سنجش اخلاقی مبالغه در ارتباط کلامی

یکی از مباحث مهم در اخلاق کاربردی، اخلاق زبان و گفتار است. در اخلاق‌پژوهی سنتی نیز کسانی چون غزالی در احیاء العلوم، فیض کاشانی در المحجة البیضاء و دیگر محققان در آثار خود از آن بحث کرده‌اند.
دوشنبه، 7 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
سنجش اخلاقی مبالغه در ارتباط کلامی
 سنجش اخلاقی مبالغه در ارتباط کلامی

نویسندگان: احد فرامرز قراملکی
فرشته ابوالحسنی نیارکی

طرح مسئله

یکی از مباحث مهم در اخلاق کاربردی، اخلاق زبان و گفتار است. در اخلاق‌پژوهی سنتی نیز کسانی چون غزالی در احیاء العلوم، (1) فیض کاشانی در المحجة البیضاء (2) و دیگر محققان در آثار خود از آن بحث کرده‌اند. جهت‌گیری مباحث در آثار سنتی، آسیب‌شناسی گفتار از حیث رذائل اخلاقی است به عنوان مثال، غزالی کتاب چهارم از ربع مهلکات در احیاء را به آفات زبان اختصاص می‌دهد و در آن از دروغگویی، مزاح، پرحرفی، مراء، جدال، زشت‌گویی، نفرین، غنا و شعر، سخره و استهزاء افشای سر، بدگویی و غیبت، سخن‌چینی، مدح و ستایشگری سخن می‌گوید.
امروزه زبان جایگاه خاصی در تمدن بشری یافته است و ارتباط کلامی ابعاد بسیار متنوع و پیچیده‌ای دارد. تنوع طولی و عرضی زبان، تأثیر ژرف زبان در تبلیغات دینی، مذاکرات و تبلیغات تجاری، فعالیتهای سیاسی پرده از ابعاد پنهان زبان برداشته است. به همین دلیل آسیب‌شناسی زبان مباحث جدیدی را به میان می‌آورد که نزد پیشینیان مطرح نبوده است. البته متناسب با توسعه مسائل اخلاقی در حوزه ارتباط کلامی، پژوهشهای اخلاقی رشد نکرده و هنوز در جامعه ما در چارچوب نظری قدما به طرح و مباحث اخلاقی مربوط به حوزه ارتباط کلامی بسنده می‌شود. فصاحت و بلاغت کلام شرط سخن‌آرایی است. مراد از فصاحت و بلاغت، یا به تعبیر فارسی گشاده‌زبانی و سخندانی آن است که سخن درست، شیوا و مناسب حال و مقام باشد. علوم بلاغت از شیوه‌ها، فنون و صنایع گشاده‌زبانی و سخندانی بحث می‌کند و آن شامل سه دانش یا فن عمده است: معانی، بیان و بدیع. یکی از مسائل جدید در ارتباط کلامی، مسئله مبالغه در گفتار است. در روزگار گذشته، شیوه‌های مبالغه‌آمیز گفتار به فن بدیع در آیین سخن‌آرایی و شعر محدود بود. امروزه مبالغه فراتر از آرایه‌های زبانی در کلام ادبی، کاربرد فراوان یافته است. در تبلیغات، در سه عرصه مهم تجاری، دینی و سیاسی از مبالغه به عنوان یک شگرد استفاده می‌شود. توصیف مبالغه‌آمیز کشورهای قدرت‌طلب از توان نظامی سایر کشورها زمینه‌ساز حمله نظامی به آنها قرار گرفت. همچنین است کاربرد مبالغه در دیگر شئون زندگی اجتماعی. مناظره، مشاوره و داوری به دلیل همین آفت، تیره شده‌اند.
امروزه مبالغه در رفتار ارتباطی درون‌شخصی و تعامل شخصی با خویش نیز مورد توجه قرار گرفته است. آنگاه که فرد با خویش به حدیث نفس می‌پردازد و با خود از خود سخن می‌گوید، ممکن است دچار مبالغه گردد و در تمجید و ستایش خویش و یا در تقبیح و سرزنش خود زیاده‌روی می‌کند. افراد در رفتار ارتباط بین شخصی نیز از مبالغه استفاده می‌کنند. برای همفکر ساختن دیگران با خود و برای برانگیختن احساسات افراد، مبالغه در گفتار مؤثر است.
مبالغه در گفتار آثار مخرب فراوان دارد. مبالغه در مذاکرات و تبلیغات تجاری می‌تواند سبب داد و ستد فریبکارانه شود. (3) مبالغه در عرصه فعالیتهای سیاسی به ویژه در تعاملات جهانی یکی از اسلحه‌های مؤثر در جنگ سرد تلقی می‌شود. مبالغه یکی از دلایل پیدایش فرقه غلوگرایان است. وقتی در تبلیغات دینی از گفتارهای مبالغه‌آمیز استفاده شود، زمینه برای انحراف دوباره غلو فراهم می‌شود. می‌دانیم که یکی از شگردهای واقفیه در بازداشتن مردم از مراجعه به امام جواد (علیه السلام) گفتارهای گزافه‌آمیز در خصوص بزرگان دین بوده است.
توجه به ابعاد فراوان و کاربردهای مبالغه در ارتباط کلامی و آثار مخرب آن، اهمیت بحث از روا یا ناروا بودن آن را نشان می‌دهد. حکم اخلاقی گفتار مبالغه‌آمیز چیست؟

پیشینه بحث

بحث از حکم اخلاقی مبالغه نزد پیشینیان به صورت مستقل و مدون نامیده است. برخی از دانشمندان به نحو استطرادی و پراکنده به بیان نکته‌ای در این باب بسنده کرده‌اند. علاوه بر غزالی و فیض کاشانی که نام بردیم، از کسانی که در اخلاق‌پژوهی فلسفی به سبک ارسطو آثاری نوشته‌اند، پژوهشی سراغ نداریم. مبالغه به دلیل افراط و زیاده‌روی، فاصله گرفتن از اعتدال و حد وسط در گفتار است و حد وسط قاعده زرین ارسطوئیان در اخلاق است به همین دلیل انتظار می‌رود، بحث از مبالغه تأملات و چالشهای فراوانی را در اخلاق‌پژوهشی فلسفی به میان آورد، در حالی که آثار کسانی چون ابن مسکویه، ابن عدی و طوسی در بحث از مبالغه، مبالغه را به تفصیل تحلیل نکرده‌اند. غیبت این بحث در آثاری چون مرآة الکمال مامقانی نیز شگفت‌انگیز می‌نماید. برخی از معاصران، مانند سیدرضا صدر، به اختصار از حکم اخلاقی مبالغه سخن گفته‌اند.
بحث از روا یا ناروا بودن مبالغه نزد برخی از دانشمندان علوم بلاغت مطرح شده است. برخی از آنان در توضیح شدیدترین مرتبه مبالغه، یعنی غلو از شروط روا و مجاز بودن آن سخن گفته‌اند و عده‌ای نیز صرفاً به عنوان رد شبهه دروغ‌انگاری مبالغه از آن بحث کرده‌اند. عده‌ای بر این باور بوده‌اند که سخن ادبی، نظم و نثر، به دلیل استفاده از فنونی مانند مبالغه، اغراق، کنایه، تشبیه و ... دروغ‌آمیز است. نظامی گوید:

در شعر مپیچ و در فن او *** چون کاذب اوست احسن او

عالمان فنون بلاغت به اشاره این شبهه را دفع می‌کنند. (4) امروزه به دلیل کاربرد متنوع مبالغه در فعالیت حرفه‌ای و زندگی اجتماعی و سیاسی محتاج مطالعات نظام‌مند در شناخت مبالغه در گفتار، آفات آن و شیوه‌های پیشگیری و درمان آفات آن هستیم. امیدواریم مقاله حاضر سرآغازی برای طرح مباحث افزون‌تر باشد.
تحلیل حکم اخلاقی مبالغه در گفتار دو مبحث مقدماتی و یک بحث پیوستی با خود همراه دارد. مباحث مقدماتی تحلیل مفهوم مبالغه (در معنای لغوی، اصطلاح علم بدیع و کاربرد امروزی) است و مبحث پیوستی شناخت عوامل و اسباب مبالغه در گفتار است که نقش مهمی در بحث از پیشگیری دارد.

معنای لغوی مبالغه

واژه مبالغه هم به لحاظ بُن و هم به لحاظ ساختار صرفی، عربی است. ریشه واژه «ب.ل.غ» به معنای دستیابی و رسیدن به امری، مقصدی و یا وضعیتی به کار می‌رود. تقریباً در همه معانی که اهل لغت برای این ریشه گزارش کرده‌اند در آنچه بیان شد، مشترک است. (5) ساختار صرفی مفاعله است که خود کاربردهای مختلفی دارد از جمله: مشارکت، متابعت و استمرار در فعل، بیان مبالغه (زیاده‌گویی)، دلالت بر صفتی در مفعول که فعل بر آن اشاره می‌کند و دلالت بر معنای فعل. (6)
واژه مبالغه در زبان فارسی به دو صورت مبالغت و مبالغه و به معنای گوناگون به کار رفته است:
یک، کوتاهی نکردن در کوشش. (7) دو، سختکوشی در کار، اجتهاد در یک امر، این دو معنا در برابر کم کاری قرار دارند. سه، گزافه، گزافه کاری، گزاف گویی، چهار زیاده‌روی، اغراق، افراط، بسیاری و زیادتی. (8) در دو جمله زیر از گلستان سعدی مبالغه به معنای اخیر به کار رفته است.
هان تا سپر نیفکنی از جمله فصیح کو را جز این مبالغه مستعار نیست.
یکی از بزرگان را به محفلی همی ستودند و در اوصاف جمیلش مبالغه همی کردند.
می‌توان گفت: مبالغه در زبان فارسی به معنای فزونی و بسیاری است و آن شامل بسیاری در گفتار و رفتار می‌شود. مبالغه در گفتار شامل زیاده‌روی در تمجید، مدح، هجو، جرح، طلب، درخواست، توصیف و مانند آنها می‌شود. ظاهراً نقش این افراط در بیان و رفتار در دستیابی فرد به مقصد و مقصود ارتباط مفهومی کاربرد این واژه را با بن (مبلغ) نشان می‌دهد.
دانشمندان علوم بلاغت، مبالغه در گفتار را مورد بحث قرار داده‌اند و همین معنا رواج زیادی یافته است. تحقیق حاضر نیز به بحث از مبالغه در گفتار معطوف است.

مبالغه در فن بدیع

فصاحت و بلاغت کلام شرط سخن‌آرایی است. مراد از فصاحت و بلاغت، یا به تعبیر فارسی گشاده‌زبانی و سخندانی آن است که سخن درست، شیوا و مناسب حال و مقام باشد. علوم بلاغت از شیوه‌ها، فنون و صنایع گشاده‌زبانی و سخندانی بحث می‌کند و آن شامل سه دانش یا فن عمده است: معانی، بیان و بدیع. واژه بدیع که در لغت به معنای تازه و امر نوظهور است، در اصطلاح به معنای سخن‌آرایی، نادره گویی و نغزگفتاری است. فن بدیع شامل دوگونه صنایع است: لفظی و معنایی. مبالغه یکی از صنایع معنوی نغز گفتاری محسوب می‌شود. سه واژه مبالغه، اغراق و غلو در آثار متقدمانی مانند رشیدالدین وطواط (قرن ششم) و ابن قیس رازی (قرن هفتم) مترادف به کار می‌رفته‌اند (9) اما متأخران آنها را سه‌گونه متمایز دانسته‌اند.
متأخران می‌گویند: مبالغه ادعا نمودن امری است که از جهت قوت و ضعف از حد اعتدال خارج باشد اما از امکان عقلی و عادی (وقوعی) خارج نباشد، مثل ابیات زیر از رودکی:

همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع *** همی بدادی تا در ولی نماند فقیر
با آنکه دلم از غم هجرت خونست *** شادی به غم توام ز غم افزونست
اندیشه کنم هر شب و گویم یا رب *** هجرانش چنین است وصالش

اغراق، ادعا نمودن امری است که از روی عادت ممتنع باشد اما از روی عقل ممکن باشد، مانند این بیت فردوسی:

چو بوسید پیکان سر انگشت او *** گذر کرد از مهره پشت او

غلو، ادعا نمودن امری است که از روی عقل و عادت ممتنع باشد، مانند این بیت ازرقی:

گر دشمنت در آب چو ماهی کند وطن *** ورحاسدت به سنگ چو آهن کند حصار
آن گردد از نهیب تو در آب سوخته *** وین گردد از خلاف تو در سنگ خاکسار (10)

عده‌ای برای تمایز بین مقسم و اقسام، گونه نخست را تبلیغ می‌خوانند و مبالغه را شامل سه قسم تبلیغ، اغراق و غلو می‌انگارند.
می‌توان گفت: مبالغه در اصطلاح بدیع، به میان آوردن ادعایی [نسبت خبری] است که به لحاظ کیفیت [ماده به اصطلاح منطقی] خلاف عادت و فراتر از آن است به گونه‌ای که موجب شگفتی شود. قید اخیر در این تعریف، در واقع سنجه و علامت تشخیص است. ایجاد شگفتی در شنونده علامت مبالغه است. مبالغه در اصطلاح بدیع، از مفهوم لغوی آن یعنی صرف زیاده‌گویی خاص‌تر است. مبالغه در این اصطلاح، گونه‌ای از افراط و زیاده‌روی و مقید به خارج از عادت است و آن می‌تواند سه مرتبه را شامل شود: پایین‌ترین درجه آن، صرف ادعای خارج از عادت است (یعنی خارج از امکان نیست). این مرتبه را تبلیغ گویند. درجه شدیدتر، ادعای فرار از عادتی است که محال عادی (وقوعی) نیز است اما محال عقلی نیست.
مانند این بیت حکیم عثمان مختاری:

همی به دفتر بردم صفات رزم ترا *** بدو رسیدم خون شد مداد بر دفتر

بالاترین درجه مبالغه بیان کردن ادعایی خلاف عادت و محال عقلی است. مانند این بیت علی‌رضا تجلی.

دور نبود که ز اعجاز مسیحای بهار *** غنچه‌ی تبخاله گردد بر لب بیمار گل

تحلیل مفهومی مبالغه در گفتار

وقتی درباره امری اظهارنظر می‌کنیم، گفتار ما نسبت به واقعیت آن امر سه گونه است: کم‌انگاری، واقع‌گویی و زیاده گویی. کسی که در بیان کیفیت یک کالا کمتر از واقع را بیان می‌کند در واقع دچار کم‌انگاری است. در تعبیر قرآنی «لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَآءَهُمْ» (هود/148) همین معنا مراد است. فرض کنید هفتاد درصد مشتریان یک بنگاه رضایت دارند. اگر بگوییم عده کمی از مشتریان راضی‌اند، دچار کم‌انگاری شده‌ایم و اگر همه مشتریان راضی‌اند، مبالغه و زیاده‌گویی کرده‌ایم. مبالغه و کم‌انگاری دو سوی افراط و تفریط نسبت به واقع‌گویی‌اند.
زیاده‌گویی مهم‌ترین مقوم مبالغه است. اگر مراد از گفتار را در این بیان به گفتارشناسی منحصر نکنیم و آن را شامل هرگونه ارتباط کلامی و زبانی (اظهار ما فی الضمیر) بدانیم، به مفهوم واحد جامعی از مبالغه می‌رسیم که مبالغه در اصطلاح بدیع گونه‌ای از آن می‌شود.
تحلیل زیاده‌گویی می‌تواند ما را به سایر مقومات و عناصر مفهومی مبالغه رهنمون سازد. زیاده‌گویی، رفتار ارتباطی (از نوع ارتباط کلامی) است که بر دو عنصر گوینده و شنونده استوار است. متکلم (الف) در بیان امری (ب) برای مخاطب (ج) زیاده‌روی می‌کند. علاوه بر سه عنصر یاد شده (الف، ب و ج)، عنصر دیگری در میان است: حکمی که درباره (ب) می‌کنیم و متعلق اصلی زیاده‌گویی همین حکم است.
برحسب گوناگونی این چهار عنصر، گفتار مبالغه‌آمیز می‌تواند گوناگون باشد.

گونه‌های مبالغه

یک، مبالغه ارتباط کلامی بین گوینده و شنونده است. این ارتباط شامل دوگونه درون‌شخصی و برون‌شخصی می‌شود. فردی در حدیث نفس با خویش افراط‌آمیز سخن می‌گوید و فردی در گفتار با دیگری زیاده‌روی می‌کند. در این‌گونه اخیر، دیگری ممکن است، دوست، همکار، مدیر، ارباب رجوع، دانشجو، رقیب و خصم باشد.
دو، امر مورد سخن که درباره آن به نحو مبالغه‌آمیز حکم می‌کنیم، از جهات مختلفی گوناگون است. تواناییها، ویژگیهای شخصیتی، باورها و عقاید، احساسات، نیازها، مهارتها، دانش و ...
سه، مبالغه از حیث نوع حکم مبالغه‌آمیز (عنصر چهارم) نیز می‌تواند گوناگونی یابد، انشاء، اخبار. مبالغه در ستایش امری یا کسی، نکوهش، تشویق، تنبیه، امر، نهی، ارزش داوری، توصیف.
چهار، مبالغه از حیث محیط نیز گوناگون است. مبالغه در حریم خانواده، مبالغه در محیط کسب و کار، مبالغه در عرصه سیاست، مبالغه در تبلیغات دینی و ...

حکم اخلاقی مبالغه

آیا مبالغه در گفتار به لحاظ اخلاقی مجاز است؟ دانشمندان علوم بلاغت از روا بودن و مردود بودن مبالغه بحث کرده‌اند. بحث از مجاز بودن مبالغه محتاج ترازویی است. این ترازو می‌تواند یکی از اصول راهبردی اخلاق، مثل صداقت، عدالت و یا یک ملاک متمایز از اخلاق باشد.

1- نظریه نخست

عده‌ای گفته‌اند قسم سوم مبالغه، غلو، اگر مستلزم هتک شرع باشد، زشت و قبیح و مردود است و اگر نه، مستحسن و مقبول است. از غلو ناروا نمونه‌های زیر را برشمرده‌اند. (11)

سنانت چنان در دل دشمن افتد *** که چونان نیفتد قضای خدایی (12)

از فلک خیز و بدی وز طبع او ناید *** از قرآن آید خطا و از لفظ او ناید

مثالها نشان می‌دهند که مراد از هتک شرع، مبالغه‌ای است که با آموزه‌های دینی صریح ناسازگار است و آن شامل هر سه قسم کلام، فقه و اخلاق می‌شود. این ترازو می‌تواند به منزله شرط لازم به کار رود.
زیرا به نحو فراگیر می‌توان گفت هر سخن خلاف شرع ناروا است اما هر ناروایی لزوماً خلاف شرع نیست. البته این مسئله را نباید با قاعده کل ما حکم به الشرع حکم به العقل و کل ما حکم به العقل حکم به الشرع درآمیخت. (13)

2- نظریه دوم

عده‌ای مبالغه را در ترازوی صداقت و دروغگویی می‌سنجند. می‌گویند: مبالغه و اغراق نوعی دروغگویی است و لذا امر ناروایی است. استاد همایی چنین دیدگاهی را کوته‌نظری می‌انگارد: آن دسته از کوته‌نظران که اشعار ادبی شعرای قدیم، مخصوصاً قصیده‌سرایان را به سبب مبالغه و اغراق مردود شمرده و آن را دروغ قلمداد کرده‌اند، به راه خطا و اشتباه رفته‌اند و عقیده آنان درست نیست. (14) برخی از دانشمندان بلاغت در بیان بسیاری از گونه‌های مبالغه استشهاد قرآنی می‌آورند و این به معنای به کار رفتن مبالغه در گفتار در کلام باریتعالی است.
کسانی که مبالغه را روا می‌دانند، در برابر مخالفان باید تمایز آن را از دروغگویی بیان کنند. وجه اول در بیان تفاوت مبالغه و دروغ، تمایز مدلول مطابقی و مدلول التزامی است. بر این مبنا، مبالغه گفتاری است با دو مضمون: مدلول مطابقی و مدلول التزامی. در مبالغه مدلول مطابق منظور نیست بلکه منظور اصلی مدلول التزامی است. و مدلول التزامی در مبالغه، بسیار بودن و تأکید معنا است. مبالغه گاه در کمیت می‌شود، چنانکه پدر به فرزند می‌گوید: «صد بار به تو گفتم که این کار را نکن» مقصود بسیار گفتن است نه عدد معین صد... دروغ وقتی است که بسیاری در کم یا کیف اصلاً وجود نداشته باشد، مثلاً یکبار به سراغ او رفته است و بگوید: صد بار. (15)

بیشتر بخوانید: شیوه های گفتاری مبالغه آمیز در قرآن


حاصل بیان این است که گفتار مبالغه‌آمیز دو مضمون دارد: مضمون صریح و مطابقی که خلاف واقع است و مضمون التزامی و تبعی که موافق واقع است. و چون مقصود اصلی مضمون التزامی است، دروغ در میان نیست. مدلول التزامی مبالغه، تأکید و نشان دادن بسیاری است و در نفس الامر هم بسیاری وجود دارد و گوینده برای تأکید بر بسیاری از تعبیری چون «صدبار» استفاده می‌کند. برخی از استادان متخلق وقتی می‌گفتند «این مطلب را صد بار تکرار کردم» برای احتیاط تأکید می‌کردند از باب اغراق!
این تحلیل از جهات مختلفی قابل نقد است. اولاً همه گونه‌های مبالغه قابل تحلیل به این صورت نیستند. به عنوان مثال کسی که در بیان «عده‌ای با من موافقند» می‌گوید «بسیاری با من موافقند» مبالغه دروغ‌آمیز به کار می‌برد. ثانیاً در زبان علم و در همه مواضعی که زبان باید دقیق باشد، نمی‌توان از دلالت التزام بهره جست. به همین دلیل منطق دانان مسئله مهجوریت دلالت التزام را مطرح کرده‌اند. (16) مثلاً فقیه نمی‌تواند به جای «بسیار صلوات بفرستید» بگوید «هزار صلوات بفرستید» زیرا «هزار» در بیان فقیه معنای التزامی ندارد. حاصل این انتقاد قبیح بودن مبالغه در زبان علم است. مراد از علم در اینجا مطلق دانش و معرفت نظام‌مند است.
ثالثا، در زبان عرف نیز وقتی در مقام عقود قرار گرفته‌ایم نمی‌توان از مبالغه به این معنا بهره ببریم. نمی‌توان گفت «مهریه این خانم صد هزار سکه بهار آزادی است» و مراد اصلی از صد هزار یعنی بسیار. وقتی در مقام خرید یک محصول از فروشنده می‌پرسیم عمر مفید این محصول چقدر است، نمی‌تواند پاسخ دهد صد سال و مرادش از صد «بسیار» باشد.
رابعاً، مبالغه در دلالت التزامی ممکن است فریبنده باشد، زیرا ابهام در گفتار و زیاده‌روی در نشان دادن. «بسیاری» موجب فریب می‌شود. رضایت شغلی را با واژه مبهم «خیلی» نمی‌توان توصیف کرد. در چنین مواضعی اگر به جای بیان دقیق، راه مبالغه بپیماییم، سبب گمراهی شنونده می‌شویم. به همین جهت است که مبالغه در برخی صور می‌تواند سبب تبکیت بیرونی و افحام (نه افهام) شنونده گردد.

3- نظریه سوم

بیان دیگر در تمایز مبالغه از دروغگویی تمسک به قصد گوینده است. «در دروغگویی قصد اغفال و فریبکاری دارند و بدین سبب قرینه‌ایی «حالی» یا «مقالی» نمی‌آورند که دلیل بر گفته دروغین آنها باشد بلکه ظاهر گفتار خود را چنان با روپوش صدق می‌آرایند و آن را در کسوت راست وانمود می‌کنند که موجب فریب شنونده می‌شود و آن را راست می‌پندارد. اما در مبالغه و اغراق قصد فریبکاری، تمویه و تزویر در کار نیست، وانگهی سیاق کلام و مقتضیات حال و مقام همه دست به دست هم می‌دهد و بهترین قرینه را به کار می‌برد که مقصود گوینده تزیین سخن است به صنعت مبالغه و اغراق، نه کذب و دروغگویی». (17)
این نظریه را نیز می‌توان از جهات مختلف نقد و بررسی کرد. نکته اول، مراد از صدق و کذب در نظریه پیشین انطباق مدلول جمله با واقع و عدم انطباق است. گفتار مبالغه‌آمیز دو مدلول دارد: مدلول مطابقی و صریح منطبق بر نفس‌الامر واقع ندارد و لذا کاذب است و مدلول التزامی به دلیل مطابقت با واقع صادق است. این نظریه به صدق و کذب مصطلح منطقی معطوف است در حالی که مسئله مورد بحث صدق و کذب مصطلح اخلاق است. دروغگویی در اخلاق تحریف حقیقت و وارونه‌سازی است (18) و این با عدم مطابقت با واقع نسبت عموم و خصوص من وجه دارد. آیات نخست سوره منافقین در تمایز این دو کاربرد صدق و کذب مفید است. منافقان می‌گفتند ما شهادت می‌دهیم که تو فرستاده خدایی و خدا گواهی می‌دهد که منافقان دروغ گویند. جمله منافقان «تو فرستاده خدایی» مطابق با واقع است اما آنان با این جمله به تحریف حقیقت دست می‌زنند و خلاف باور خود را نشان می‌دهند پس دروغگویی می‌کنند. این نظریه با به میان آوردن قصد فریب دروغگویی مصطلح اخلاق را از مبالغه متمایز می‌کند.
نکته دوم، اگر گفته شود در مبالغه، اگرچه گوینده قصد وارونه‌سازی ندارد، شنونده از جمله‌ای که می‌شنود دچار لغزش و فریب می‌شود، یعنی مبالغه نه به قصد گوینده بلکه به تبع اثری که دارد موجب فریب می‌شود و این هم به لحاظ اخلاقی نارواست. این نظریه در پاسخ به این اشکال برتر این حالی و مقالی تأکید می‌کند. گوینده با به کار بستن قرینه‌ها، ذهن شنونده را از لغزش و خطا باز می‌دارد. این نکته هم از جهت فراگیری و هم از جهت کارآمدی قابل تأمل است.
بحث از حسن فاعلی در حکم اخلاقی مبالغه، آسان‌یاب است. قاعده الاعمال بالنیات می‌تواند حسن و قبح فاعلی را نشان دهد. قصد فریب، وارونه‌سازی و تحریف حقیقت، دروغگویی است. اما حسن فعلی را در ترازویی غیر از نیات و قصد گوینده باید سنجید. آنچه در این مقام به منزله نتیجه مورد توجه قرار می‌گیرد، نتایج و آثار فعل است. نتایج مبالغه اعم از آثار کوتاه مدت و نتایج بلندمدت است و آنها را به آسانی نمی‌توان برشمرد. استاد همایی می‌گوید: «مبالغه به قصد فریب نیست بلکه مقصود گوینده تزیین سخن است». آراستن سخن به آرایه‌های مختلف، تأثیر کلام را افزایش می‌دهد و سخن مؤثر نتایج فراوان اما ناپیدا دارد.

4- نظریه چهارم

براساس ملاک کاربردی که برای ممیزی اخلاقی رفتار ارتباطی در کتاب درآمدی بر اخلاق حرفه‌ای ارایه شده است، (19) مبالغه را می‌توان در ترازوی حق‌الناس سنجید. و این ارزیابی بر نتیجه غایت‌گرایانه (و نه نیت و قصد) استوار می‌شود. مبالغه تأثیر سخن را افزایش می‌دهد و گفتار بر شنونده مؤثر می‌افتد. این تأثیر می‌تواند به حقوق افراد سازگار و یا ناسازگار باشد. هرگاه مبالغه به نحوی حقوق کسی را تضییع کند، اعم از فریب و غیرفریب، رفتار غیراخلاقی است. برای روشن کردن نتایج گفتار مبالغه‌آمیز چند نمونه را مقایسه می‌کنیم:
نمونه یک، کسی در طلب قرص نانی برای رفع گرسنگی است. وی نیاز خود را به شکلهای زیر طرح می‌کند.
1. گرسنه‌ام
2. بسیار گرسنه‌ام
3. از گرسنگی مردم
4. از گرسنگی، روده بزرگم، روده کوچکم را می‌خورد.
نمونه دوم، مدیر فروش یک شرکت در مذاکره تجاری از کیفیت خود سخن می‌گوید. قصد وی تحریک طرف مذاکره برای خرید کالا است. او می‌تواند به شکلهای مختلف و مبالغه‌آمیز کیفیت محصول و خدمات پس از فروش را توصیف کند. تزیین سخن با هدف جذب مشتری است اما مرز انتخاب آگاهانه مشتری با اغفال وی چیست؟
نمونه سوم، یک شرکت تبلیغاتی مسئولیت تبلیغ محصولات شرکت تولیدی را برعهده می‌گیرد. حرفه تبلیغات تجاری، تزیین سخن و افزایش مؤثر بودن کلام است. با تبلیغات مبالغه‌آمیز می‌توان در فرایند تصمیم‌سازی مشتریان نقش ایفا کرد. مهم‌ترین خصلت مبالغه تبلیغات طرح سخنان و ادعاهایی است که سبب شگفتی خیرگی گردد. با این‌گونه تبلیغات، الگوهای مصرف و نیازهای مشتریان تغییر می‌یابد، سلایق عوض می‌شود و بنگاه تبلیغاتی بر عزم و تصمیم مشتری چیره می‌شود و استقلال وی را کنار می‌نهد.
نمونه چهارم، به مدیری خوشبین شوید و به نگرش، دانش، مهارت و عملکرد وی اعمتاد می‌کنید. فرد قدرانی هستید و می‌خواهید جای جای از خوبیهای مدیر ذکر خیر کنید. زبان به تمجید وی می‌گشاید و سخن را به آرایه‌های مختلف از جمله انواع مبالغه‌ها زینت می‌‎دهید. اگر وی فردی خام و ساده‌لوح باشد، تمجید مبالغه‌آمیز شما، نگرش وی را از خودش مخدوش می‌سازد و خودشناسی او را مختل می‌کند. به تدریج دچار کمال پنداری و از خودبیگانگی می‌شود. آیا تزیین سخن به فنون اغراق در مقام تمجید که به خودباختگی ممدوح می‌انجامد، اخلاقاً رواست؟
استاد همایی می‌گوید: «یکی از دلایل این امر این است که هیچکس تا کنون از مبالغات و اغراقات شعری در ضلالت و فریب نیفتاده است که آن را صدق و راست پندارند». (20) جای تعجب از استاد همایی است که علیرغم انس و آشنایی فراوان با تاریخ ادبیات، بر نقش تمجیدهای مبالغه‌آمیز بر از خودبیگانگی حاکمان ظالم و محق‌انگاری آنان توجه نمی‌کند. تعابیر شاعرانه و اغراق‌آمیز آثار شومی در تاریخ ندارد؟ چه اغراق‌هایی که افراد را از تعادل و سلامت روانی خارج کرده است.
نمونه پنجم، کسی فرد عزیزی را از دست داده است و در رثای او شعری از سوز دل می‌سراید. به طور طبیعی یاد یار سفر کرده سخن را به مبالغه و اغراق می‌کشاند. شخصیت ملکوتی و الهی بر یار سفر کرده می‌پوشاند و او را ویژگی فرابشری می‌بخشد. مرثیه آراسته به تزیین مولوی را در رثای صلاح‌الدین مرور کنیم:

ای ز هجرانت زمین و آسمان بگریسته *** دل میان خون نشسته، عقل و جان بگریسته
چون به عالم نیست یک کس مرمکانت را عوض *** در عزای تو مکان و لامکان بگریسته
در حقیقت صد جهان بودی، نبودی یک کسی *** دوش دیدم آن جهان را بر این جهان بگریسته (21)

مبالغه در مرثیه آثار فراوانی دارد، غم گوینده را کاهش و همدردی شنونده را افزایش می‌دهد. اما آثار مبالغه محدود به این امور آنی نیست بلکه در بلندمدت می‌تواند انگارها و فرقه‌های مذهبی را شکل دهد و جماعتی را بفریبد و از جاده مستقیم منحرف سازد.
مولوی می‌تواند در بیان احساسات خود نسبت به شمس تبریزی سخن‌آرایی کند و به طریق اغراق بگوید.

چون حدیث روی شمس‌الدین رسید *** شمس چرم آسمان در سر کشید

اما اگر همین تعابیر سبب فتنه‌ها شود، فرقه‌های شمس‌پرست و شمس‌ستیز شکل یابد جنگ مذاهب رخ دهد آیا همچنان می‌توان مبالغه شعری را روا دانست؟
نمونه‌های یاد شده نشان می‌دهد که مبالغه در گفتار را می‌توان در ترازوی حقوق افراد سنجیده و هر گفتار مبالغه‌آمیزی را که حقی از حقوق افراد را تضییع می‌کند ناروا دانست. وقتی از سر اغراق و مبالغه در خصوص پزشکی می‌گویی «فلانی در پزشکی برجسته‌ترین دانشمند ایران است» آیا حقوق پزشکان برجسته از او تضییع نمی‌شود؟

عوامل مبالغه

اگر مبالغه و اغراق منجر به پایمال شدن حقوق افراد را غیراخلاقی و ناروا بدانیم، باید از عوامل و اسباب آن بحث کنیم. زیرا با شناخت عوامل اسباب مبالغه می‌توان آن را شناخت و درمان کرد. مراد ما از عوامل مبالغه در اینجا همان مفهومی است که در منطق در اسباب مغالطه بحث می‌شود. مبالغه نیز عوامل بیرونی دارد و عوامل درونی. واکنشهای هیجانی به عنوان مثال یکی از عوامل مبالغه و اغراق غیراخلاقی است. مراد از عوامل درونی، عناصری در کلام است که سبب اغراق در آن می‌شود. می‌دانیم سخن مبالغه‌آمیز مانند هر جمله نام دیگری از مسند و مسندالیه (موضوع و محمول)، سور، جهت و امثال آنها سامان می‌یابد. هر یک از این عناصر می‌توانند سبب مبالغه باشد. یکی از مسائل جدید در ارتباط کلامی، مسئله مبالغه در گفتار است. امروزه مبالغه در رفتار ارتباطی درون‌شخصی، تعامل با دیگران و در گفتار، تبلیغات تجاری، دینی، سیاسی و ... مورد توجه قرار گرفته است. مبالغه در گفتار شامل زیاده‌روی در تمجید، مدح، هجو، جرح، طلب، درخواست، توصیف و مانند آنها می‌شود. گفتار ما نسبت به واقعیت آن امر سه‌گونه است: کم‌انگاری، واقع‌گویی و زیاده‌گویی. 1- مبالغه از حیث سور؛ توضیح آنکه اگر نسبتی در خارج و نفس‌الامر بین دو چیز برقرار باشد که بر بعضی از افراد حکم کرده باشد یعنی قضیه واقع محصوره جزئیه باشد، و ما با بزرگ‌نمایی در کلام حکم قضیه را بر همه افراد موضوع اطلاق کنیم و قضیه را به صورت محصوره کلیه بیان کنیم، از حیث سور مبالغه کرده‌ایم. به عنوان مثال عده‌ای به جای بیان قضیه «بعضی انسانها مسئولیت گریزند» با بزرگ‌نمایی و مبالغه به قضیه «همه انسانها مسئولیت گریزند» حکم می‌کنند. این نوع مبالغه، مبالغه در کمیت حکم است.
2- مبالغه از حیث جهت؛ یک صورت مبالغه تغییر در جهت قضایاست. به عنوان مثال قضیه مطلقه عامه‌ای مثل «هر انسانی بالفعل دونده است» که جهت آن فعلیت است، با مبالغه به نحوی بیان کنیم که جهت آن دوام «هر انسانی دونده است دائماً» و یا ضرورت «انسان ضرورتاً دونده است» گردد. در این بیت عنصری مبالغه در جهت وجود دارد:

پیوسته دشمنان تو زاینگونه مستمند *** یا کشته یا گریخته یا بسته در حصار

3- یکی از مواضع مبالغه، بیان درجات بالای محمول مشکک به جای درجات پایین‌تر آن است. به عنوان مثال در بیان گزاره «استاد با سواد است» با مبالغه گفته شود: «استاد با سوادترین فرد است».
4- در برخی مواضع محمول جزء است و ما به جای جزء، کل را می‌گذاریم و یا محمول بعدی از یک امر است و ما ابعاد دیگر را هم بیان می‌کنیم و یا محمول مقید است و ما آن را مطلق می‌شماریم. به عنوان مثال به جای بیان قضیه «استاد مطهری کثرت‌گرای دینی هنجاری است» گفته شود: «استاد مطهری کثرت‌گرای دینی است»، در این مقام سایر ابعاد پلورالیسم را نیز با مبالغه داخل در حکم کرده‌ایم. یا مثلاً به جای اینکه گفته شود «x مرد خوبی است». در این مقام نیز حکم مقید را با مبالغه تبدیل به حکم مطلق کرده‌ایم.
5- گاه محمول گونه‌ای از شیء و یا در یک معنا از معانی یک واژه است و ما با مبالغه حکم را به جمیع اقسام و معانی سرایت می‌دهیم. گزاره‌های «فلان چیز ممکن است به همه معانی امکان»، «این سخن دروغ است به جمیع معانی دروغ»، «الف بر ب مقدم است به جمیع اقسام تقدم» و ... که فراوان شنیده می‌شود، از این دسته‌اند.
6- مبالغه کمی و آماری؛ در برخی از مواضع افراد عددی که در یک قضیه است را با بزرگ‌نمایی بیشتر از حد واقع آن نشان می‌دهند. به عنوان مثال فروش یک شرکت تا حدود بیست درصد افزایش پیدا می‌کند و مدیران آن در توضیح عملکرد شرکت، افزایش فروش را بیش از پنجاه درصد می‌خوانند.

نتیجه

یکی از مسائل جدید در ارتباط کلامی، مسئله مبالغه در گفتار است. امروزه مبالغه در رفتار ارتباطی درون‌شخصی، تعامل با دیگران و در گفتار، تبلیغات تجاری، دینی، سیاسی و ... مورد توجه قرار گرفته است. مبالغه در گفتار شامل زیاده‌روی در تمجید، مدح، هجو، جرح، طلب، درخواست، توصیف و مانند آنها می‌شود. گفتار ما نسبت به واقعیت آن امر سه‌گونه است: کم‌انگاری، واقع‌گویی و زیاده‌گویی. زیاده‌گویی مهمترین مقوم مبالغه است. زیاده‌گویی، رفتار ارتباطی (از نوع ارتباط کلامی) است که بر دو عنصر گوینده و شنونده استوار است. متکلم (الف) در بیان امری (ب) برای مخاطب (ج) زیاده‌روی می‌کند. علاوه بر سر عنصر یاد شده (الف، ب و ج)، عنصر دیگری در میان است: حکمی که درباره (ب) می‌کنیم و متعلق اصلی زیاده‌گویی همین حکم است. برحسب گوناگونی این چهار عنصر، گفتار مبالغه‌آمیز می‌تواند گوناگون باشد.
بحث از جواز مبالغه در گفتار به لحاظ اخلاقی محتاج ترازویی است. در این باب می‌توان چهار نظریه را برشمرد: 1. عده‌ای گفته‌اند قسم سوم مبالغه، غلو، اگر مستلزم هتک شرع باشد، زشت و قبیح و مردود است و اگر نه، مستحسن و مقبول است. 2. عده‌ای مبالغه را در ترازوی صداقت و دروغگویی می‌سنجند. کسانی که مبالغه را روا می‌دانند، در برابر مخالفان باید تمایز آن را از دروغگویی بیان کنند. یکی از وجوه در بیان تفاوت مبالغه و دروغ، تمایز مدلول مطابقی و مدلول التزامی است. این تحلیل از جهات مختلفی قابل نقد است. 3. بیان دیگر در تمایز مبالغه از دروغگویی تمسک به قصد گوینده است. در دروغگویی قصد اغفال و فریبکاری دارند اما در مبالغه و اغراق قصد فریبکاری، تمویه و تزویر در کار نیست. این نظریه را نیز می‌توان از جهات مختلف نقد و بررسی کرد. 4. مبالغه را می‌توان در ترازوی حق‌الناس سنجید. و این ارزیابی بر نتیجه غایت‌گرایانه (و نه نیت و قصد) استوار می‌شود. مبالغه تأثیر سخن را افزایش می‌دهد و گفتار بر شنونده مؤثر می‌افتد. این تأثیر می‌تواند به حقوق افراد سازگار و یا ناسازگار باشد. هرگاه مبالغه به نحوی حقوقی کسی را تضییع کند، اعم از فریب و غیرفریب، رفتار غیراخلاقی است.
عوامل مختلفی برای مبالغه وجود دارد: مبالغه از حیث سور، جهت، بیان درجات بالای محمول مشکک به جای درجات پایین‌تر، کل به جای جزء و مطلق به جای مقید و کمیت از این دسته‌اند.

نمایش پی نوشت ها:
1- ابوحامد غزالی، احیاء علوم‌الدین (بیروت، دار المعرفه، بی‌تا)، ج3، ص107-163.
2- ملامحسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تندیب الاحیاء، (قم، جامعه مدرسین، بی‌تا)، ج7، ص190-288.
3- نک امیر و عذرا شالباف پورحیدر، «داد و ستد فریبکارانه» در: احد فرامرز قراملکی و همکاران، اخلاق حرفه‌ای در تمدن ایران و اسلام، (تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1386)، ص343-365.
4- جلال‌الدین همایی، فنون بلاغت و صناعت ادبی، (تهران، توس، 1364)، ج2، ص268.
5- محمود شکیب انصاری، مباحث فی علم الصرف، (اهواز، دانشگاه چمران، 1357)، ص21.
6- ابن منظور، لسان العرب، (بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، 1995)، ذیل واژه.
7- محمد پادشاه شاد، آنندراج، (لکنهو، 1889-1892)، ذیل واژه.
8- دهخدا، لغت نامه دهخدا، (تهران، دانشگاه تهران، 1334)، ذیل واژه.
9- همایی، پیشین، ج2، ص267 و 268.
10- نک: سید نصرالله نقوی، هنجار گفتار در فن معانی، بیان و بدیع فارسی، (اصفهان، فرهنگسرای اصفهان، 1363)، ص250-252.
11- همان، ص251و252.
12- از مسعود سعد.
13- از قطران.
14- همایی، پیشین، ج2، ص269.
15- سیدرضا صدر، دروغ، به اهتمام سیدباقر خرمشاهی، (قم مرکز تبلیغات اسلامی، 1378)، ص240.
16- نک: فخرالدین رازی، منطق المخلص، تصحیح احد فرامر قراملکی، (تهران، دانشگاه امام صادق)، ص20و 21.
17- همایی، پیشین، ج2، ص268.
18- احد فرامرز قراملکی، اخلاق در سازمانهای مردم نهاد، (تهران، ندای بشری، 1388)؛ ابوالحسنی نیارکی، فرشته، تحلیل مفهومی صداقت و گونه‌های آن، همایش صداقت، دانشگاه تهران، ص6.
19- احد فرامرز قراملکی، درآمدی به اخلاق حرفه‌ای، (تهران، سرآمد، 1387)، ص126.
20- همایی، پیشین، ج2، ص268.
21- مولوی، دیوان شمس، تصحیح فروزانفر، (تهران، امیرکبیر).

نمایش منبع ها:
ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق فی التربیة، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، 1981م، 1401.
ابن منظور، لسان العرب، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، 1995.
ابوالحسنی نیارکی، فرشته، تحلیل مفهومی صداقت و گونه‌های آن، همایش صداقت، دانشگاه تهران، بهار1388.
المامقانی، الشیخ عبدالله، مرآة الکمال، ایران قم، دلیل ما، 1382.
امیر پورحیدر و عذرا شالباف، داد و ستد فریبکارانه، در: فرامرز قراملکی احد و همکاران، اخلاق حرفه‌ای در تمدن ایران و اسلام، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی اجتماعی، 1386.
تقوی، سید نصر الله، هنجار گفتار در فن معانی و بیان و بدیع فارسی، فرهنگسرای اصفهان، 1363.
دهخدا، علی‌اکبر، لغت نامه، انتشارات دانشگاه تهران، ج12، 1334.
رازی، فخرالدین، منطق المخلص، تصحیح احد فرامرز قراملکی و آدینه اصغری‌نژاد، تهران، دانشگاه امام صادق، 1381.
شاد، محمد پادشاه، آنندراج، لکنهو، 1889-1892.
شکیب انصاری، محمود، مباحث فی علم الصرف، اهواز، دانشگاه چمران، 1357.
صدر، سیدرضا، دروغ، به اهتمام سید باقر خرمشاهی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، حوزه علمیه قم، 1387.
غزالی، ابوحامد، احیاء العلوم، بیروت، درالمعرفه، بی‌تا.
فرامرز قراملکی، احد، اخلاق در سازمانهای مردم نهاد، تهران، بشری، 1388.
فرامرز قراملکی، احد، درآمدی بر اخلاق حرفه‌ای، تهران، سرآمد، 1387.
فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، قم، جامعه مدرسین، بی‌تا.
مولوی، جلال الدین، مثنوی معنوی، تصحیح نیکلسون، تهران، نشر مولی.
مولوی، جلال الدین، دیوان شمس تبریزی، تصحیح فروزانفر، تهران، امیرکبیر.
نور قربانی، محمد، بررسی نظریه عرفی بودن زبان قرآن، نشر تاریخ و فرهنگ، 1380.
همایی، جلال الدین، فنون بلاغت و صناعت ادبی، تهران، توس، 1364.

منبع مقاله :
فرامرز قراملکی، احد، (1389) اخلاق کاربردی در ایران و اسلام، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما