نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت 3

مباني نظري مكتب فرانکفورت

نگاه رویکرد انتقادی به انسان، متفاوت از رویکرد اثباتی و تفسیری است. این رویکرد می کوشد میان دو دیدگاه اثباتی و تفسیری تلفیق کند. اثباتگرایی به اراده و اختیار انسان اهمیتی نمی دهد و او را مقهور واقعیت، خارج و ساختار
شنبه، 13 آبان 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مباني نظري مكتب فرانکفورت

نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت 3

نویسنده:زینب مقتدایی

 

مبانی نظری مكتب فرانکفورت (نظریه انتقادی)

ج. انسان شناسی نظریه انتقادی

نگاه رویکرد انتقادی به انسان، متفاوت از رویکرد اثباتی و تفسیری است. این رویکرد می کوشد میان دو دیدگاه اثباتی و تفسیری تلفیق کند. اثباتگرایی به اراده و اختیار انسان اهمیتی نمی دهد و او را مقهور واقعیت، خارج و ساختار اجتماعی می داند. قوانینی عام و حا کم بر محیط وجود دارد و انسان ها براساس آن قوانین رفتار می کنند. تفسیرگرایی به اصالت انسان و اراده و کنش او معتقد است و باور دارد که واقعیت ها برساخته انسان ها هستند. انسان به جای قرار گرفتن در محیط از قبل تعیین شده، اقدام به ساختن آن می کند و هیچ قانونی عام و حاکم بر محیط اجتماعی وجود ندارد.
اما انتقادی ها بر این باورند که اولاً، انسان ها دارای توانا یی بالایی از خلاقیت و سازگاری هستند، اراده و اختیار دارند و هرگز منفعل نیستند (در مقابل اثباتی ها). انتقادی ها بر فعالیت انسانی و نیز شیوه های تأثیرگذاری این فعالیت ها بر ساختارهای اجتماعی گسترده تر تأکید دارند. ثا نیاً، خارج از انسان، واقعیت ها و موقعیت های متفاوتی وجود دارد که او را محدود کرده اند ؛ به گونه ای که انسان ها براساس موقعیت اجتماعی خویش، یکدیگر را به خدمت می گیرند و استثمار می کنند و با دادن آگاهی کاذب به توده ها، عقاید خود را با فریب و نیرنگ به آن ها تحمیل می کنند. کارکرد آگاهی کاذب، ناتوانسازی انسان ها از درك درست واقعیت است ؛ اما با این حال، توانا یی، خلاقیت و آگاهی از ویژگی های انسان است و با توجه به این ویژگی ها، به صورت فعال، با واقعیت خارجی برخورد می کند و تغییراتی را در واقعیت به وجود می آورد. کسب معرفت از قوانین واقعی جهان، که جنبه تار یخی دارد، موجب توانمندی انسان در تغییر وضع موجود منظور رسیدن به وضع مطلوب می شود. انسان توانا و خلّاق با آگاهیاش، از سطح ظاهر فریبنده به عمق واقع و زیرین واقعیت می رسد و وضع موجود را تغییر می دهد. بنا بر رویکرد انتقادی، انسان ها در شرایط مادی، فرهنگی و تاریخی به سر می برند و در محدودیت های آن ها گرفتارند؛ ولی با این همه، می توانند از محدودیت ها رهایی یابند. براساس این رویکرد، قوانین ثابت و تغییرناپذیر وجود ندارد.
از دیدگاه نظریه انتقادی، اینگونه نیست که رفتار انسان ها همواره با اراده و خواست آن ها روی دهد، بلکه حجمی از اعمال آدمیان تحت تأثیر وضعیت و شرایط اجتماعی است که بر آنان تحمیل شده است و می توان گفت: از این لحاظ، کنترلی بر روی برخی از اعمالشان ندارند. پس می توان نتیجه گرفت برخی از اعمالی که افراد در برابر یکدیگر انجام می دهند، برایند آگاهی و معرفت و انتخاب خودشان نیست. از نظر انتقادی ها، یک رابطه دیالکتیکی میان انسان و محیط وجود دارد. انسان توانا با استفاده از آگاهی راستین، وضع موجود محیط را از طریق انقلاب براساس قوانین تاریخ تغییر می دهد و خود را رها می سازد. در وضع موجود، انسان های ناتوان زیر سلطه اند . آنان به وسیله انسان های آگاه، به آگاهی می رسند و با انقلاب، از زیر سلطه درمی آیند و به هویت جدید دست می یابند. اما چون سلطه گران نیز انسان هستند و از توانایی و خلاقیت خود در تحولات به نفع خویش بهره می گیرند و براساس قوانینی، اقدام به تغییر می کنند، منافع طبقاتیشان تأمین می شود و انسان های تحت سلطه همچنان ناتوانتر می شوند. نکته مهم اینجاست که بنابر نظر انتقادی ها، سنت تاریخ، که پیچیده در زمان و در پشت وضعیت ظاهر قرار دارد، بار انسانی دارد و به نفع انسان های ناتوان فعال است ؛ بدین صورت که اگر انسان های تحت سلطه از خلاقیت خود براساس این قوانین استفاده نکنند بی تردید، به رهایی خود یاری رسانده اند.
انتقادی ها با استفاده از مفهوم «شیءوارگی» لوکاچ معتقدند: انسان موجودی خلاّق، ولی گمراه شده و دارای توان بالقوه است. یکی از حالت های گمراهی انسان، شیءوارگی است. شییءوارگی زما نی رخ می دهد که انسان از خود و جهان اجتماعی برساخته خود جدا گردد و ارتباط با آفریده ها ی خود را از دست بدهد. به نظر آنان، کنش انسانی بر انتخاب ها و دلایل ذهنی استوار است، «اما کنش مذکور تنها در درون محدوده های خاص قابل شناخت است؛ یعنی «اراده آزاد و اختیار» و «عقلانیت مفاهیمی» نامحدود و باز نیستند ، بلکه در محدوده ها ی خاصی قرار گرفته اند... این محدوده ها می توانند مادی یا فرهنگی باشند.» ازاینرو، هدف پارادایم انتقادی بازگشت به ماهیت واقعی خود انسان و رهایی از موقعیت های مقیدشده تاریخی- اجتماعی است و در همین زمینه، پژوهشگر انتقادی دگرگون ساز معرفی می شود و می تواند نقش «رهبری دگرگون ساز» را ایفا کند. محقق انتقادی، نقش محرك و تسهیلگر را دارد و با آگاهی خود، درصدد دگرگونی است.
مطلب دیگر درباره عقل انتقادی است. از دیدگاه رویکرد انتقاد ی، انسان موجودی عاقل، توانا، خلاّق و فعال است. با استفاده از همین عقل، می تواند آرمان گرا، آزادی خواه، و خالق فناوری و ابزارهای لازم به منظور رسیدن به اهداف خود باشد. به نظر آنان، جهان تا آنجاکه با استقلال عقلی فاعل شناسایی سازگاری می کرد، واقعی به شمار می آمد. براساس این رویکرد، اثباتی ها عقل توانا و خلاّق بشر را در حدعقل ابزاری تقلیل داده اند. آن ها هرچه بتواند انسان را به هدف برساند عاقلانه می دانند (عقل ابزاری). این دیدگاه اثباتی ها موجب شده است فناوری و دیوانسالاری به عنوان نماد جامعه نوین، به صورت ابزاری کارآمد درآید و سرانجام، چیزی که مخلوق انسان است ، به نیرویی قاهر و اجتنابناپذیری تبدیل شود که نه تنها بر طبیعت، بلکه بر انسان و کنشگران فردی نیز مسلط گردد. استعمار و استثمار انسان با فناوری آنچنان گسترش یافته که انسان به مثابه ابزاری در خدمت مخلوق خود، یعنی فناوری قرار گرفته است. فناوری به تدریج، نیازهای کاذب در انسان پدید آورده و مسابقه ای فزاینده و روزافزون برای ارضای نیازهای دروغین میان انسان ها ایجاد کرده است که آن ها را برای ارضای نیازهایشان به هر سویی سوق می دهد و بدین وسیله، انسان ها را درگیر برآوردن نیازهایی می سازد که از آرمانگرایی دورشان می گرداند. عقلانیت ابزاری بدین وسیله، برخواست ها و آرمان های بشری تسلط می یابد و آزادی را از او سلب می کند. نظر آدورنو و هورکهایمر در کتاب دیالکتیک روشنگری، آن است که «اندیشه ابزاری»، اندیشه را ویران می کند.
اما چگونه می توان از تسلط عقلانیت ابزاری رهایی یافت؟ جوامع نوین با ویژگی های خاص خود، نظام معرفتی جدید و ویژه ای یافته اند. به نظر مارکوزه، باید آن نظام معرفتی را واژگون ساخت و این کار بر عهده اندیشمند انتقادی است تا به وسیله فلسفه تحلیلی، نقش تاریخی فلسفه و عقل را بازیابد.
فلسفه تحلیلی می تواند پوچی و بیهودگی مفاهیم کلی و رایج زمانه را، که ذهن انسان را به سلطه کشیده، از راه یک تحقیق فلسفی و در عین حال، تاریخی نشان دهد. ... اندیشیدن به مفاهیم کلی در حقیقت و ذاتاً پژوهشی فیلسوفانه است که میخواهد نقش تاریخی فلسفه را در پی ریزی فرهنگ خردمندانه توجیه کند. در بادی امر، فیلسوف نقّاد به عواملی که موجب دگردیسی ناآگاهانه ذهن همنوعان او شده، وقوف یافته است؛ می کوشد تا دریافت های کاذب فرد را در شبکه گفت وگوهای روزمره اصلاح کند... . به اعتقاد مارکوزه،... باید به محتوای راستین واژه ها بدون توجه به مفاهیم متداول آن ها اندیشید و نقش و محتوای هر کدام را بازشناسی کرد؛ زیرا تنها با این روش است که شناخت واقعیت به دور از تأ ثیر بازدارنده جامعه، امکانپذیر می شود. این روش شناخت تنها از عهده تفکر انتقادی ناسازگار زمانه برمی آید.
پس با توجه به مطالب عنوان شده در بالا می توان نتیجه گرفت که در نظریه انتقادی نظریه پردازان مکتب فرانکفورت، ویژگی های ذیل مشاهده می شوند:
1. تکیه بر تغییر وضع موجود به جای بدیهی انگاشتن آن؛
2. رد کاربرد الگوی کلّی گرایانه علوم طبیعی در حوزه علوم اجتماعی؛
3. نفی سوژه متعالی بر خلاف دیدگاه اثبات گرایان؛
4. رد برداشت غیر تاریخی و غیر انتقادی اثبات گرایان؛
5. تکیه بر شرایط تاریخی و اجتماعی دانش حتی در علوم طبیعی؛
6. تکیه بر ماهیت تاریخی و اجتماعی فاعل و موضوع شناسایی؛
7. باور به پیوند حوزه های گوناگون زندگی اجتماعی با فعالیت علمی و تکیه بر کل واقعیت و جامعه؛
8. رد علم به عنوان تنها شکل معرفت؛
9. رد هرگونه امر مطلق و فراتاریخی در وجود انسان یا خارج از او؛
10. رد تفکیک علم و دانش از ارزش ها و علایق انسانی؛
11. اعتقاد به وجود رابطه ای دیالکتیک میان مفهوم و مصداق، فرد و جامعه، ذات و عرض، واقعیت بالقوّه و بالفعل، عام و خاص، شکل و محتوا و... .
12. از منظر انتقادی نظریه و نظریه پردازی یک فرایند ذهنی زبانی است که مستلزم وجود اجتماعی از محققان است.
13. هابرماس بنیان فلسفه علم اثبات گرایانه مدرن را رد می کند و بر اجماع عقلایی تأکید می کند و از نسبی گرایی نیز اجتناب می کند.
14. از نظر هابر ماس سه دسته علائق شناختی وجود دارد که به سه نوع شناخت متفاوت منتهی می گردد. الف) علائق فنی: همان شناخت اثباتی و تجربی است که دغدغه آن کنترل است. ب) علائق عملی یا تفاهمی ارتباطی که به شناخت هرمنوتیک منتهی می شود و دغدغه آن فهم است. ج) علائق رهایی بخش که بنیان شناخت انتقادی است و دغدغه آن ایجاد دگرگونی و رسیدن به رهایی است.
15. هورکهایمر تأکید داشت که باید میان نظریه سنتی و نظریه انتقادی تفکیک قائل شد نظریه سنتی در علوم اجتماعی آئینه ای از اثبات گرایی در علوم طبیعی است از این منظر جهان مجموعه ای از واقعیات است که فقط باید کشف شوند و فقط در صدد توضیح روابط میان پدیده هاست و تا حدی محافظه کارانه است ، اما نظریه انتقادی به لزوم تغییر بنیادین جامعه باور دارد و بیطرفی ارزشی نظریه اجتماعی را نفی می کند.
نظریه انتقادی یک تلاش فکری و در عین حال عملی است. از نظرانتقادیون واقعیات محصول تاریخی و اجتماعی اند و جهان محصول انگاره ها و کنش انسانی است و این کنش ها و انگاره ها تغییر پذیرند و نظریه انتقادی در پی فهم و تغییر آن هاست ، پس نظریه انتقادی در صدد تغییر وضع موجود است.نظریه انتقادی به تاریخی بودن شناخت و جنبه هنجاری در نظریه پردازی توجه دارد.
به گفته کاکس نظریه انتقادی نسبی است.تأکید اصلی نظریه پردازان انتقادی بیشتر بر تحول تاریخی شناخت بر مبنای دگرگونی در جریان زمان است.آن ها معتقدند که شناخت باید تحول یابد و پدیده های اجتماعی و تاریخی منحصر به فرد و معنا دارند و واقعیت اجتماعی امری زمانمند و مکانمند است.
کاکس معتقد است که نظریه انتقادی دیدگاه تاریخی و در طول زمان نسبت به پدیده هاست و در نتیجه تحول و پویایی پدیده ها را در طول زمان مورد توجه قرار می دهد و می توان گفت که در اینجا تأکید بر اولویت هستی شناسی نسبت به معرفت شناسی است.
از نظر انتقادیون واقعیت اجتماعی امری زمانمند و مکانمند است نه همیشگی و نمی توان انتظار داشت در حوزه اجتماعی قوانینی جهان شمول وضع شود.
از این منظر گفتگوی فرهنگی می تواند به عنوان ابزاتری برای شکل دادن به فهم های جدید از سیاست منجر شود.
در کل نظریه انتقادی از نظر معرفت شناسی : اثبات گرایی و عینی گرایی و تجربه گرایی را رد می کند.
از نظر روش شناسی: هژمونی روش علمی واحد را رد می کند و در پی شکل دادن به نظریه رهایی بخشند و بر راهبردهای تفسیری تأکید دارند.
از نظر هستی شناسی: برداشت های خرد گرا از سرشت و کنش انسانی را به چالش می کشند و سرشت بشر را ثابت نمی دانند و بر هویت های کنش گران تأکید می نماید.
رابرت کاکس معتقد است که نظریه های موجود در روابط بین الملل مثل واقع گرایی و آرمان گرایی حلال مشکلند اما با این حال کاکس واقع گرایی را یک ایدئولوژی محافظه کارانه می داند در حالیکه انتقادیون در صدد تغییر وضع موجودند.
تأثیرات اولیه روشنفکرانه نسل اول نظریه پردازان انتقادی
تأثیرات روشنفکرانه و تئوری‌های مورد توجه نسل اول نظریه پردازان انتقادی مکتب فرانکفورت به صورت قابل خلاصه شدن است:
• زمینه تاریخی: انتقال از سرمایه داری کارگشا و به نسبه محدود، به یک سرمایه داری انحصاری و امپریالیسم، رشد جریان‌های سوسیالیست کارگری، ظهور دولت رفاه، انقلاب روسیه و اوج‌گیری کمونیسم، دوره ظهور نوعی جدید از تکنولوژی، ظهور فرهنگ عامه و رسانه های گروهی، هنر مدرن، اوج‌گیری نازیسم.
• تئوری وبری: تحلیل تطبیقی تاریخی از عقلانیت غربی در عصر سرمایه داری، دولت مدرن، عقلانیت سکولار علمی- فرهنگی- دینی، تحلیل شیوه سلطه به طور کلی و به طور خاص در سلطه بوروکراتیک عقلانی- قانونی مدرن، شیوه ممتاز تحلیل هرمنوتیکی.
• تئوری فرویدی: نقد ساختار سرکوب شده «اصل واقعیت» در جوامع پیشرفته و روان نژندی زندگی روزمره، کشف ناخودآگاه، فرایند اصلی تفکر، تأثیر عقده ادیپ، شناخت علت تشویش در زندگی روحی، تحلیلی روانی پایه‌های استبداد و رفتار غیر عقلانی جامعه.
• نقد پوزیتیویسم: نقد پوزیتیویسم از منظری فلسفی، متد علمی، ایدئولوژی سیاسی و انطباق کامل با زندگی هر روزه (وضع موجود)، احیای دیالکتیک منقی (بازگشت به هگل)، توجه به عناصر انتقادی در پدیدار شناسی، تاریخ گرایی، اگزیستانسیالیسم و نقد ثبوت (غیر تاریخی بودن) و گرایش‌های ایده‌آلیستی آن‌ها، نقد پوزیتیویسم منطقی و پراگماتیسم.
• زیبایی شناسی مدرنیسم: نقد آگاهی کاذب و تجربه شبه مادی (به این معنا که یک رابطه، تجرد، و یا شی به شکلی تعبیر شود که «انگار» وجود و قابلیت‌های مختلف دارد ولی در واقعیت نداشته باشد. مراجعه کنید به دو سفسطه احساسی و مادی) به وسیله تحلیل و نشان دادن تناقض‌های سنتی و زبانی آن، تجسم شکل‌های جدید از «وجود» و «تجربه»، آزاد کردن ناخودآگاه، آگاهی به سبب یگانگی، وضعیت مدرنیته، توجه ویژه به کافکا، پروست، سوئنبرگ، برتون، نقد صنعت فرهنگ و فرهنگ «مثبت».
• تئوری مارکسیستی: نقد ایدئولوژی بورژوازی، نقدی از خود بیگانگی کارگر، ماتریالیسم تاریخی، تاریخ به مثابه مبارزه طبقاتی و و استثمار کارگر در نظام‌های دارنده شیوه‌های مختلف تولید، تحلیلی سیستمی از سرمایه داری به عنوان نظام گیرنده ارزش کار کارگر (به شیوه استثماری) به واسطه عرضه «کارگر» در بازار آزاد، یگانگی نظریه و عمل، تحلیل به قصد انقلاب، سوسیالیست دموکراسی (دموکراتیک سوسیالیسم)، جامعه بی طبقه.
• تئوری فرهنگی: نقد صنعت فرهنگ به عنوان جلوگیری کننده از مخالفت (نگهداری وضع موجود)، نقد فرهنگ غربی به مثابه فرهنگ سلطه گر هم داخلی و هم خارجی، دیالکتیک رهایی و وجهه‌های سرکوب شده در فرهنگ نخبگی (کنترل عده‌ای خاص بر فرهنگ)، نقد از عصر حاضر، سنجش ارزش بر معیار جدید توسط نیچه، و ایده زیبایی شناسانه شیلر.
در واکنش به تشدید ازخود بیگانگی و غیرعقلانی شدن در جوامع پیشرفته سرمایه داری، نظریه انتقادی به طور جامع، منتقد ایدئولوژی است و از منظر تاریخی بازتاب دهنده تئوریست که به طور همزمان خواهان دو چیز است: تشریح و کندوکاو نظام سلطه گر و یافتن امکاناتی برای ایجاد یک جامعه عقلانی، انسانی و آزاد.
مؤسسه در دو شاخه مرتبط با «امکان تبدیل افعال انسانی به اعمالی عقلانی» کمک بزرگی کرد. (به عبارت دیگر افرادی که بتوانند با عمل عقلانی کنترل جامعه و «تاریخ» خود را، خودشان به دست بگیرند). اولی پدیده‌ای اجتماعی بود که در نظریه مارکسیستی روبنا یا ایدئولوژی نامیده می‌شود: هویت، خانواده و بنیان‌های قدرت، و دومی قلمرو زیبایی شناسی و صنعت فرهنگ- فرهنگ عامه. پژوهش‌های آن‌ها حاوی نگرانی مشترکی بود که بیان می‌کرد، سرمایه داری می‌تواند پیش شرط‌های انتقادی و آگاهی انقلابی سیاسی را نابود سازد. این به معنای ظهور نوعی «آگاهی تصنعی» ای از ابعاد عمیق ستم اجتماعی است.

اهداف نظریه انتقادی

در کل می توان اهداف تمام نظریه های انتقادی در علوم اجتماعی را در موارد زیر خلاصه کرد:
1- تجزیه و تحلیل انتقادی جامعه و پی بردن به نیازهای جامعه انسانی و انگشت نهادن بر نابسامانی های فرهنگی که برای ایجاد تحول و دگرگونی و دسترسی به آرمان های روشنگری باید از میان بروند؛
2- ارائه طریق برای رسیدن به جامعه مطلوب و خرد محور؛
3- افشای گرایش های حاکم بر جامعه و فراهم آوردن زمینه علمی برای جلوگیری از آثار گرایش های مخرب نازیسم؛
4- کشف امکانات اجتماعی که مورد بهره برداری کامل قرار نگرفته و نمی گیرد؛
5- رهایی بشر از سلطه فرهنگ موجود برای رسیدن به آرمان های اومانیستی و روشنگری؛
6- تأکید بر آنچه «می توانست باشد» به جای آنچه «هست»؛
در کل می توان بیان داشت که تمام نظریه های انتقادی بر پایه و اساس اندیشه های اخلاقی و آرمان های اومانیستی؛ همچون تعهد، آزادی عقل خود بنیاد و ... بنا شده است.

منابع مقاله :
- لسناف،مایکل ایچ (1999)، فیلسوفان سیاسی قرن بیستم، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران، نشر ماهی، چاپ سوم، 1389.
- ریتزر، جورج، مبانی نظریه جامعه شناسی معاصر و ریشه های کلاسیک آن، تهران، نشر ثالث، چاپ اول، 1389.
- باتومور، تام، مکتب فرانکفورت، ترجمه حسینعلی نوذری، تهران، نشر نی، چاپ اول، 1375.
- ویلسون، راس،تئودور آدورن، و ترجمه پویا ایمانی، تهران، نشر مرکز، 1389.
- نش،کیت (1958)، جامعه شناسی سیاسی معاصر، جهانی شدن، سیاست، قدرت، ترجمه محمد تقی دلفروز با مقدمه دکتر حسین بشیریه، تهران، انتشارات کویر، 1388.
- کرایب،یان، نظریه اجتماعی مدرن (از پارسونز تا هابرماس،) ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر آگه،1387.
- اوث ویت، ویلیام، هابر ماس معرفی انتقادی، ترجمه لیلا جدانشانی و حسن چاوشیان، تهران،نشر اختران،چاپ اول،1386.
- پولر، پیتر، مکتب فرانکفورت از گهواره تا هابرماس،ترجمه فرهاد سلمانیان،1386.
- آدورنو، تئودور، زبان اصالت در ایدلوژی آلمانی، ترجمه سیاوش جمادی، تهران، نشر ققنوس، 1385.
- بشیریه،حسین، تاریخ اندیشه های سیاسی در قرن بیستم جلد1 اندیشه های مارکسیستی،تهران، نشر نی، 1387.
- آزاد ارمکی، تقی، نظریه های جامعه شناسی، تهران، نشر سروش ( انتشارات صدا و سیما )، چاپ ششم،1389.
- بابای، پرویز، مکتب های فلسفی از دوران باستان تا امروز،تهران،نشر نگاه، 1386.
- پولادی،کمال، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب قرن بیستم، تهران، نشر مرکز، چاپ چهارم، 1388.
- احمدی، بابك، خاطرات ظلمت، نشر مرکز، ۱۳۷۶.
- احمدی، بابک ، مدرنیته و اندیشه انتقادی، تهران، نشرمرکز،1380.
- احمدى،بابک، خاطرات ظلمت درباره سه اندیشمند مکتب فرانکفورت. تهران، [بی نا]،1379.
- صلاحی، ملک یحیی، اندیشه های سیاسی غرب در قرن بیستم، تهران، نشر قومس، چاپ سوم، 1386.
- نوذری، حسینعلی، نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت در علوم انسانی و اجتماعی، تهران،نشرآگاه،1386.
- ایمان، محمدتقی، مبانی پارادایمی روش های تحقیق کمی و کیفی در علوم انسانی قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1388.
- قادری، حاتم، اندیشه های سیاسی در قرن بیستم، تهران، انتشارات سمت، چاپ نهم، 1387.
- محمدی، رحیم، درآمدی بر جامعه شناسی عقلانیت، تهران، نشرباز، 1382.
- ابراهیمی مینق،جعفر و امیری،محمد، مکتب فرانکفورت و نظریه انتقادی(آراء و نظریه ها)، پژوهش نامه علوم اجتماعی، سال اول، شماره چهارم،1386.
- محمدپور، احمد الف)، روش در روش:درباره ساخت معرفت در علوم انسانی، تهران، جامعه شناسان،1389.
- ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد، نظریه انتقادی.
- politicalthought.blogfa.com
 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
حکمت | عوامل سلب آرامش در خانواده / استاد رفیعی
music_note
حکمت | عوامل سلب آرامش در خانواده / استاد رفیعی
سیره حضرت زینب (سلام علیها) در مکتب پنج تن آل عبا
سیره حضرت زینب (سلام علیها) در مکتب پنج تن آل عبا
مواجه با ظلم و ظالمان هدف امام حسین علیه السلام
مواجه با ظلم و ظالمان هدف امام حسین علیه السلام
حکمت | آخرین وصیت امام حسین (علیه‌السلام) / استاد حسینی قمی
music_note
حکمت | آخرین وصیت امام حسین (علیه‌السلام) / استاد حسینی قمی
حکمت | دلیل شهادت امام‌حسین؛ بغضاً لابیک / استاد علوی تهرانی
music_note
حکمت | دلیل شهادت امام‌حسین؛ بغضاً لابیک / استاد علوی تهرانی
حکمت | تاثیر لقمه‌ پاک و حلال / استاد عالی
music_note
حکمت | تاثیر لقمه‌ پاک و حلال / استاد عالی
معنی اسم احمد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم احمد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اترک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اترک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ابوریحان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ابوریحان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
شهرستان رامیان کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
شهرستان رامیان کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
همه آنچه که باید درباره روستای رادکان بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای رادکان بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای روئین بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای روئین بدانید
شهرستان رینه کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
شهرستان رینه کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
همه آنچه که باید درباره روستای رندان بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای رندان بدانید
استوری شام غریبان / داغ معجر
play_arrow
استوری شام غریبان / داغ معجر