيان بيمى نداشت.اين كشور در زمان فرمانروايى سلجوقيان رو به فراوانى نعمت و رونق تجارت مىرفت و دورانى زرين در هنر و صنعت ايرانيان پديدار مىشد
كاخ سلجوقى و ميدان بزرگى كه در برابر آن بوده، سالهاست كه ناپديد شده، اما مسجد جمعه سلجوقى كه آن نيز مشرف به ميدان بوده، هنوز پايدار است.نقشه آن پايهاى شد براى ساختمان مسجدهاى ديگر ايران.حياط و ايوانهاى مسجد شايد به روزگار سلجوقيان وجود داشته اما كاشىهاى شگفت و زيبايى كه ديوارها و طاقها را پوشانيده و اين حياط را از رنگهاى خوش رشك، بهشت كرده، به دست هنرمندان ايرانى قرنهاى بعدى ساخته شده است.اين مسجد به دست نسلهاى بسيارى از هنرمندان و معماران دگرگون و تعمير شده است.براى ديدن كار دوران سلجوقى بايد به سوى قبله برويم و از ايوان جنوبى حياط بگذريم و به شبستان پشت آن گام نهيم.
برفراز سر بيننده گنبد بسيار بزرگى است از آجر خاكسترى مايل به قهوهاى.اين گنبد ساده و استوار و نيرومند است.خود بناى اين گنبد چنان است كه در خويشتن آرايش و تزيين را هم نمودار ساخته است.اين گنبد به سال (473 ه) به فرمان نظام الملك ساخته شده است.
در سال (481 ه) يكى از رقيبان نظام الملك كه ممكن است جمال الدين تاج الملك باشد، گنبدى فروتر ساخت.در اتاق جنوبى و شمالى زير گنبدهاى مذكور در بالا، شاهكار معمارى هستند ولى هنر رنگاميزى سلجوقى در آنها ديده نمىشود.
در ايران رنگاميزى از ضروريات است.زيرا كه بيشتر آن بيابان است و گلها و گياهان در بهار دورانى كوتاه دارند و با فرا رسيدن فصل گرما تنها زمين تشنه بر جاى مىماند.پس ديوارهاى رنگين كاخها و محرابهاى مساجد مىتوانند جبران بيرنگيهاى طبيعت را بكنند و در هر فصلى يادگارى از بهار باشند.
كاشى سازان ايرانى در كاشان و رى در كار خويش استاد بودند و در قرن ششم هجرى، كاشىهاى شگفتى مىساختند.اين كاشيها به شكل ستاره و صليب با رنگهاى برجسته و چشمگير بودند كه به شكلها، جلوهاى خاص مىبخشيدند.كاشىها با گل و بته به شيوه اسليمى و عبارتى از قرآن كريم، پرداخته مىشد.در كاخهايى كه بر آوردن تصويرهاى آدميان و جانوران و درختان در آنها مجاز بود، اين تصويرها را در كاشىهاى ستاره شكل مىبينيم.ظرفهاى سفالين سلجوقيان نيز به زيبايى كاشىهاى آن دوران ساخته مىشد يا در آنها نقشها و فنون گوناگونى به كار مىرفت.
ظرفهاى سفالين سلجوقيان نيز به زيبايى كاشيهاى آن دوران ساخته مىشد.بعضى از سفالينههاى رى و كاشان با هفت رنگ آراسته مىشد و پرداختن لعاب چنين ظرفهايى كارى بس دشوار بود و بايستى چندين بار آنها را در كوزه فرو برند.با به كار بردن رنگهاى فراوان، هنرمند مىتوانست با ظرافت، نقشهايى ريز از مجالس دربار و شكار بپردازد و مايه خشنودى خاطر اميرى شود كه اين كاشيها براى او آراسته مىشد.
تركان آسياى صغير در قرن پنجم هجرى، از فرمان سلجوقيان عراق و خراسان سر پيچى كرده و استقلال يافته بودند، با اين همه معمارى و هنر ايشان همچنان وابسته به ايران بود.هنرمندان ايرانى به آسياى صغير مىآمدند و در ميان كسانى كه به قونيه (پايتخت سلطان علاء الدين كيقباد سلجوقى) رو مىآوردند تا به سلطان علاء الدين خدمت كنند، شايد گروهى از كاشى سازان چيره دست كاشان نيز بودهاند.بسيارى از پارچههاى كاشيهاى لعابى به شيوه ايرانى در ويرانههاى كاخ سلطان علاء الدين در كرانه درياچه قونيه پيدا شده است.كاشىهاى ستاره شكل با تصوير آدميان بر پشت اسب، يا چهار زانو نشسته و همچنين جانوران ديدنى آنچنانكه خاص هنر سلجوقيان است آراسته شده است.كاشيهاى آبى پر رنگ و سياه را در ميان كاشيهاى ستاره شكل كار مىگذاشتند.كاشىهاى لعابى بسيار شكننده و براى پوشانيدن سطح وسيع، بسيار گران بود.هنگامى كه كاشى سازان را براى مسجد قونيه آوردند تا آنجا را با رنگهاى درخشان بيارايند، ايشان با قطعات كوچك لعابى موزائيك كارى كردند.
بجاى آنكه نقشها را بر كاشى بكشند، تكههاى ريز لعاب خورده را به رنگهاىگوناگون در كنار هم و بر پايه نقشى كه داشتند پى ريزى مىكردند.چون نقش كامل مىشد، ساروج به پشت آنها مىريختند و تكهها را به هم پيوند مىدادند.
تكههاى كوچك لعابى را مىتوان بر سطحهاى منحنى و حتى مقرنسهاى پر فراز و نشيب محراب به كار برد.صنعتگران قونيه، بيشتر كاشيهاى فيروزهاى و آبى و ارغوانى را براى ساختن طرح گل و بته و ستارهها به كار مىآوردند.بعدها، چنانكه خواهيم ديد، همين شيوه با نرمى و انحناهاى رنگين براى پوشانيدن ديوارهاى مسجدها و حتى گنبدها و منارهها به كار بسته شد.
سفالگران ايرانى مانند نقاشان مينياتور، از هنر چين نكتهها گرفتند.در آغاز حكومت مغولان سفالگران به همان شيوه سلجوقى كار مىكردند.آنگاه دست به كشيدن طرحهاى آزاد و پر انحنا زدند كه نفوذ هنر چينى را آشكار مىكند.
سفالهايى با نقشهاى ملازمان و گلهاى نيلوفر آبى و ابرهاى طومار وار و مرغان پران كه در ايران كشيدهاند، مىبينيم.سفالگر نيز از همان رنگهاى كم رنگ و رقيقى كه هنرمند نقاش تبريزى و بغدادى به كار بردهاند، بهره گرفته و سياه و خاكسترى و فيروزهاى و ارغوانى و آبى كم رنگ در كاشىها براى آرايش ديوار، بس زيبا و ديدنى است و گاهى نقشهاى كاشىها، برجسته نيز ساخته مىشد.
بسيارى از محرابها با كاشى لعابدار درخشان يا با كاشىهاى ريز لعابى، موزائيك كارى مىشد و بر آنها طرحهاى گل و شكلهاى هندسى به شيوه آرابسك و عبارتهاى عربى آراسته مىگشت در مدرسه امامى در اصفهان به سال 1354 (757 ه) محرابى با كاشىهاى ريز به يادگار مانده است.مغولان همچنين ساختمانهاى خود را با حجارىها و گچ برىهاى زيبا و جالب تزيين مىكردند.يكى از شاهكارهاى ايشان محراب بسيار زيبايى است كه گچ كارى شده و در مسجد جمعه اصفهان به فرمان اولجايتو ايلخان مغول پديد آوردهاند.
آرامگاه اولجايتو در سلطانيه ساختمانى است بسيار بزرگ و گنبد دار كه درون آن را با كاشيهاى كوچك، موزائيك كارى كرده و با گچ كارى آراستهاند.
محمد پنجم در قرن هشتم هجرى كاخ الحمراء را به صورت زيباى امروزى در آورد.در سايه هنر استادان سازنده و آرايندهاى كه بسيارى از آنان مسيحى بودند، بخش اندرونى اين كاخ، بهشتى رؤيا انگيز شد و تالارهاى آن چنان زيبا آراسته شده بودند كه همه بينندگان را به احترام وامىداشتند.سفيران و همراهان ايشان از راه سراشيب كاخ به الحمراء مىرفتند و امور سياسى را حل و فصل مىكردند و رعاياى سلطان ينز به دادخواهى، همين راه را در پيش مىگرفتند .آنان به تالار شوراى سلطنت وارد مىشدند.اين تالار پر ستون را امروز نيز مىبينيم.تا سالها پس از آنكه اين كاخ به دست مسيحيان افتاد، اينجا را نماز خانه كرده بودند و كاشىهاى رنگى و گچ بريهاى آن را كه گزند فراوان ديده بود مرمت كردند.در اين تالار رعاياى سلطان دعواهاى خود را به عرض مىرساندند و سفيران به تالار ديگرى كه بسيار پر شكوه تر و محل بار دادن سفيران بود مىرفتند.اين تالار ياد آور تالار بار عبد الرحمن است در مدينة الزهراء.در اين مكان ساختههاى معماران، كوچكتر و ظريفتر است و آرايشهاى ديوارها از گچ برى و كاشيهاى لعابى است.كف تالار سفيران با فرشهاى گرانبها پوشيده شده و ديوارها از درخشندگى كاشيهاى لعابى و گچ كارىهاى زرين و سرخ و سبز، چشم را خيره مىكرد و از زمين تا سقف با گل و بته به شيوه أرابسك و گياهان پر پيچ و خم و شكلهاى هندسى و ستاره و كتيبههاى عربى پوشيده است.
زيبايى كاخهاى اسلامى، ساختمانهاى باغ دار، در معماران مسيحى اسپانيايى اثرى شگرف داشت.شاهان مسيحى در شهرهاى گشوده شده صنعتگران مسلمان را به ساختن خانه به شيوه اسلامى مىگماردند.
از اين گونه خانهها يكى كاخ پدر وىسنگرل«~ pebro tnt eruel ~»است در قصر اشيليه.مسيحيان اسپانيا به پيروى از مسلمانان با خانههاى حياطدارخو كردند و سپس اين شيوه را به آمريكا بردند.
همچنين مسيحيان اسپانيا و پرتقال از مسلمانان، به كار بردن كاشىهاى لعابى در آرايش خانهها و باغها را فرا گرفتند.سفالگران غرناطه رنگ آبى را كه رنگ دلپسند مسلمانان بود با طلايى در آميخته و كاشىهاى بسيار زيبايى براى الحمراء و خانههاى ثروتمندان ساختند .
اما آرامگاه تيمور كه در بيرون اين گورستان است، ساختمانى است هشت گوش كه بر فراز آن گنبدى است بلند و آبى رنگ.خطهاى اين بنا ساده است و پرشكوه و بر بزرگى آن مىافزايد و آرايش آن ساده و تنها نقشهاى هندسى است كه با كاشى لعابى نمودار شده است.
هنر موزائيك سازى با كاشىهاى ريز لعابى رنگى در قرن نهم هجرى در مشهد و اصفهان به اوج ترقى خود رسيد.ساختمانهاى بزرگى با اين كاشىها كه نمودارى است از دلبستگى ايرانيان به مينياتور، پوشيده و آراسته شده است.كاشيكارانديوارها و منارهها را با نقشهايى كه زيبايى و ظرافت آنها در عكسهاى رنگى نيز پديدار مىشود، با كتيبهها و طرحهاى گل و بته مىآراستند.
هنر سفالگران و كاشى سازان ترك به هنگامى كه اين مسجد ساخته مىشد به منتهاى پيشرفت رسيده بود.شيوه كهن رنگ طلايى و موزائيك با كاشى ريز به كنارى نهاده شده بود و اكنون كاشىهاى چهار گوش را با رنگهاى روشن، نقاشى مىكردند و لعابى پر جلا به آن مىزدند .در كارگاههاى ايزنيك نزديك استانبول، هم سفالگرى و هم كاشى سازى رواج دارد.كاشىهاى ساخت ايزنيك، خانههاى بزرگان ترك و كاخ سلطانيان را آرايش مىداد.امروزه در سراى سلطان مىتوان اتاقهايى را كه از كف تا سقف از كاشى پر نقش پوشيده است تماشا كرد.چندين قرن اين كاشىها از ديدگاه مردم پنهان بود.
شاه عباس در سال 1007 هجرى پايتخت را از قزوين به اصفهان ـ كه زمانى پايتخت سلجوقيان بود ـ منتقل كرد.وى شهر تازه خود را در جنوب غربى شهر كهنه ساخت.قلب اصفهان نو، ميدان مستطيلى شكل است به نام ميدان شاه [ميدان امام خمينى فعلى] در جانب شرق ميدان به گنبد نخودى رنگ و نماى بسيار زيباى مسجد شيخ لطف الله مىرسيم كه به فرمان شاه عباس در سال 1012 هجرى به يادگار پدر زنش ساخته شده است.اين مسجد كوچك، طاقنمايى دارد كه از آن به درون مسجد مىروند و دالانى كه به شبستانى چهار گوش مىرسد.گنبد بر بالاى اين شبستان گذاشته شده.كاشىهاى لعابى ديوارهاى اين شبستان و درون گنبد چنان با هنرمندى پرداخته شده است كه از همه ساختمانهاى ايرانى، گوى سبقت ربوده است.بر گنبد اين مسجد نقشهاى درشت آرابسك از گل و بته و برگ و شاخه بر زمينه نخودى چنان نگاشته شده است كه از آن سوى ميدان به خوبى ديده مىشود.آرايشهاى درونى گنبد، بسيار ظريف و باريك است.به درون اينگنبد ـ در وسط ـ ترنجى است كه از آن گل و بته به شيوه آرابسك بر آمده است و درست فرشهاى نقش ترنج را به ياد مىآورد.
مسجد شاه بر خلاف مسجد شيخ لطف الله ـ نمايى بزرگ و چشمگير دارد با ايوانى در مدخل و در منار بلند كه نماى جنوبى ميدان را رونق بخشيدهاند.
محل نماز مسجد در پشت مدخل رو به قبله ساخته شده و سراسر ديوارها و گنبد و منارها با كاشىهاى زيبا آراسته شده است.كاشىهاى فراوانى براى اين مسجد لازم بود و شاه عباس نيز در كارش شتاب داشت، از اين رو كاشىهاى چهار گوش لعابى پر نقش و كاشىهاى ريز ـ هر دو را به كار بردهاند.
شاه عباس گروه بسيارى از هنرمندان و صنعتگران را در پيرامون خويش در كارگاههاى كاخ نگاه مىداشت با آنكه هنرمندان دوران وى بر شيوهاى كه در پايان پادشاهى شاه طهماسب رايج بود رفتند، باز شاهكارهايى پديد آوردند.
رضا عباسى بزرگترين هنرمند دربار شاه عباس با نقشهايى از آدميان با حالتى بيمار گونه و خطهاى موزون منحنى، سرمشقى براى نقاشى بر ديوارها و كاشىها بر جاى گذاشت.در طاقنماهاى چهار باغ كه در مرز شرقى كاخ شاهنشاهى بود، نمونه يك نقش ديوارى پرداخته با كاشى كه مجلسى از يك مهمانى باغ را نشان مىدهد و مهمان، يك فرنگى با كلاهى پردار است نظر بيننده را به خود جلب مىكند.
هنر سفالگرى و كاشى سازى كه در قرن دهم هجرى آنچنان درخشان بود، اكنون از رونق افتاده است.چون به تهران برويم، در مىيابيم كه فتحعليشاه ـ مثلا ـ و پيرامونيانش چندان شناخته شده نيستند.در گوشه و كنار شهر گاهى آثارى كهن مانند كاخ گلستان بر مىخوريم كه هنوز كاشيكاريها و آينه كاريهاى اتاقهاى آن شكوه خود را نگاه داشتهاند.
2.اسليمى، يكى از 7 طرح اصلى در نگارگرى سنتى ايران [است]. اسليمى را نمودار تجريدى درخت، به ويژه تاك دانستهاند كه با گردشها و پيچشهاى پى در پى و هماهنگ شاخههاى آراسته به برگها و نيم برگها و گرههاى آن از پايهاى كه بند اسليمى خوانده مىشود، مىرويد و با آهنگ منظم و ساختار چشم نوازى كه ميان اجزاء آن وجود دارد، طرحى مسبك (استيليزه) از درخت را مىنماياند... (دائرة المعارف بزرگ اسلامى ج هشتم ص 600)
اقتباس از: كتاب تاريخ هنر اسلامى
منبع: www.hawzah.net
/س
«كريستين پرابيس» در كتاب خود «تاريخ هنر اسلامى» مىگويد:
«داستان هنر اسلامى با چكاچك شمشير و آواى سم ستوران در بيابانها و بانگ بلند پيروزى «الله اكبر» آغاز مىشود» .مسلمانان با تلاش پيگير و همه جانبه توانستند وارد قلمرو امپراتورى بيزانس و شاهنشاهى ايران شوند و از ايران به سرزمين زرخيز هند بتازند و نيز از مرزهاى شرق ايران گذشته به آسياى ميانه در آيند.در اين هنگام موسى بن نصير فرمانرواى تازى آفريقاى شمالى به اسپانيا تاخت و به فرماندهى مردى از بربر به نام طارق آنجا را گشود.هنوز صد سال از رحلت پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) نگذشته بود كه قلمرو اسلام از هند تا اسپانيا گسترش يافت تا بستر مناسب براى پيدايش تمدن اسلامى و از جمله هنر اسلامى به وجود آيد
مسلمانان، پرستشگاههاى يونانيان و روميان و كاخهاى ايران و كليساهاى بيزانس را با موزائيكهاى زرين ديدند و به گوهرهاى درخشان و فلزكارىها و ظروف شيشهاى و سفالهاى نقاشى شده و عاجهاى كنده كارى و ابريشم با نقشهاى جالب دست يافتند.و چون شهر نشين گرديدند نياز به داشتن خانههاى زيبا با اثاثيه گرانبها و مسجدهاى پر شكوه و ديدنى براى پرستش خدا را احساس كردند.آنان در سرزمينهاى فتح شده با صنعتگران و هنرمندان مصرى، سورى يونانى و ايرانى روبهرو شدند كه هر يك سنت هنرى چندين صد ساله داشتند.هنر اين صنعتگران با هم پيوند خورد و زير فرمان اسلام مبدل به شيوههايى شده كه امروزه به نام «هنر اسلام» معروف است.
پس از اين مقدمه بر آنيم تا در ميراث هنرى اسلام در جاى جاى سرزمينهاى اسلام به جستجو بپردازيم تا مگر سيمايى هر چند نا تمام درباره كاشيكارى و موزائيك پردازى مسلمانان عرضه بداريم.
براى آغاز كار هيچ جا شايستهتر از شهر كهن دمشق با آن همه آثار تاريخى و مواريث هنرى نيست.از جلوههاى هنرى ـ تاريخى دمشق، مسجد جامع آن است كه بر جاى پرستشگاه ژوپيتر خداى خدايان روميان ساخته شده است.اين مسجد بر پايه نقشه قديم يعنى مستطيلى بود كه وسعت بسيار داشت و خليفه، براى بر پا داشتن زيباترين ساختمان جهان صنعتگران هندى، ايرانى، مصرى و قسطنطنيهاى را به آنجا فرا خوانده بود.محوطه معبد قديم را حياط كردند كه در آن خليفه در روزهاى خاصى بار مىداد.برجهاى كهن رومى را در گوشههاى پرستشگاه تبديل به منار كردند.پيرامون اين حياط را سر پناهى ستوندار پوشيده بود.بخش پايين ديوارها با سنگ مرمر رنگين و برفراز آن با موزائيكهاى بس شگفت و زيبا آرايش شده بود.يكى از جهانگردان كه در قرن ششم هجرى به آنجا رفته و اين موزائيكها را ديده مىگويد: «اين موزائيكها همه شهرهاى جهان را نمايش مىدهد و همه درختان آن سبز و زرين و سيمين هستند و از سطح آن گويى زر مىچكد و مىسوزد و دود مىشود» سر ستونها نيز با زر پوشيده شده و ديوارهاى بالاى آنها با موزائيك ـ كه در پرتو صدها قنديل مىدرخشيد ـ آرايش گشته بود.
پس از بر افتادن امويان، عباسيان دار الخلافة را به بغداد منتقل ساختند.صد هزار كارگر در مدت چهار سال شهر پر شكوه بغداد را به فرمان منصور ساختند.
شيوههاى هنرى به زودى چنان در هم آميخت كه حريربافان سورى در دمشق چه بسا از انديشه صنعتگران اين فن كه در ايران بودند بهره مىگرفتند و طرحهايى كه كنده كاران بغدادى به كار مىبردند به كار كندهكاران عاج در اسپانيا مىآمد.
بغداد و قرطبه پايتخت اسپانياى اسلامى از يكديگر صدها فرسنگ دور بودند اما با هم رقابتى سخت داشتند و چشم هم چشمى مىكردند.
مايه سرافرازى قرطبه مسجد جامع آن بود كه يكى از مسجدهاى جهان و مقدسترين جا در نظر مسلمانان مغرب به شمار مىرفت.اين مسجد اكنون كليسا گشته است اما هنوز هم چون از حياط پر درخت پرتقال به اين ساختمان در مىآييد به دشوارى مىتوانيد باور كنيد كه اينجا كليساست .چون به سوى جنوب گام برداريم از ميان رديف ستونهايى كه عبد الرحمن دوم ساخته است مىگذريم .آرايش طاقهاى كمانى بيشتر مىشود و در ميان آنها محراب را كه فرو رفتگى ژرفى است در ديوار جنوبى مىبينيد كه از پيرامون آن طلاهاى موزائيكها مىدرخشد.طاقهاى كمانى پيشين محراب با زيبائى فراوان، در هم گره خوردهاند.در فضاى ميان آنها قوسهاى كوچك زيبايى در كنار ديوار جنوبى شبستان ساخته شده است.
اين آرايشها كار هنرمندانى است كه به فرمان حكم روم خليفه قرطبه كه در پايان سده چهارم هجرى فرمان مىراند ـ به كار گمارده شدند.
اين هنرمندان، محراب و فرورفتگى آن و طاقهاى كمانى را با روپوش از گچ و مرمر سفيد و نقشهاى گل و بته به شيوه اسليمى آراستند.اين شيوه در هنر اسلامى به هزارها گونه جلوهگر شده است.گلهاى دلپسند و زيباى اسليمى در موزائيكهاى پيرامون طاق محراب، كار هنرمندان قسطنطنيه است كه به فرمان امپراتور بيزانس و به خواهش حكم به قرطبه فرستاده شدند.طاق طرف راست محراب نيز كه با موزائيك آراسته شده است محل مخصوص دخول خليفه به مسجد بود .
به هنگامى كه قرطبه از جنگ خانگى رو به ويرانى مىرفت، يك شهر اسلامى ديگر در گوشهاى از قلمرو اسلام استقلال يافت و دستگاه خلافتى در آن بنياد گرفت.اين شهر نو خاسته، قاهره بود كه به دست خلفاى فاطمى در سده چهارم هجرى پايه گذارى شد و مركز هنر گشت چنانكه با بغداد و قرطبه در روزگار عظمت آنها پهلو مىزد.ولى ديرى نپاييد كه قدرت خلفاى فاطمى مانند خلفاى عباسى رو به سستى نهاد.
در اواسط سده پنجم هجرى، تركان سلجوقى از آسياى ميانه رو به سوى سرزمينهاى اسلامى آوردند و بر اين كشورها تاختند.سپاه تركان نيروهاى امپراتور بيزانس را در هم شكست و بيشتر آسياى صغير را فتح كرد.در همان سال مصريان را از فلسطين راندند و شهر مقدس اورشليم را گرفتند .تركان متعصب از آمدن زائران مسيحى به شهر اورشليم جلوگيرى كردند كه موجب آغاز جنگهاى صليبى گرديد.در درونديوارهاى شرق شهر، مقدسترين جايگاه مسلمانان يعنى حرم قرار داشت .از اينجا بود كه محمد (ص) به معراج رفت و در ميان حرم، صخره مقدس بود كه ابراهيم فرزندش را بران براى قربانى كردن آماده كرد.در سال (691 ه) عبد الملك خليفه اموى بر آن شد كه برفراز اين صخره گنبدى پرشكوه بسازد كه با گنبد كليساى قبر مقدس عيسى برابرى كند كه ساخته شد.باز يك مسجد بزرگى در جنوب حرم ساخته شد كه مسجد الاقصى نام كردند.
صليبيان با آنكه به اسلام به ديده نفرت مىنگريستند، از ديدن گنبد الصخره به حيرت افتادند .هرگز ساختمانى همانند آن را نديده بودند.ديوار هشت گوش و گنبدى كه بر فرازش استوار است همه با موزائيك پوشيده شده و سراسر اين ساختمان در آفتاب همچون كلاهى آراسته به گوهر مىدرخشيد.مسيحيان بجاى ويران كردن، اين مسجد را به كليسا تبديل كردند.آنان چنان شيفته اين گنبد شدند كه همين الگو را در ساختن بسيارى از كليساهاى اروپا به كار بستند.
صلاح الدين ايوبى به سال (613 ه) اورشليم را گرفت، پيروانش نشانهاى مسيحيان را از مسجد الاقصى و قبه الصخره كندند و به فرمان صلاح الدين آرايشهاى فراوانى بر اين مسجد افزودند و ديوارهاى درون مسجد را با زر موزائيك كارى كردند.
صلاح الدين محرابى ديگر در مسجد ساخت و از صلب جهت آن منبرى از چوب سدر آورد.اين منبر را ساخته بودند كه چون اورشليم گشوده شود به اين مسجد بياورند.صلاح الدين پوشش زرين گنبد را تجديد كرد.
از ايران زائران با كاروانهاى شتر، بيابانها و كوهها را مىبريدند و روزگارى به سر مىآوردند تا به اينجا برسند.ايران چندان از اورشليم دور بود كه از گزند حمله صليبيان بيمى نداشت.اين كشور در زمان فرمانروايى سلجوقيان رو به فراوانى نعمت و رونق تجارت مىرفت و دورانى زرين در هنر و صنعت ايرانيان پديدار مىشد
تركان سلجوقى در ايران و بين النحرين
كاخ سلجوقى و ميدان بزرگى كه در برابر آن بوده، سالهاست كه ناپديد شده، اما مسجد جمعه سلجوقى كه آن نيز مشرف به ميدان بوده، هنوز پايدار است.نقشه آن پايهاى شد براى ساختمان مسجدهاى ديگر ايران.حياط و ايوانهاى مسجد شايد به روزگار سلجوقيان وجود داشته اما كاشىهاى شگفت و زيبايى كه ديوارها و طاقها را پوشانيده و اين حياط را از رنگهاى خوش رشك، بهشت كرده، به دست هنرمندان ايرانى قرنهاى بعدى ساخته شده است.اين مسجد به دست نسلهاى بسيارى از هنرمندان و معماران دگرگون و تعمير شده است.براى ديدن كار دوران سلجوقى بايد به سوى قبله برويم و از ايوان جنوبى حياط بگذريم و به شبستان پشت آن گام نهيم.
برفراز سر بيننده گنبد بسيار بزرگى است از آجر خاكسترى مايل به قهوهاى.اين گنبد ساده و استوار و نيرومند است.خود بناى اين گنبد چنان است كه در خويشتن آرايش و تزيين را هم نمودار ساخته است.اين گنبد به سال (473 ه) به فرمان نظام الملك ساخته شده است.
در سال (481 ه) يكى از رقيبان نظام الملك كه ممكن است جمال الدين تاج الملك باشد، گنبدى فروتر ساخت.در اتاق جنوبى و شمالى زير گنبدهاى مذكور در بالا، شاهكار معمارى هستند ولى هنر رنگاميزى سلجوقى در آنها ديده نمىشود.
در ايران رنگاميزى از ضروريات است.زيرا كه بيشتر آن بيابان است و گلها و گياهان در بهار دورانى كوتاه دارند و با فرا رسيدن فصل گرما تنها زمين تشنه بر جاى مىماند.پس ديوارهاى رنگين كاخها و محرابهاى مساجد مىتوانند جبران بيرنگيهاى طبيعت را بكنند و در هر فصلى يادگارى از بهار باشند.
كاشى سازان ايرانى در كاشان و رى در كار خويش استاد بودند و در قرن ششم هجرى، كاشىهاى شگفتى مىساختند.اين كاشيها به شكل ستاره و صليب با رنگهاى برجسته و چشمگير بودند كه به شكلها، جلوهاى خاص مىبخشيدند.كاشىها با گل و بته به شيوه اسليمى و عبارتى از قرآن كريم، پرداخته مىشد.در كاخهايى كه بر آوردن تصويرهاى آدميان و جانوران و درختان در آنها مجاز بود، اين تصويرها را در كاشىهاى ستاره شكل مىبينيم.ظرفهاى سفالين سلجوقيان نيز به زيبايى كاشىهاى آن دوران ساخته مىشد يا در آنها نقشها و فنون گوناگونى به كار مىرفت.
ظرفهاى سفالين سلجوقيان نيز به زيبايى كاشيهاى آن دوران ساخته مىشد.بعضى از سفالينههاى رى و كاشان با هفت رنگ آراسته مىشد و پرداختن لعاب چنين ظرفهايى كارى بس دشوار بود و بايستى چندين بار آنها را در كوزه فرو برند.با به كار بردن رنگهاى فراوان، هنرمند مىتوانست با ظرافت، نقشهايى ريز از مجالس دربار و شكار بپردازد و مايه خشنودى خاطر اميرى شود كه اين كاشيها براى او آراسته مىشد.
تركان آسياى صغير در قرن پنجم هجرى، از فرمان سلجوقيان عراق و خراسان سر پيچى كرده و استقلال يافته بودند، با اين همه معمارى و هنر ايشان همچنان وابسته به ايران بود.هنرمندان ايرانى به آسياى صغير مىآمدند و در ميان كسانى كه به قونيه (پايتخت سلطان علاء الدين كيقباد سلجوقى) رو مىآوردند تا به سلطان علاء الدين خدمت كنند، شايد گروهى از كاشى سازان چيره دست كاشان نيز بودهاند.بسيارى از پارچههاى كاشيهاى لعابى به شيوه ايرانى در ويرانههاى كاخ سلطان علاء الدين در كرانه درياچه قونيه پيدا شده است.كاشىهاى ستاره شكل با تصوير آدميان بر پشت اسب، يا چهار زانو نشسته و همچنين جانوران ديدنى آنچنانكه خاص هنر سلجوقيان است آراسته شده است.كاشيهاى آبى پر رنگ و سياه را در ميان كاشيهاى ستاره شكل كار مىگذاشتند.كاشىهاى لعابى بسيار شكننده و براى پوشانيدن سطح وسيع، بسيار گران بود.هنگامى كه كاشى سازان را براى مسجد قونيه آوردند تا آنجا را با رنگهاى درخشان بيارايند، ايشان با قطعات كوچك لعابى موزائيك كارى كردند.
بجاى آنكه نقشها را بر كاشى بكشند، تكههاى ريز لعاب خورده را به رنگهاىگوناگون در كنار هم و بر پايه نقشى كه داشتند پى ريزى مىكردند.چون نقش كامل مىشد، ساروج به پشت آنها مىريختند و تكهها را به هم پيوند مىدادند.
تكههاى كوچك لعابى را مىتوان بر سطحهاى منحنى و حتى مقرنسهاى پر فراز و نشيب محراب به كار برد.صنعتگران قونيه، بيشتر كاشيهاى فيروزهاى و آبى و ارغوانى را براى ساختن طرح گل و بته و ستارهها به كار مىآوردند.بعدها، چنانكه خواهيم ديد، همين شيوه با نرمى و انحناهاى رنگين براى پوشانيدن ديوارهاى مسجدها و حتى گنبدها و منارهها به كار بسته شد.
سفالگران ايرانى مانند نقاشان مينياتور، از هنر چين نكتهها گرفتند.در آغاز حكومت مغولان سفالگران به همان شيوه سلجوقى كار مىكردند.آنگاه دست به كشيدن طرحهاى آزاد و پر انحنا زدند كه نفوذ هنر چينى را آشكار مىكند.
سفالهايى با نقشهاى ملازمان و گلهاى نيلوفر آبى و ابرهاى طومار وار و مرغان پران كه در ايران كشيدهاند، مىبينيم.سفالگر نيز از همان رنگهاى كم رنگ و رقيقى كه هنرمند نقاش تبريزى و بغدادى به كار بردهاند، بهره گرفته و سياه و خاكسترى و فيروزهاى و ارغوانى و آبى كم رنگ در كاشىها براى آرايش ديوار، بس زيبا و ديدنى است و گاهى نقشهاى كاشىها، برجسته نيز ساخته مىشد.
بسيارى از محرابها با كاشى لعابدار درخشان يا با كاشىهاى ريز لعابى، موزائيك كارى مىشد و بر آنها طرحهاى گل و شكلهاى هندسى به شيوه آرابسك و عبارتهاى عربى آراسته مىگشت در مدرسه امامى در اصفهان به سال 1354 (757 ه) محرابى با كاشىهاى ريز به يادگار مانده است.مغولان همچنين ساختمانهاى خود را با حجارىها و گچ برىهاى زيبا و جالب تزيين مىكردند.يكى از شاهكارهاى ايشان محراب بسيار زيبايى است كه گچ كارى شده و در مسجد جمعه اصفهان به فرمان اولجايتو ايلخان مغول پديد آوردهاند.
آرامگاه اولجايتو در سلطانيه ساختمانى است بسيار بزرگ و گنبد دار كه درون آن را با كاشيهاى كوچك، موزائيك كارى كرده و با گچ كارى آراستهاند.
باز پسين پادشاهان اسلامى در اسپانيا
محمد پنجم در قرن هشتم هجرى كاخ الحمراء را به صورت زيباى امروزى در آورد.در سايه هنر استادان سازنده و آرايندهاى كه بسيارى از آنان مسيحى بودند، بخش اندرونى اين كاخ، بهشتى رؤيا انگيز شد و تالارهاى آن چنان زيبا آراسته شده بودند كه همه بينندگان را به احترام وامىداشتند.سفيران و همراهان ايشان از راه سراشيب كاخ به الحمراء مىرفتند و امور سياسى را حل و فصل مىكردند و رعاياى سلطان ينز به دادخواهى، همين راه را در پيش مىگرفتند .آنان به تالار شوراى سلطنت وارد مىشدند.اين تالار پر ستون را امروز نيز مىبينيم.تا سالها پس از آنكه اين كاخ به دست مسيحيان افتاد، اينجا را نماز خانه كرده بودند و كاشىهاى رنگى و گچ بريهاى آن را كه گزند فراوان ديده بود مرمت كردند.در اين تالار رعاياى سلطان دعواهاى خود را به عرض مىرساندند و سفيران به تالار ديگرى كه بسيار پر شكوه تر و محل بار دادن سفيران بود مىرفتند.اين تالار ياد آور تالار بار عبد الرحمن است در مدينة الزهراء.در اين مكان ساختههاى معماران، كوچكتر و ظريفتر است و آرايشهاى ديوارها از گچ برى و كاشيهاى لعابى است.كف تالار سفيران با فرشهاى گرانبها پوشيده شده و ديوارها از درخشندگى كاشيهاى لعابى و گچ كارىهاى زرين و سرخ و سبز، چشم را خيره مىكرد و از زمين تا سقف با گل و بته به شيوه أرابسك و گياهان پر پيچ و خم و شكلهاى هندسى و ستاره و كتيبههاى عربى پوشيده است.
زيبايى كاخهاى اسلامى، ساختمانهاى باغ دار، در معماران مسيحى اسپانيايى اثرى شگرف داشت.شاهان مسيحى در شهرهاى گشوده شده صنعتگران مسلمان را به ساختن خانه به شيوه اسلامى مىگماردند.
از اين گونه خانهها يكى كاخ پدر وىسنگرل«~ pebro tnt eruel ~»است در قصر اشيليه.مسيحيان اسپانيا به پيروى از مسلمانان با خانههاى حياطدارخو كردند و سپس اين شيوه را به آمريكا بردند.
همچنين مسيحيان اسپانيا و پرتقال از مسلمانان، به كار بردن كاشىهاى لعابى در آرايش خانهها و باغها را فرا گرفتند.سفالگران غرناطه رنگ آبى را كه رنگ دلپسند مسلمانان بود با طلايى در آميخته و كاشىهاى بسيار زيبايى براى الحمراء و خانههاى ثروتمندان ساختند .
ايران و دودمان تيمور
اما آرامگاه تيمور كه در بيرون اين گورستان است، ساختمانى است هشت گوش كه بر فراز آن گنبدى است بلند و آبى رنگ.خطهاى اين بنا ساده است و پرشكوه و بر بزرگى آن مىافزايد و آرايش آن ساده و تنها نقشهاى هندسى است كه با كاشى لعابى نمودار شده است.
هنر موزائيك سازى با كاشىهاى ريز لعابى رنگى در قرن نهم هجرى در مشهد و اصفهان به اوج ترقى خود رسيد.ساختمانهاى بزرگى با اين كاشىها كه نمودارى است از دلبستگى ايرانيان به مينياتور، پوشيده و آراسته شده است.كاشيكارانديوارها و منارهها را با نقشهايى كه زيبايى و ظرافت آنها در عكسهاى رنگى نيز پديدار مىشود، با كتيبهها و طرحهاى گل و بته مىآراستند.
استانبول و تركان عثمانى
هنر سفالگران و كاشى سازان ترك به هنگامى كه اين مسجد ساخته مىشد به منتهاى پيشرفت رسيده بود.شيوه كهن رنگ طلايى و موزائيك با كاشى ريز به كنارى نهاده شده بود و اكنون كاشىهاى چهار گوش را با رنگهاى روشن، نقاشى مىكردند و لعابى پر جلا به آن مىزدند .در كارگاههاى ايزنيك نزديك استانبول، هم سفالگرى و هم كاشى سازى رواج دارد.كاشىهاى ساخت ايزنيك، خانههاى بزرگان ترك و كاخ سلطانيان را آرايش مىداد.امروزه در سراى سلطان مىتوان اتاقهايى را كه از كف تا سقف از كاشى پر نقش پوشيده است تماشا كرد.چندين قرن اين كاشىها از ديدگاه مردم پنهان بود.
ايران و شاهان صفوى
شاه عباس در سال 1007 هجرى پايتخت را از قزوين به اصفهان ـ كه زمانى پايتخت سلجوقيان بود ـ منتقل كرد.وى شهر تازه خود را در جنوب غربى شهر كهنه ساخت.قلب اصفهان نو، ميدان مستطيلى شكل است به نام ميدان شاه [ميدان امام خمينى فعلى] در جانب شرق ميدان به گنبد نخودى رنگ و نماى بسيار زيباى مسجد شيخ لطف الله مىرسيم كه به فرمان شاه عباس در سال 1012 هجرى به يادگار پدر زنش ساخته شده است.اين مسجد كوچك، طاقنمايى دارد كه از آن به درون مسجد مىروند و دالانى كه به شبستانى چهار گوش مىرسد.گنبد بر بالاى اين شبستان گذاشته شده.كاشىهاى لعابى ديوارهاى اين شبستان و درون گنبد چنان با هنرمندى پرداخته شده است كه از همه ساختمانهاى ايرانى، گوى سبقت ربوده است.بر گنبد اين مسجد نقشهاى درشت آرابسك از گل و بته و برگ و شاخه بر زمينه نخودى چنان نگاشته شده است كه از آن سوى ميدان به خوبى ديده مىشود.آرايشهاى درونى گنبد، بسيار ظريف و باريك است.به درون اينگنبد ـ در وسط ـ ترنجى است كه از آن گل و بته به شيوه آرابسك بر آمده است و درست فرشهاى نقش ترنج را به ياد مىآورد.
مسجد شاه بر خلاف مسجد شيخ لطف الله ـ نمايى بزرگ و چشمگير دارد با ايوانى در مدخل و در منار بلند كه نماى جنوبى ميدان را رونق بخشيدهاند.
محل نماز مسجد در پشت مدخل رو به قبله ساخته شده و سراسر ديوارها و گنبد و منارها با كاشىهاى زيبا آراسته شده است.كاشىهاى فراوانى براى اين مسجد لازم بود و شاه عباس نيز در كارش شتاب داشت، از اين رو كاشىهاى چهار گوش لعابى پر نقش و كاشىهاى ريز ـ هر دو را به كار بردهاند.
شاه عباس گروه بسيارى از هنرمندان و صنعتگران را در پيرامون خويش در كارگاههاى كاخ نگاه مىداشت با آنكه هنرمندان دوران وى بر شيوهاى كه در پايان پادشاهى شاه طهماسب رايج بود رفتند، باز شاهكارهايى پديد آوردند.
رضا عباسى بزرگترين هنرمند دربار شاه عباس با نقشهايى از آدميان با حالتى بيمار گونه و خطهاى موزون منحنى، سرمشقى براى نقاشى بر ديوارها و كاشىها بر جاى گذاشت.در طاقنماهاى چهار باغ كه در مرز شرقى كاخ شاهنشاهى بود، نمونه يك نقش ديوارى پرداخته با كاشى كه مجلسى از يك مهمانى باغ را نشان مىدهد و مهمان، يك فرنگى با كلاهى پردار است نظر بيننده را به خود جلب مىكند.
هنر سفالگرى و كاشى سازى كه در قرن دهم هجرى آنچنان درخشان بود، اكنون از رونق افتاده است.چون به تهران برويم، در مىيابيم كه فتحعليشاه ـ مثلا ـ و پيرامونيانش چندان شناخته شده نيستند.در گوشه و كنار شهر گاهى آثارى كهن مانند كاخ گلستان بر مىخوريم كه هنوز كاشيكاريها و آينه كاريهاى اتاقهاى آن شكوه خود را نگاه داشتهاند.
ياد آورى:
2.اسليمى، يكى از 7 طرح اصلى در نگارگرى سنتى ايران [است]. اسليمى را نمودار تجريدى درخت، به ويژه تاك دانستهاند كه با گردشها و پيچشهاى پى در پى و هماهنگ شاخههاى آراسته به برگها و نيم برگها و گرههاى آن از پايهاى كه بند اسليمى خوانده مىشود، مىرويد و با آهنگ منظم و ساختار چشم نوازى كه ميان اجزاء آن وجود دارد، طرحى مسبك (استيليزه) از درخت را مىنماياند... (دائرة المعارف بزرگ اسلامى ج هشتم ص 600)
اقتباس از: كتاب تاريخ هنر اسلامى
منبع: www.hawzah.net
/س