از گذشته هنر اسلامى

با تكيه بر كاشيكارى و موزائيك سازى هنر اسلامى بخشى از وضعيت عام بود كه با ظهور اسلام سامان يافت. «كريستين پرابيس» در كتاب خود «تاريخ هنر اسلامى» مى‏گويد: «داستان هنر اسلامى با چكاچك شمشير و آواى سم ستوران در بيابانها و بانگ بلند پيروزى «الله اكبر» آغاز مى‏شود» .مسلمانان با تلاش پيگير و همه جانبه توانستند
پنجشنبه، 27 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از گذشته هنر اسلامى
از گذشته هنر اسلامى
از گذشته هنر اسلامى

نويسنده: كريستين پرايس
ترجمه: مسعود رجب‏نيا

با تكيه بر كاشيكارى و موزائيك سازى هنر اسلامى بخشى از وضعيت عام بود كه با ظهور اسلام سامان يافت.
«كريستين پرابيس» در كتاب خود «تاريخ هنر اسلامى» مى‏گويد:
«داستان هنر اسلامى با چكاچك شمشير و آواى سم ستوران در بيابانها و بانگ بلند پيروزى «الله اكبر» آغاز مى‏شود» .مسلمانان با تلاش پيگير و همه جانبه توانستند وارد قلمرو امپراتورى بيزانس و شاهنشاهى ايران شوند و از ايران به سرزمين زرخيز هند بتازند و نيز از مرزهاى شرق ايران گذشته به آسياى ميانه در آيند.در اين هنگام موسى بن نصير فرمانرواى تازى آفريقاى شمالى به اسپانيا تاخت و به فرماندهى مردى از بربر به نام طارق آنجا را گشود.هنوز صد سال از رحلت پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) نگذشته بود كه قلمرو اسلام از هند تا اسپانيا گسترش يافت تا بستر مناسب براى پيدايش تمدن اسلامى و از جمله هنر اسلامى به وجود آيد
مسلمانان، پرستشگاه‏هاى يونانيان و روميان و كاخ‏هاى ايران و كليساهاى بيزانس را با موزائيك‏هاى زرين ديدند و به گوهرهاى درخشان و فلزكارى‏ها و ظروف شيشه‏اى و سفال‏هاى نقاشى شده و عاج‏هاى كنده كارى و ابريشم با نقش‏هاى جالب دست يافتند.و چون شهر نشين گرديدند نياز به داشتن خانه‏هاى زيبا با اثاثيه گرانبها و مسجدهاى پر شكوه و ديدنى براى پرستش خدا را احساس كردند.آنان در سرزمين‏هاى فتح شده با صنعتگران و هنرمندان مصرى، سورى يونانى و ايرانى روبه‏رو شدند كه هر يك سنت هنرى چندين صد ساله داشتند.هنر اين صنعتگران با هم پيوند خورد و زير فرمان اسلام مبدل به شيوه‏هايى شده كه امروزه به نام «هنر اسلام» معروف است.
پس از اين مقدمه بر آنيم تا در ميراث هنرى اسلام در جاى جاى سرزمين‏هاى اسلام به جستجو بپردازيم تا مگر سيمايى هر چند نا تمام درباره كاشيكارى و موزائيك پردازى مسلمانان عرضه بداريم.
براى آغاز كار هيچ جا شايسته‏تر از شهر كهن دمشق با آن همه آثار تاريخى و مواريث هنرى نيست.از جلوه‏هاى هنرى ـ تاريخى دمشق، مسجد جامع آن است كه بر جاى پرستشگاه ژوپيتر خداى خدايان روميان ساخته شده است.اين مسجد بر پايه نقشه قديم يعنى مستطيلى بود كه وسعت بسيار داشت و خليفه، براى بر پا داشتن زيباترين ساختمان جهان صنعتگران هندى، ايرانى، مصرى و قسطنطنيه‏اى را به آنجا فرا خوانده بود.محوطه معبد قديم را حياط كردند كه در آن خليفه در روزهاى خاصى بار مى‏داد.برج‏هاى كهن رومى را در گوشه‏هاى پرستشگاه تبديل به منار كردند.پيرامون اين حياط را سر پناهى ستوندار پوشيده بود.بخش پايين ديوارها با سنگ مرمر رنگين و برفراز آن با موزائيك‏هاى بس شگفت و زيبا آرايش شده بود.يكى از جهانگردان كه در قرن ششم هجرى به آنجا رفته و اين موزائيك‏ها را ديده مى‏گويد: «اين موزائيك‏ها همه شهرهاى جهان را نمايش مى‏دهد و همه درختان آن سبز و زرين و سيمين هستند و از سطح آن گويى زر مى‏چكد و مى‏سوزد و دود مى‏شود» سر ستون‏ها نيز با زر پوشيده شده و ديوارهاى بالاى آنها با موزائيك ـ كه در پرتو صدها قنديل مى‏درخشيد ـ آرايش گشته بود.
پس از بر افتادن امويان، عباسيان دار الخلافة را به بغداد منتقل ساختند.صد هزار كارگر در مدت چهار سال شهر پر شكوه بغداد را به فرمان منصور ساختند.
شيوه‏هاى هنرى به زودى چنان در هم آميخت كه حريربافان سورى در دمشق چه بسا از انديشه صنعتگران اين فن كه در ايران بودند بهره مى‏گرفتند و طرحهايى كه كنده كاران بغدادى به كار مى‏بردند به كار كنده‏كاران عاج در اسپانيا مى‏آمد.
بغداد و قرطبه پايتخت اسپانياى اسلامى از يكديگر صدها فرسنگ دور بودند اما با هم رقابتى سخت داشتند و چشم هم چشمى مى‏كردند.
مايه سرافرازى قرطبه مسجد جامع آن بود كه يكى از مسجدهاى جهان و مقدس‏ترين جا در نظر مسلمانان مغرب به شمار مى‏رفت.اين مسجد اكنون كليسا گشته است اما هنوز هم چون از حياط پر درخت پرتقال به اين ساختمان در مى‏آييد به دشوارى مى‏توانيد باور كنيد كه اينجا كليساست .چون به سوى جنوب گام برداريم از ميان رديف ستونهايى كه عبد الرحمن دوم ساخته است مى‏گذريم .آرايش طاقهاى كمانى بيشتر مى‏شود و در ميان آنها محراب را كه فرو رفتگى ژرفى است در ديوار جنوبى مى‏بينيد كه از پيرامون آن طلاهاى موزائيكها مى‏درخشد.طاق‏هاى كمانى پيشين محراب با زيبائى فراوان، در هم گره خورده‏اند.در فضاى ميان آنها قوس‏هاى كوچك زيبايى در كنار ديوار جنوبى شبستان ساخته شده است.
اين آرايش‏ها كار هنرمندانى است كه به فرمان حكم روم خليفه قرطبه كه در پايان سده چهارم هجرى فرمان مى‏راند ـ به كار گمارده شدند.
اين هنرمندان، محراب و فرورفتگى آن و طاقهاى كمانى را با روپوش از گچ و مرمر سفيد و نقش‏هاى گل و بته به شيوه اسليمى آراستند.اين شيوه در هنر اسلامى به هزارها گونه جلوه‏گر شده است.گل‏هاى دلپسند و زيباى اسليمى در موزائيك‏هاى پيرامون طاق محراب، كار هنرمندان قسطنطنيه است كه به فرمان امپراتور بيزانس و به خواهش حكم به قرطبه فرستاده شدند.طاق طرف راست محراب نيز كه با موزائيك آراسته شده است محل مخصوص دخول خليفه به مسجد بود .
به هنگامى كه قرطبه از جنگ خانگى رو به ويرانى مى‏رفت، يك شهر اسلامى ديگر در گوشه‏اى از قلمرو اسلام استقلال يافت و دستگاه خلافتى در آن بنياد گرفت.اين شهر نو خاسته، قاهره بود كه به دست خلفاى فاطمى در سده چهارم هجرى پايه گذارى شد و مركز هنر گشت چنانكه با بغداد و قرطبه در روزگار عظمت آنها پهلو مى‏زد.ولى ديرى نپاييد كه قدرت خلفاى فاطمى مانند خلفاى عباسى رو به سستى نهاد.
در اواسط سده پنجم هجرى، تركان سلجوقى از آسياى ميانه رو به سوى سرزمين‏هاى اسلامى آوردند و بر اين كشورها تاختند.سپاه تركان نيروهاى امپراتور بيزانس را در هم شكست و بيشتر آسياى صغير را فتح كرد.در همان سال مصريان را از فلسطين راندند و شهر مقدس اورشليم را گرفتند .تركان متعصب از آمدن زائران مسيحى به شهر اورشليم جلوگيرى كردند كه موجب آغاز جنگ‏هاى صليبى گرديد.در درون‏ديوارهاى شرق شهر، مقدس‏ترين جايگاه مسلمانان يعنى حرم قرار داشت .از اينجا بود كه محمد (ص) به معراج رفت و در ميان حرم، صخره مقدس بود كه ابراهيم فرزندش را بران براى قربانى كردن آماده كرد.در سال (691 ه) عبد الملك خليفه اموى بر آن شد كه برفراز اين صخره گنبدى پرشكوه بسازد كه با گنبد كليساى قبر مقدس عيسى برابرى كند كه ساخته شد.باز يك مسجد بزرگى در جنوب حرم ساخته شد كه مسجد الاقصى نام كردند.
صليبيان با آنكه به اسلام به ديده نفرت مى‏نگريستند، از ديدن گنبد الصخره به حيرت افتادند .هرگز ساختمانى همانند آن را نديده بودند.ديوار هشت گوش و گنبدى كه بر فرازش استوار است همه با موزائيك پوشيده شده و سراسر اين ساختمان در آفتاب همچون كلاهى آراسته به گوهر مى‏درخشيد.مسيحيان بجاى ويران كردن، اين مسجد را به كليسا تبديل كردند.آنان چنان شيفته اين گنبد شدند كه همين الگو را در ساختن بسيارى از كليساهاى اروپا به كار بستند.
صلاح الدين ايوبى به سال (613 ه) اورشليم را گرفت، پيروانش نشانهاى مسيحيان را از مسجد الاقصى و قبه الصخره كندند و به فرمان صلاح الدين آرايش‏هاى فراوانى بر اين مسجد افزودند و ديوارهاى درون مسجد را با زر موزائيك كارى كردند.
صلاح الدين محرابى ديگر در مسجد ساخت و از صلب جهت آن منبرى از چوب سدر آورد.اين منبر را ساخته بودند كه چون اورشليم گشوده شود به اين مسجد بياورند.صلاح الدين پوشش زرين گنبد را تجديد كرد.
از ايران زائران با كاروان‏هاى شتر، بيابانها و كوه‏ها را مى‏بريدند و روزگارى به سر مى‏آوردند تا به اينجا برسند.ايران چندان از اورشليم دور بود كه از گزند حمله صليبيان بيمى نداشت.اين كشور در زمان فرمانروايى سلجوقيان رو به فراوانى نعمت و رونق تجارت مى‏رفت و دورانى زرين در هنر و صنعت ايرانيان پديدار مى‏شد

تركان سلجوقى در ايران و بين النحرين

تركان سلجوقى گذشته از اين كه چنگاورانى دلاور و سوار كارانى خستگى ناپذير بودند، توانستند حكومتى نيرومند بنياد افكنند كه از ايران تا بين النهرين و آسياى صغير را زيرنگين بگيرد و امنيت را در مرزهاى قلمرو خويش برقرار كند.پادشاهان سلجوقى پشتيبان دانشمندان و شاعران و مورخان و جغرافيا نگاران بودند.سلجوقيان ايران، اصفهان را پايتخت ساختند.اصفهان سالها پيش از آنكه سلجوقيان به آنجا بيايند كانون بازرگانى و صنعت و هنر بوده است.
كاخ سلجوقى و ميدان بزرگى كه در برابر آن بوده، سالهاست كه ناپديد شده، اما مسجد جمعه سلجوقى كه آن نيز مشرف به ميدان بوده، هنوز پايدار است.نقشه آن پايه‏اى شد براى ساختمان مسجدهاى ديگر ايران.حياط و ايوان‏هاى مسجد شايد به روزگار سلجوقيان وجود داشته اما كاشى‏هاى شگفت و زيبايى كه ديوارها و طاقها را پوشانيده و اين حياط را از رنگهاى خوش رشك، بهشت كرده، به دست هنرمندان ايرانى قرنهاى بعدى ساخته شده است.اين مسجد به دست نسل‏هاى بسيارى از هنرمندان و معماران دگرگون و تعمير شده است.براى ديدن كار دوران سلجوقى بايد به سوى قبله برويم و از ايوان جنوبى حياط بگذريم و به شبستان پشت آن گام نهيم.
برفراز سر بيننده گنبد بسيار بزرگى است از آجر خاكسترى مايل به قهوه‏اى.اين گنبد ساده و استوار و نيرومند است.خود بناى اين گنبد چنان است كه در خويشتن آرايش و تزيين را هم نمودار ساخته است.اين گنبد به سال (473 ه) به فرمان نظام الملك ساخته شده است.
در سال (481 ه) يكى از رقيبان نظام الملك كه ممكن است جمال الدين تاج الملك باشد، گنبدى فروتر ساخت.در اتاق جنوبى و شمالى زير گنبدهاى مذكور در بالا، شاهكار معمارى هستند ولى هنر رنگاميزى سلجوقى در آنها ديده نمى‏شود.
در ايران رنگاميزى از ضروريات است.زيرا كه بيشتر آن بيابان است و گلها و گياهان در بهار دورانى كوتاه دارند و با فرا رسيدن فصل گرما تنها زمين تشنه بر جاى مى‏ماند.پس ديوارهاى رنگين كاخها و محرابهاى مساجد مى‏توانند جبران بيرنگيهاى طبيعت را بكنند و در هر فصلى يادگارى از بهار باشند.
كاشى سازان ايرانى در كاشان و رى در كار خويش استاد بودند و در قرن ششم هجرى، كاشى‏هاى شگفتى مى‏ساختند.اين كاشيها به شكل ستاره و صليب با رنگ‏هاى برجسته و چشمگير بودند كه به شكلها، جلوه‏اى خاص مى‏بخشيدند.كاشى‏ها با گل و بته به شيوه اسليمى و عبارتى از قرآن كريم، پرداخته مى‏شد.در كاخ‏هايى كه بر آوردن تصويرهاى آدميان و جانوران و درختان در آنها مجاز بود، اين تصويرها را در كاشى‏هاى ستاره شكل مى‏بينيم.ظرف‏هاى سفالين سلجوقيان نيز به زيبايى كاشى‏هاى آن دوران ساخته مى‏شد يا در آنها نقشها و فنون گوناگونى به كار مى‏رفت.
ظرفهاى سفالين سلجوقيان نيز به زيبايى كاشيهاى آن دوران ساخته مى‏شد.بعضى از سفالينه‏هاى رى و كاشان با هفت رنگ آراسته مى‏شد و پرداختن لعاب چنين ظرفهايى كارى بس دشوار بود و بايستى چندين بار آنها را در كوزه فرو برند.با به كار بردن رنگهاى فراوان، هنرمند مى‏توانست با ظرافت، نقشهايى ريز از مجالس دربار و شكار بپردازد و مايه خشنودى خاطر اميرى شود كه اين كاشيها براى او آراسته مى‏شد.
تركان آسياى صغير در قرن پنجم هجرى، از فرمان سلجوقيان عراق و خراسان سر پيچى كرده و استقلال يافته بودند، با اين همه معمارى و هنر ايشان همچنان وابسته به ايران بود.هنرمندان ايرانى به آسياى صغير مى‏آمدند و در ميان كسانى كه به قونيه (پايتخت سلطان علاء الدين كيقباد سلجوقى) رو مى‏آوردند تا به سلطان علاء الدين خدمت كنند، شايد گروهى از كاشى سازان چيره دست كاشان نيز بوده‏اند.بسيارى از پارچه‏هاى كاشيهاى لعابى به شيوه ايرانى در ويرانه‏هاى كاخ سلطان علاء الدين در كرانه درياچه قونيه پيدا شده است.كاشى‏هاى ستاره شكل با تصوير آدميان بر پشت اسب، يا چهار زانو نشسته و همچنين جانوران ديدنى آنچنانكه خاص هنر سلجوقيان است آراسته شده است.كاشيهاى آبى پر رنگ و سياه را در ميان كاشيهاى ستاره شكل كار مى‏گذاشتند.كاشى‏هاى لعابى بسيار شكننده و براى پوشانيدن سطح وسيع، بسيار گران بود.هنگامى كه كاشى سازان را براى مسجد قونيه آوردند تا آنجا را با رنگ‏هاى درخشان بيارايند، ايشان با قطعات كوچك لعابى موزائيك كارى كردند.
بجاى آنكه نقش‏ها را بر كاشى بكشند، تكه‏هاى ريز لعاب خورده را به رنگهاى‏گوناگون در كنار هم و بر پايه نقشى كه داشتند پى ريزى مى‏كردند.چون نقش كامل مى‏شد، ساروج به پشت آنها مى‏ريختند و تكه‏ها را به هم پيوند مى‏دادند.
تكه‏هاى كوچك لعابى را مى‏توان بر سطح‏هاى منحنى و حتى مقرنس‏هاى پر فراز و نشيب محراب به كار برد.صنعتگران قونيه، بيشتر كاشيهاى فيروزه‏اى و آبى و ارغوانى را براى ساختن طرح گل و بته و ستاره‏ها به كار مى‏آوردند.بعدها، چنانكه خواهيم ديد، همين شيوه با نرمى و انحناهاى رنگين براى پوشانيدن ديوارهاى مسجدها و حتى گنبدها و مناره‏ها به كار بسته شد.
سفالگران ايرانى مانند نقاشان مينياتور، از هنر چين نكته‏ها گرفتند.در آغاز حكومت مغولان سفالگران به همان شيوه سلجوقى كار مى‏كردند.آنگاه دست به كشيدن طرح‏هاى آزاد و پر انحنا زدند كه نفوذ هنر چينى را آشكار مى‏كند.
سفال‏هايى با نقش‏هاى ملازمان و گل‏هاى نيلوفر آبى و ابرهاى طومار وار و مرغان پران كه در ايران كشيده‏اند، مى‏بينيم.سفالگر نيز از همان رنگ‏هاى كم رنگ و رقيقى كه هنرمند نقاش تبريزى و بغدادى به كار برده‏اند، بهره گرفته و سياه و خاكسترى و فيروزه‏اى و ارغوانى و آبى كم رنگ در كاشى‏ها براى آرايش ديوار، بس زيبا و ديدنى است و گاهى نقش‏هاى كاشى‏ها، برجسته نيز ساخته مى‏شد.
بسيارى از محراب‏ها با كاشى لعابدار درخشان يا با كاشى‏هاى ريز لعابى، موزائيك كارى مى‏شد و بر آنها طرح‏هاى گل و شكل‏هاى هندسى به شيوه آرابسك و عبارت‏هاى عربى آراسته مى‏گشت در مدرسه امامى در اصفهان به سال 1354 (757 ه) محرابى با كاشى‏هاى ريز به يادگار مانده است.مغولان همچنين ساختمان‏هاى خود را با حجارى‏ها و گچ برى‏هاى زيبا و جالب تزيين مى‏كردند.يكى از شاهكارهاى ايشان محراب بسيار زيبايى است كه گچ كارى شده و در مسجد جمعه اصفهان به فرمان اولجايتو ايلخان مغول پديد آورده‏اند.
آرامگاه اولجايتو در سلطانيه ساختمانى است بسيار بزرگ و گنبد دار كه درون آن را با كاشيهاى كوچك، موزائيك كارى كرده و با گچ كارى آراسته‏اند.

باز پسين پادشاهان اسلامى در اسپانيا

غرناطه شهرى است كوهستانى و استوار اما بزرگترين نازش اين شهر به الحمراء يا كاخ سرخ دودمان بن نصر است كه بر كوه‏هاى پر صخره و برفراز رود حدر و ساخته شده است.
محمد پنجم در قرن هشتم هجرى كاخ الحمراء را به صورت زيباى امروزى در آورد.در سايه هنر استادان سازنده و آراينده‏اى كه بسيارى از آنان مسيحى بودند، بخش اندرونى اين كاخ، بهشتى رؤيا انگيز شد و تالارهاى آن چنان زيبا آراسته شده بودند كه همه بينندگان را به احترام وامى‏داشتند.سفيران و همراهان ايشان از راه سراشيب كاخ به الحمراء مى‏رفتند و امور سياسى را حل و فصل مى‏كردند و رعاياى سلطان ينز به دادخواهى، همين راه را در پيش مى‏گرفتند .آنان به تالار شوراى سلطنت وارد مى‏شدند.اين تالار پر ستون را امروز نيز مى‏بينيم.تا سال‏ها پس از آنكه اين كاخ به دست مسيحيان افتاد، اينجا را نماز خانه كرده بودند و كاشى‏هاى رنگى و گچ بريهاى آن را كه گزند فراوان ديده بود مرمت كردند.در اين تالار رعاياى سلطان دعواهاى خود را به عرض مى‏رساندند و سفيران به تالار ديگرى كه بسيار پر شكوه تر و محل بار دادن سفيران بود مى‏رفتند.اين تالار ياد آور تالار بار عبد الرحمن است در مدينة الزهراء.در اين مكان ساخته‏هاى معماران، كوچكتر و ظريفتر است و آرايش‏هاى ديوارها از گچ برى و كاشيهاى لعابى است.كف تالار سفيران با فرش‏هاى گرانبها پوشيده شده و ديوارها از درخشندگى كاشيهاى لعابى و گچ كارى‏هاى زرين و سرخ و سبز، چشم را خيره مى‏كرد و از زمين تا سقف با گل و بته به شيوه أرابسك و گياهان پر پيچ و خم و شكل‏هاى هندسى و ستاره و كتيبه‏هاى عربى پوشيده است.
زيبايى كاخ‏هاى اسلامى، ساختمان‏هاى باغ دار، در معماران مسيحى اسپانيايى اثرى شگرف داشت.شاهان مسيحى در شهرهاى گشوده شده صنعتگران مسلمان را به ساختن خانه به شيوه اسلامى مى‏گماردند.
از اين گونه خانه‏ها يكى كاخ پدر وى‏سنگرل«~ pebro tnt eruel ~»است در قصر اشيليه.مسيحيان اسپانيا به پيروى از مسلمانان با خانه‏هاى حياطدارخو كردند و سپس اين شيوه را به آمريكا بردند.
همچنين مسيحيان اسپانيا و پرتقال از مسلمانان، به كار بردن كاشى‏هاى لعابى در آرايش خانه‏ها و باغها را فرا گرفتند.سفالگران غرناطه رنگ آبى را كه رنگ دلپسند مسلمانان بود با طلايى در آميخته و كاشى‏هاى بسيار زيبايى براى الحمراء و خانه‏هاى ثروتمندان ساختند .

ايران و دودمان تيمور

پرنده‏ها و فرشها و فلز كارى‏ها و جامه‏هاى گرانبهاى تيمور و دربار او سالهاست كه ناپديد شده، اما بعضى از ساختمانهايى كه سمرقند را بدانها آراسته بوده هنوز بر پاست.تيمور و جانشينانش ساختمانهاى پر شكوه و زيبايى به گورستان شاه زنده كه گنبدهاى فراوان دارد و جايگاه به خاك سپردن بزرگان و خاندان شاهى است، افزوده‏اند.اين گورستان بر تپه‏اى است سركوب شهر.گنبدهاى بلند آن سر بر آسمان افراشته است، اما براى ديدن زيباييهاى اين ساختمانها، بايد از پلكان سنگى تپه بالا رويم.به هنگام بالا رفتن، شكوه و زيباييهاى آرامگاه‏ها را ما مى‏بينيم.در اينجا از كاشيهاى لعابى ريز به رنگ‏هاى سياه و سفيد و زرد، موزائيك با شكل‏هاى هندسى و نقش‏هاى گل و بته پيچ در پيچ به شيوه آرابسك بر آورده‏اند .زير دروازه مدخل آن را با كاشى مقرنس كارى كرده‏اند و در آن رنگ‏هاى آبى و سفيد به كار برده‏اند.ديوارها را با كاشى‏هاى آبى و در ميان آنها نقش گل و بته به رنگ سياه پوشانيده‏اند .
اما آرامگاه تيمور كه در بيرون اين گورستان است، ساختمانى است هشت گوش كه بر فراز آن گنبدى است بلند و آبى رنگ.خطهاى اين بنا ساده است و پرشكوه و بر بزرگى آن مى‏افزايد و آرايش آن ساده و تنها نقش‏هاى هندسى است كه با كاشى لعابى نمودار شده است.
هنر موزائيك سازى با كاشى‏هاى ريز لعابى رنگى در قرن نهم هجرى در مشهد و اصفهان به اوج ترقى خود رسيد.ساختمان‏هاى بزرگى با اين كاشى‏ها كه نمودارى است از دلبستگى ايرانيان به مينياتور، پوشيده و آراسته شده است.كاشيكاران‏ديوارها و مناره‏ها را با نقش‏هايى كه زيبايى و ظرافت آنها در عكس‏هاى رنگى نيز پديدار مى‏شود، با كتيبه‏ها و طرح‏هاى گل و بته مى‏آراستند.

استانبول و تركان عثمانى

در اواسط قرن دهم هجرى، سلطان سليمان قانونى، نيرومندترين فرمانرواى سراسر جهان اسلام شد.قبلگاه اين امپراتورى استانبول بود.جهانگردان از مشرق و مغرب به آنجا رو مى‏آوردند ولى هر كس كه استانبول را مى‏ديد، شيفته زيباييهاى آن مى‏شد.سلطان سليمان با ثروت بيكران امپراتورى، از همه سلطانان و وزيران پيشين در ساختن بناهاى زيبا و بزرگ پيشى گرفت و معمار او، سنان پاشا مردى نابغه بود.سنان به فرمان سلطان، مسجد سليمانيه را پى ريزى كرد.جاى اين مسجد در سومين و بلند ترين تپه شهر بود.در سال 968 هجرى كه اين شاهكار به پايان رسيد، سنان دست به كار ساختن مسجدى خردتر شد به نام رستم پاشا داماد وزير اعظم سلطان.در جلو شبستان پيش آمدگى است كه پنج گنبد بر روى آن ساخته‏اند و ديوار آن با سطحها و فرورفتگى‏هاى آرايش شده با كاشى‏هاى لعابى درخشان آراسته شده است.درون مسجد نيز با همين كاشى‏ها آرايش گشته.هنر اين ساختمان در آرايش آن است نه در معمارى.ديوارها و تيرهاى سقف كه سنگينى گنبد بر روى آنهاست با كاشى پوشيده شده است.اين كاشى‏ها مانند باغى پر از گل‏هاى زيبا به رنگ‏هاى فيروزه‏اى و آبى پر رنگ و نارنجى بر زمينه سفيد است.در سطح‏هاى مستطيلى پيرامون بر آمدگى مسجد، كاشى‏هاى چهار گوش را چنان در كنار هم جاى داده‏اند كه نقش آنها با هم مى‏خواند و تصويرهاى كاملى از آلوى پر گل در ميان گل‏هاى لاله و ميخك و ياس به دست مى‏دهد.گفته‏اند كه در مسجد رستم پاشا چهل و يك نوع لاله رسم شده است.
هنر سفالگران و كاشى سازان ترك به هنگامى كه اين مسجد ساخته مى‏شد به منتهاى پيشرفت رسيده بود.شيوه كهن رنگ طلايى و موزائيك با كاشى ريز به كنارى نهاده شده بود و اكنون كاشى‏هاى چهار گوش را با رنگهاى روشن، نقاشى مى‏كردند و لعابى پر جلا به آن مى‏زدند .در كارگاه‏هاى ايزنيك نزديك استانبول، هم سفالگرى و هم كاشى سازى رواج دارد.كاشى‏هاى ساخت ايزنيك، خانه‏هاى بزرگان ترك و كاخ سلطانيان را آرايش مى‏داد.امروزه در سراى سلطان مى‏توان اتاقهايى را كه از كف تا سقف از كاشى پر نقش پوشيده است تماشا كرد.چندين قرن اين كاشى‏ها از ديدگاه مردم پنهان بود.

ايران و شاهان صفوى

پس از فروپاشى حكومت تيمور و پايان جنگهاى ايلات تركمان، دودمانى نو در آخر قرن نهم هجرى پديد آمد.شاه اسماعيل نخستين پادشاه اين دودمان، كشور ايران را يكپارچه كرد و تبريز را به پايتختى برگزيد.هنگامى كه پسرش شاه طهماسب در قرن 931 هجرى به جاى او نشست، صحنه براى يك رستاخيز هنرى در ايران فراهم شده بود.
شاه عباس در سال 1007 هجرى پايتخت را از قزوين به اصفهان ـ كه زمانى پايتخت سلجوقيان بود ـ منتقل كرد.وى شهر تازه خود را در جنوب غربى شهر كهنه ساخت.قلب اصفهان نو، ميدان مستطيلى شكل است به نام ميدان شاه [ميدان امام خمينى فعلى‏] در جانب شرق ميدان به گنبد نخودى رنگ و نماى بسيار زيباى مسجد شيخ لطف الله مى‏رسيم كه به فرمان شاه عباس در سال 1012 هجرى به يادگار پدر زنش ساخته شده است.اين مسجد كوچك، طاقنمايى دارد كه از آن به درون مسجد مى‏روند و دالانى كه به شبستانى چهار گوش مى‏رسد.گنبد بر بالاى اين شبستان گذاشته شده.كاشى‏هاى لعابى ديوارهاى اين شبستان و درون گنبد چنان با هنرمندى پرداخته شده است كه از همه ساختمان‏هاى ايرانى، گوى سبقت ربوده است.بر گنبد اين مسجد نقش‏هاى درشت آرابسك از گل و بته و برگ و شاخه بر زمينه نخودى چنان نگاشته شده است كه از آن سوى ميدان به خوبى ديده مى‏شود.آرايش‏هاى درونى گنبد، بسيار ظريف و باريك است.به درون اين‏گنبد ـ در وسط ـ ترنجى است كه از آن گل و بته به شيوه آرابسك بر آمده است و درست فرش‏هاى نقش ترنج را به ياد مى‏آورد.
مسجد شاه بر خلاف مسجد شيخ لطف الله ـ نمايى بزرگ و چشمگير دارد با ايوانى در مدخل و در منار بلند كه نماى جنوبى ميدان را رونق بخشيده‏اند.
محل نماز مسجد در پشت مدخل رو به قبله ساخته شده و سراسر ديوارها و گنبد و منارها با كاشى‏هاى زيبا آراسته شده است.كاشى‏هاى فراوانى براى اين مسجد لازم بود و شاه عباس نيز در كارش شتاب داشت، از اين رو كاشى‏هاى چهار گوش لعابى پر نقش و كاشى‏هاى ريز ـ هر دو را به كار برده‏اند.
شاه عباس گروه بسيارى از هنرمندان و صنعتگران را در پيرامون خويش در كارگاه‏هاى كاخ نگاه مى‏داشت با آنكه هنرمندان دوران وى بر شيوه‏اى كه در پايان پادشاهى شاه طهماسب رايج بود رفتند، باز شاهكارهايى پديد آوردند.
رضا عباسى بزرگترين هنرمند دربار شاه عباس با نقش‏هايى از آدميان با حالتى بيمار گونه و خطهاى موزون منحنى، سرمشقى براى نقاشى بر ديوارها و كاشى‏ها بر جاى گذاشت.در طاقنماهاى چهار باغ كه در مرز شرقى كاخ شاهنشاهى بود، نمونه يك نقش ديوارى پرداخته با كاشى كه مجلسى از يك مهمانى باغ را نشان مى‏دهد و مهمان، يك فرنگى با كلاهى پردار است نظر بيننده را به خود جلب مى‏كند.
هنر سفالگرى و كاشى سازى كه در قرن دهم هجرى آنچنان درخشان بود، اكنون از رونق افتاده است.چون به تهران برويم، در مى‏يابيم كه فتحعليشاه ـ مثلا ـ و پيرامونيانش چندان شناخته شده نيستند.در گوشه و كنار شهر گاهى آثارى كهن مانند كاخ گلستان بر مى‏خوريم كه هنوز كاشيكاريها و آينه كاريهاى اتاقهاى آن شكوه خود را نگاه داشته‏اند.

ياد آورى:

1.آرابسك يا عربسك، شيوه‏اى از تزيين با شكلهاى دقيق هندسى و نقشهاى گياهى ساده شده (استيليزه و قراردادى) و دور از طبيعت (انتزاعى) با پيچ و خمهاى متقاطع و موزون و مكرر كه در تذهيب، كاشى سازى، قالى بافى، گچ برى، قلم زنى، منبت كارى، حجارى و ديگر زمينه‏هاى هنرى، به كار مى‏رود. (دائرة المعارف بزرگى اسلامى ج 1، ص 273)
2.اسليمى، يكى از 7 طرح اصلى در نگارگرى سنتى ايران [است‏]. اسليمى را نمودار تجريدى درخت، به ويژه تاك دانسته‏اند كه با گردشها و پيچشهاى پى در پى و هماهنگ شاخه‏هاى آراسته به برگها و نيم برگها و گرههاى آن از پايه‏اى كه بند اسليمى خوانده مى‏شود، مى‏رويد و با آهنگ منظم و ساختار چشم نوازى كه ميان اجزاء آن وجود دارد، طرحى مسبك (استيليزه) از درخت را مى‏نماياند... (دائرة المعارف بزرگ اسلامى ج هشتم ص 600)
اقتباس از: كتاب تاريخ هنر اسلامى
منبع: www.hawzah.net




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط