نویسنده: گلن استنهاوس
مترجم: ناهید آزادمنش
به آخرین باری که از سوی دیگران تشویق شدید، فکر کنید. در آن لحظه چه احساسی داشتید؟ اگر تشویق، درست و بموقع بوده باشد، هنوز هم احساس خوبی در شما ایجاد میکند. جای تعجب اینجاست که چگونه چند کلمه ناقابل تحسین آمیز، به هنگام موفقیت و به ثمر رسیدن تلاش شما گاه توانسته است چنین اثری بر قوه ادراک شما به جا بگذارد و کاری کند که احساس خوشبختی کنید؟
شکی نیست که تشویق، غذای رشد دهندهی عزت نفس در انسانهاست. تصور اینکه چگونه انسانها میتوانند بدون تأیید موفقیتها و تواناییهایشان برای خود ارزش قائل شوند، تصوری بیهوده است. اگرچه همه ما از قدرت تشویق و اهمیت آن برای سلامت روان آگاهی داریم، ولی در بعضی خانهها تشویق تبدیل به کالایی نایاب شده است! البه منظور از خانه، جامعه بزرگ ما نیست بلکه منظور همین چهاردیواری کوچکی است که در آن زندگی میکنیم. حالا، دوباره خوب فکر کنید. آخرین باری که فرزندتان را تشویق کردهاید، کی بود؟ همین امروز؟ هفته پیش؟ شکی نیست که خیلی سرسخت بودهاید. آیا امروز فرزندتان را در آغوش گرفتهاید؟ آیا میدانید که برای او کمی تشویق درست و به موقع، هنوز هم خیلی مهم است.
اگر کودک شما در حوزهای خاص توانایی و استعداد دارد، حتماً آن را شناسایی کنید. تشویق، باعث ایجاد پشتکار و میل به تمرین بیشتر در او شده و کودک را نسبت به رشد تواناییاش دلگرمتر میکند تا حدی که آن توانایی جزئی از خودآگاه او میشود. برخی والدین تا اندازهای با این عقیده مخالفند، ولی دست کم باید به آنها گفت که شناختن توانایی بچهها کار غلطی نیست. ما به عنوان یک انسان نیاز داریم که ضعفها و تواناییهای خود را بشناسیم و بتوانیم از طریق شناخت آنها شخصیت خود را با آگاهی واقعبینانهتری رشد دهیم. درک درست و واقعی از خود، نقطه شروعی برای تطبیق و سازگاری ما با زندگی است.
دلایل مهم و عمدتاً دقیق استفاده از جملاتی که با «من» شروع میشود، این است که این نوع جملات مشخص میکنند شما در حال بیان نظر و احساس شخصی خود نسبت به رفتار کودک هستید و براساس ارزشهایی که نزد خودتان اعتبار دارد، آن را تفسیر میکنید. وقتی میگوییم: «عالی است!»، «کارت را بسیار عالی انجام دادی» و «رفتارت وحشتناک است» در واقع نشان دادهایم که بچههایمان را با معیارهایی قطعی و عمومی، مثل خوب بودن یا بد بودن و موفق شدن یا شکست خوردن میسنجیم. در نظر اول ممکن است بیان این نوع جملات خیلی خوب به نظر برسد، ولی بین این دو نوع گفتار، یعنی جملاتی که با «من» شروع میشوند و بیان کننده نظر و معیارهای ارزشی شما هستند و جملاتی عمومی که نشان دهندهی معیارهایی عمومی هستند، تفاوتی واقعی وجود دارد. بیان نظر شخصی توسط والدین، احتمالاً اثر بیشتری بر بچهها گذاشته، آنها را تشویق کرده و باعث رشدشان میشود. قضاوتهای غیرشخصی و عمومی در مورد کار بچهها، حتی اگر مثبت هم باشد، مضرّ است.
هدف از تشویق این نیست که بخواهیم بچهها به خاطر «نفس تشویق» خود را با معیارهایی مشخص وفق دهند بلکه هدف این است که کمکشان کنیم تا از قدرت و تواناییهایشان در انجام کارها، آگاه شده و در مورد آنها خوب فکر کنند، زیرا در پایان کار باید این توان را پیدا کنند که خودشان بر اساس ارزشهای شخصی خویش باعث رشد هنرهای خود شوند. آنها باید عملاً خودشان خود را تشویق کنند و در این مورد منتظر داوری دیگران نباشند. آنها باید بتوانند به خودشان بگویند: «من فکر میکنم آن کار را بخوبی انجام دادم»، «به خاطر راهی که انتخاب کردم، خوشحالم» و فقط قضاوت خودشان در آنها ایجاد رضایت کند. ما نه تنها میتوانیم به وسیله تشویق صحیح نقش مؤثری در رشد فرزندانمان داشته باشیم بلکه گاه با طرح سؤالی مناسب، میتوانیم راه ارزیابی را به خود بچهها نشان دهیم تا دیگر منتظر ارزیابی دیگران نباشند، به این ترتیب آنها خود به ارزیابی خویش میپردازند و کارهای مثبت خود را تأیید میکنند. برای مثال:
* «فکر میکنم در نیمه دوم بازی با اعتماد به نفس بیشتری بازی کردی، نه؟»
*«تو در مورد این مسئله چی فکر میکنی؟»
* با تلاشی که برای انجام تحقیق مدرسهات کردی، مرا تحت تأثیر قرار دادی! آیا خودت هم از کارت راضی هستی؟»
در چنین حالاتی است که میتوانیم به کودکانمان کمک کنیم تا درباره رفتارشان، اول خوب فکر کرده و بعد آن را ارزیابی و کنترل کنند.
اگر هر روزه در پی چیزی برای تشویق کودکانمان بگردیم تا بتوانیم دلایلی برای تشکر کردن از آنها داشته باشیم، روش بدی را دنبال نکردهایم. در این زمینه میتوان جملاتی از نوع جملات زیر بیان کرد:
* امروز به این خاطر که اتاقت را بدون نق زدن من و اینکه از تو بخواهم تمیز کردهای، متشکرم.
* از اینکه امروز صبح با برادر کوچکت به مهربانی و با حوصله برخورد کردی، متشکرم. من میدانم که او واقعاً کارهای ناجوری میکند.
* از اینکه وقتی فهمیدی امشب دیر به خانه برمیگردی، با من تماس گرفتی و موضوع را اطلاع دادی، متشکرم. وقتی دیر به خانه برمیگردی، ما واقعاً نگران میشویم.
ما اگر از چنین خصوصیاتی، یعنی تلاش، توجه، صبر و حوصله کودک قدردانی نکنیم، جای تعجب ندارد که شاهد بروز و تقویت چنین رفتارهایی در او نباشیم و درست موقعی که دلمان میخواهد او مطابق انتظار ما رفتار کند، رفتار متفاوتی را از او شاهد نباشیم!
من در تجربیات شخصی خود به این نکته پی بردم که وقتی معلمان به موفقیت و تلاش بچهها بیشتر توجه میکنند و جنبههای مثبت آنها را توضیح میدهند، فضای کار کلاس بسیار جالب توجهتر و مطبوعتر میشود. در چنین کلاسی، بچهها نیز خوشحالتر، پرانرژیتر و فعالتر برخورد میکنند، زیرا احساس خوبی نسبت به خودشان در آنها ایجاد میشود.
من همیشه از دیدن کلاس خانم «پاترسون» خوشحال میشدم. کلاس او نه تنها روشن و در و دیوارهایش پر از نقاشیهای پرآب و رنگ خود بچهها و سرشار از همهمهی فعالیتهای پرجنب و جوش و مثبت بچهها بود بلکه همواره جوّی دوستانه و پر از مشارکت و صمیمیت بر آن حاکم بود. اصولاً من مدت زیادی در کلاس او نمیماندم تا متوجه دلیل این واقعیت شوم، ولی دیده بودم بسیار به ندرت اتفاق میافتاد که لحظهای بگذرد و خانم پاترسون نکتهای مثبت، خوب و دقیق در مورد کار یا رفتار یکی از بچهها بر زبان نیاورد: «روش عنوان بندی تو بسیار عالی بود. واقعاً پر از رنگهای زیبا بود، پسرم!»، «خدای من، راشل! تو امروز خیلی خوب کار کردی. عالی است!» و یا «مایک! ممنونم. به جای اینکه پایت را روی کاغذ بگذاری آن را از روی زمین برداشتی!»
بچهها نیز تشویقهای او را با لبخند و گاهی کلماتی حاکی از قدردانی پاسخ میدادند. با یک نگاه، متوجه میشدید که تشویق معلم در واقع باعث میشد بچهها ترجیح دهند سرزنده، خوب و پرانرژی کار کنند و تعجبی نداشت که کلاس هم پر از قیل و قال بود. از سوی دیگر، بچهها هم روش خانم پاترسون را انتخاب کرده و غالباً در مورد کار دوستانشان نظراتی مثبت ارائه میدادند.
خانم پاترسون تا آنجا که امکان داشت بر پیروزی و موفقیت بچهها متمرکز میشد، نه بر بزرگ کردن اشتباهات و تقصیرات آنها. او تصور میکرد که بهتر است ارزیابی کارهای بچهها توسط خودشان انجام شود تا اینکه خودش به عنوان یک معلم به تنهایی آنها را بسنجد: «حالا، آنا! احساس خودت نسبت به داستانی که نوشتهای چیست؟ آیا خودت راضی هستی؟»
- بله خیلی از آن خوشم آمده.
- از کدام قسمت بیشتر خوشت آمده؟
- شروع آن را دوست دارم، چون توانست توجه شما را هم جلب کند.
- بله با تو موافقم. فکر میکنی قسمتهایی وجود دارد که بخواهی آنها را بهتر کنی؟
- شاید، مثلاً میتوانم گفت و گوی بین شخصیتهای داستان را برای جذابتر شدن آن بیشتر کنم.
- خوب است. نگاه دیگری به آن بکن و ببین چه کار میتوانی بکنی. بعد آن را به من بده تا ببینم.
نوع برخورد خانم پاترسون باعث شده بود تا شاگردانش ضمن یادگیری موضوعات جدید، تشویق و دلگرم شوند، انگیزه بیشتری برای تلاش پیدا کنند و متوجه تواناییهای خود باشند. این وضعیت، در عین اینکه باعث شده بود بچهها نسبت به داوریهای او اعتماد پیدا کنند، باعث رشد احساس لیاقت و اعتماد به نفس در آنها میشد. چنین برخورد مثبتی در خانوادهها هم قابل اجراست. اگر فکر میکنید که در مورد فرزندتان به طور یکنواختی فقط ایراد میگیرید، خود را با روش «یک بار در روز تشویق کن!» از این مخمصه رها کنید، یعنی هر روز فقط به دنبال یک چیز مثبت حتی کوچک در فرزندتان بگردید، زیرا باعث میشود که از بچه تعریف یا قدردانی کنید و او را مورد تشویق قرار دهید.
آیا ممکن است تشویق کردن مضّر هم باشد؟ بعضی از محققان روان شناسی کودک بر این باورند که تشویق برای کودکان مضر است، زیرا به تدریج باعث میشود به «نفس تشویق» بیشتر از «موفقیت در کار»، ارزش بگذارند. از آنجا که تشویق کاری خوشایند است، اغلب بچهها تشویق را بیشتر به خاطر خود تشویق دوست دارند تا رضایت ناشی از خوب انجام دادن کار مورد نظر، تشویق باعث میشود، افکار بچهها در حد همان ارزشی که برای کارشان قائل شدهاند، متوقف بماند. به رغم وجود چنین خطراتی، من فکر میکنم که بچهها به تشویقی واقعی و خاص دربارهی رفتارشان نیاز دارند؛ تشویقی که روشن میکند چه کاری را واقعاً بخوبی انجام دادهاند. تحسین افراد دیگر نسبت به تلاش و توفیق بچهها، طبیعتاً واکنشی بسیار انسانی است. تشویق از نوع خوب، بچهها را دلگرم میکند، رشد میدهد، فعال و باانگیزه و تواناتر میکند. برای اینکه بچهها بتوانند به خودآگاهی کامل و درستی دست یابند، تشویق یکی از ضروریات است.
منبع مقاله :
استنهاوس، گلن؛ (1395)، کلیدهای پرورش اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان، ترجمهی ناهید آزادمنش، تهران: انتشارات صابرین، چاپ نوزدهم.
مترجم: ناهید آزادمنش
به آخرین باری که از سوی دیگران تشویق شدید، فکر کنید. در آن لحظه چه احساسی داشتید؟ اگر تشویق، درست و بموقع بوده باشد، هنوز هم احساس خوبی در شما ایجاد میکند. جای تعجب اینجاست که چگونه چند کلمه ناقابل تحسین آمیز، به هنگام موفقیت و به ثمر رسیدن تلاش شما گاه توانسته است چنین اثری بر قوه ادراک شما به جا بگذارد و کاری کند که احساس خوشبختی کنید؟
شکی نیست که تشویق، غذای رشد دهندهی عزت نفس در انسانهاست. تصور اینکه چگونه انسانها میتوانند بدون تأیید موفقیتها و تواناییهایشان برای خود ارزش قائل شوند، تصوری بیهوده است. اگرچه همه ما از قدرت تشویق و اهمیت آن برای سلامت روان آگاهی داریم، ولی در بعضی خانهها تشویق تبدیل به کالایی نایاب شده است! البه منظور از خانه، جامعه بزرگ ما نیست بلکه منظور همین چهاردیواری کوچکی است که در آن زندگی میکنیم. حالا، دوباره خوب فکر کنید. آخرین باری که فرزندتان را تشویق کردهاید، کی بود؟ همین امروز؟ هفته پیش؟ شکی نیست که خیلی سرسخت بودهاید. آیا امروز فرزندتان را در آغوش گرفتهاید؟ آیا میدانید که برای او کمی تشویق درست و به موقع، هنوز هم خیلی مهم است.
بیشتر بخوانید:تنبیه و تشویق کودک
خودآگاهی
بچهها باید تشویق شوند تا احساس خوبی نسبت به خویش داشته باشند، طی یادگیریهای جدید به انجام فعالیت مورد نظر دلگرم و تحریک شوند، حس لیاقت و داشتن کفایت در آنها رشد کند و ما را از تواناییهایشان که جزئی از کل خودآگاهی آنهاست، مطلع سازند. اولین قانون تشویق این است که این کار را به طور واقعی و حقیقی انجام دهیم، نه ظاهری و دروغین. تلخترین واقعیت موجود این است که گاهی تشویق در پردهی غیبت فرو میرود و به ندرت به یاد استفاده از آن میافتیم. بچهها در حالی که برای انجام کاری کوشش میکنند و مهارتهای جدید در آنها رشد مییابد، نیاز به توجه بزرگسالانی دارند که اطرافیان آنها را تشکیل میدهند. به این رفتار مورد انتظار آنها در اصطلاح «بازخورد» میگویند. برای انجام کارهایی مانند شنا کردن، دوچرخه سواری، خواندن و یا نقاشی کردن، اگر تلاش کودک شناخته شده و تأیید گردد و برای بهبود کارهایش به او کمک شود، به هنگام سختتر شدن همین تمرینها، باز هم احساس خوبی در زمینه ادامه آنها دارد. هر توفیق جدیدی باعث رشد تدریجی احساس اعتماد به نفس در آنان میشود و آنها را از تواناییهایشان آگاه میسازد. تشویق، غذای روح و روان است و برای پیش بردن کار، بسیار ضروری.اگر کودک شما در حوزهای خاص توانایی و استعداد دارد، حتماً آن را شناسایی کنید. تشویق، باعث ایجاد پشتکار و میل به تمرین بیشتر در او شده و کودک را نسبت به رشد تواناییاش دلگرمتر میکند تا حدی که آن توانایی جزئی از خودآگاه او میشود. برخی والدین تا اندازهای با این عقیده مخالفند، ولی دست کم باید به آنها گفت که شناختن توانایی بچهها کار غلطی نیست. ما به عنوان یک انسان نیاز داریم که ضعفها و تواناییهای خود را بشناسیم و بتوانیم از طریق شناخت آنها شخصیت خود را با آگاهی واقعبینانهتری رشد دهیم. درک درست و واقعی از خود، نقطه شروعی برای تطبیق و سازگاری ما با زندگی است.
چگونه تشویق کنیم
اولین قانون تشویق این است که این کار را به طور واقعی و حقیقی انجام دهیم، نه ظاهری و دروغین. تلخترین واقعیت موجود این است که گاهی تشویق در پردهی غیبت فرو میرود و به ندرت به یاد استفاده از آن میافتیم. مثلاً، هنوز هم جامعه برای کارهای سخت و سرویسهای خدماتی و کمک رسانی، ارزشی قائل نیست و کسی ارائهکنندگان این خدمات را تشویق نمیکند. ممکن است در جامعه این احساس ایجاد شود که زیاد هم نباید خود را مدیون مسائلی خاص دانست، زیرا آنها به ازای انجام خدمات خود پول دریافت میکنند. واقعیت امر این است که حتی اگر این گونه فکر میکنیم، دست کم میبایستی سعی کنیم که این طرز فکر را در خانواده به فعلیت نرسانیم، چرا که در غیر این صورت باید بدانیم هزینه سنگین آن از دست رفتن خودآگاهی فرزندانمان است.جملاتی که با «من» آغاز میشود
برای آنکه تشویق مؤثر افتد، خالص باشد و خالصانه بیان شود. اگر میخواهید وقت بچهها را هدر دهید و با رشد آنها مقابله کنید، از نوعی تشویق توأم با ریاکاری، پوچ، تهی، تعاریف غیرواقعی و تعارفی استفاده کنید! اگر بچهها متوجه شوند که جمله «کارت خوب است عزیزم!» را به شکلی غیرارادی، خودکار و بدون هرگونه احساس واقعی برزبان آوردهاید، دچار ناراحتی و ناامیدی شدیدی میشوند. کودکان در این مواقع فکر میکنند که واقعاً از موفقیتهایشان خوشحال نشده و به آنها توجهی نداریم. اگر هنگام تشویق، احساس کنند که منظور واقعی شما تشویق آنها نبوده است، رفتارتان را این گونه تعبیر میکنند که تلاش کردهاید با این حرفها احساس خوبی نسبت به کاری که حتی خودش هم مطمئن نبوده که بتواند درست انجام دهد، در او ایجاد کنید. این نوع تشویق به جای اینکه منجر به تقویت اعتماد به نفس در او شود، آن را از بین خواهد برد. برای آنکه کودکتان را ریاکارانه تشویق نکنید جملاتی را به کار ببرید که با «من...» شروع میشود، مثل: «من فکر میکنم واقعاً تمام تلاش خودت را برای تحقیق مدرسهات انجام دادهای». یا «من دوست دارم وقتی امروز دوستت برای بازی با تو میآید، اسباب بازیهایت را به او بدهی.» هدف از تشویق این نیست که بخواهیم بچهها به خاطر «نفس تشویق» خود را با معیارهایی مشخص وفق دهند بلکه هدف این است که کمکشان کنیم تا از قدرت و تواناییهایشان در انجام کارها، آگاه شده و در مورد آنها خوب فکر کنند. وقتی صحبتهای خود را با «من» شروع میکنید، تشویق شما بیشتر جنبه واقعی پیدا میکند، زیرا واقعی بودن اساس تشویق درست است. همان طور که اگر شنوندهی خوبی برای حرفهای کودکتان باشید ارتباط خوبی با او برقرار میکنید، ارتباط از طریق چشم و حرکات صورت نیز به انتقال احساس واقعی شما کمک میکند.دلایل مهم و عمدتاً دقیق استفاده از جملاتی که با «من» شروع میشود، این است که این نوع جملات مشخص میکنند شما در حال بیان نظر و احساس شخصی خود نسبت به رفتار کودک هستید و براساس ارزشهایی که نزد خودتان اعتبار دارد، آن را تفسیر میکنید. وقتی میگوییم: «عالی است!»، «کارت را بسیار عالی انجام دادی» و «رفتارت وحشتناک است» در واقع نشان دادهایم که بچههایمان را با معیارهایی قطعی و عمومی، مثل خوب بودن یا بد بودن و موفق شدن یا شکست خوردن میسنجیم. در نظر اول ممکن است بیان این نوع جملات خیلی خوب به نظر برسد، ولی بین این دو نوع گفتار، یعنی جملاتی که با «من» شروع میشوند و بیان کننده نظر و معیارهای ارزشی شما هستند و جملاتی عمومی که نشان دهندهی معیارهایی عمومی هستند، تفاوتی واقعی وجود دارد. بیان نظر شخصی توسط والدین، احتمالاً اثر بیشتری بر بچهها گذاشته، آنها را تشویق کرده و باعث رشدشان میشود. قضاوتهای غیرشخصی و عمومی در مورد کار بچهها، حتی اگر مثبت هم باشد، مضرّ است.
هدف از تشویق این نیست که بخواهیم بچهها به خاطر «نفس تشویق» خود را با معیارهایی مشخص وفق دهند بلکه هدف این است که کمکشان کنیم تا از قدرت و تواناییهایشان در انجام کارها، آگاه شده و در مورد آنها خوب فکر کنند، زیرا در پایان کار باید این توان را پیدا کنند که خودشان بر اساس ارزشهای شخصی خویش باعث رشد هنرهای خود شوند. آنها باید عملاً خودشان خود را تشویق کنند و در این مورد منتظر داوری دیگران نباشند. آنها باید بتوانند به خودشان بگویند: «من فکر میکنم آن کار را بخوبی انجام دادم»، «به خاطر راهی که انتخاب کردم، خوشحالم» و فقط قضاوت خودشان در آنها ایجاد رضایت کند. ما نه تنها میتوانیم به وسیله تشویق صحیح نقش مؤثری در رشد فرزندانمان داشته باشیم بلکه گاه با طرح سؤالی مناسب، میتوانیم راه ارزیابی را به خود بچهها نشان دهیم تا دیگر منتظر ارزیابی دیگران نباشند، به این ترتیب آنها خود به ارزیابی خویش میپردازند و کارهای مثبت خود را تأیید میکنند. برای مثال:
* «فکر میکنم در نیمه دوم بازی با اعتماد به نفس بیشتری بازی کردی، نه؟»
*«تو در مورد این مسئله چی فکر میکنی؟»
* با تلاشی که برای انجام تحقیق مدرسهات کردی، مرا تحت تأثیر قرار دادی! آیا خودت هم از کارت راضی هستی؟»
در چنین حالاتی است که میتوانیم به کودکانمان کمک کنیم تا درباره رفتارشان، اول خوب فکر کرده و بعد آن را ارزیابی و کنترل کنند.
بیشتر بخوانید:پاداش و تشویق مناسب برای کودکان
تشویق ویژه
تشویق ویژه، مؤثرتر از تشویق عادی است. این جمله که: «من روش تو را در کاربرد متفاوت رنگها و خطوط سیاه اطراف آن نقاشی، میپسندم» یک هنرمند جوان را خیلی بیشتر دلگرم میکند و به او انگیزه میدهد تا این جمله که: «تابلوی زیبایی است». برای آنکه بتوانیم طرف مقابلمان را تشویق ویژه کنیم، باید کمی دربارهی چیزی که میخواهیم بر زبان بیاوریم، فکر کنیم تا مانع از ادامهی تشویقی غیرواقعی، پوچ و غیرارادی شود. باید به این نکته توجه داشت که یک تشویق کوتاه بهتر از تشویق نکردن است. وقتی حتی جملهای کوتاه و صمیمانه مانند «عالی بود» به فرزندتان میگویید، مسلماً کار کودک در نظر او بهتر جلوه داده میشود.تشکر به عنوان تشویق
تشکر نوعی تشویق است. مثلاً وقتی میگوییم: «از کمکی که امروز در درست کردن باغچه به من کردی، واقعاً متشکرم»، در واقع چیزی بیش از تشکری خشک و خالی به کودکتان دادهاید. این جمله مشخص میکند که خصوصیات مثبت کار او، مثل تلاش، مشارکت، همکاری و احتمالاً کمی فداکاری را تشخیص دادهایم!اگر هر روزه در پی چیزی برای تشویق کودکانمان بگردیم تا بتوانیم دلایلی برای تشکر کردن از آنها داشته باشیم، روش بدی را دنبال نکردهایم. در این زمینه میتوان جملاتی از نوع جملات زیر بیان کرد:
* امروز به این خاطر که اتاقت را بدون نق زدن من و اینکه از تو بخواهم تمیز کردهای، متشکرم.
* از اینکه امروز صبح با برادر کوچکت به مهربانی و با حوصله برخورد کردی، متشکرم. من میدانم که او واقعاً کارهای ناجوری میکند.
* از اینکه وقتی فهمیدی امشب دیر به خانه برمیگردی، با من تماس گرفتی و موضوع را اطلاع دادی، متشکرم. وقتی دیر به خانه برمیگردی، ما واقعاً نگران میشویم.
ما اگر از چنین خصوصیاتی، یعنی تلاش، توجه، صبر و حوصله کودک قدردانی نکنیم، جای تعجب ندارد که شاهد بروز و تقویت چنین رفتارهایی در او نباشیم و درست موقعی که دلمان میخواهد او مطابق انتظار ما رفتار کند، رفتار متفاوتی را از او شاهد نباشیم!
به نکات مثبت فرزندتان توجه کنید
وقتی مشغول کار روزانه خود هستیم، احتمال زیادی وجود دارد که به دام پیله کردن به نکات منفی بچهها افتاده، صرفاً از انجام نشدن کاری گله کنیم و یا فقط وقتی حرف بزنیم که کودکانمان کاری را درست انجام نداده اند. گاهی اوقات، برای پیدا کردن چیزهای خوب و مثبت در کارهایی که فرزندانمان انجام میدهند، باید تلاشی هوشیارانه و آگاهانه کرده و از آنها تقدیر کنیم.من در تجربیات شخصی خود به این نکته پی بردم که وقتی معلمان به موفقیت و تلاش بچهها بیشتر توجه میکنند و جنبههای مثبت آنها را توضیح میدهند، فضای کار کلاس بسیار جالب توجهتر و مطبوعتر میشود. در چنین کلاسی، بچهها نیز خوشحالتر، پرانرژیتر و فعالتر برخورد میکنند، زیرا احساس خوبی نسبت به خودشان در آنها ایجاد میشود.
من همیشه از دیدن کلاس خانم «پاترسون» خوشحال میشدم. کلاس او نه تنها روشن و در و دیوارهایش پر از نقاشیهای پرآب و رنگ خود بچهها و سرشار از همهمهی فعالیتهای پرجنب و جوش و مثبت بچهها بود بلکه همواره جوّی دوستانه و پر از مشارکت و صمیمیت بر آن حاکم بود. اصولاً من مدت زیادی در کلاس او نمیماندم تا متوجه دلیل این واقعیت شوم، ولی دیده بودم بسیار به ندرت اتفاق میافتاد که لحظهای بگذرد و خانم پاترسون نکتهای مثبت، خوب و دقیق در مورد کار یا رفتار یکی از بچهها بر زبان نیاورد: «روش عنوان بندی تو بسیار عالی بود. واقعاً پر از رنگهای زیبا بود، پسرم!»، «خدای من، راشل! تو امروز خیلی خوب کار کردی. عالی است!» و یا «مایک! ممنونم. به جای اینکه پایت را روی کاغذ بگذاری آن را از روی زمین برداشتی!»
بچهها نیز تشویقهای او را با لبخند و گاهی کلماتی حاکی از قدردانی پاسخ میدادند. با یک نگاه، متوجه میشدید که تشویق معلم در واقع باعث میشد بچهها ترجیح دهند سرزنده، خوب و پرانرژی کار کنند و تعجبی نداشت که کلاس هم پر از قیل و قال بود. از سوی دیگر، بچهها هم روش خانم پاترسون را انتخاب کرده و غالباً در مورد کار دوستانشان نظراتی مثبت ارائه میدادند.
خانم پاترسون تا آنجا که امکان داشت بر پیروزی و موفقیت بچهها متمرکز میشد، نه بر بزرگ کردن اشتباهات و تقصیرات آنها. او تصور میکرد که بهتر است ارزیابی کارهای بچهها توسط خودشان انجام شود تا اینکه خودش به عنوان یک معلم به تنهایی آنها را بسنجد: «حالا، آنا! احساس خودت نسبت به داستانی که نوشتهای چیست؟ آیا خودت راضی هستی؟»
- بله خیلی از آن خوشم آمده.
- از کدام قسمت بیشتر خوشت آمده؟
- شروع آن را دوست دارم، چون توانست توجه شما را هم جلب کند.
- بله با تو موافقم. فکر میکنی قسمتهایی وجود دارد که بخواهی آنها را بهتر کنی؟
- شاید، مثلاً میتوانم گفت و گوی بین شخصیتهای داستان را برای جذابتر شدن آن بیشتر کنم.
- خوب است. نگاه دیگری به آن بکن و ببین چه کار میتوانی بکنی. بعد آن را به من بده تا ببینم.
نوع برخورد خانم پاترسون باعث شده بود تا شاگردانش ضمن یادگیری موضوعات جدید، تشویق و دلگرم شوند، انگیزه بیشتری برای تلاش پیدا کنند و متوجه تواناییهای خود باشند. این وضعیت، در عین اینکه باعث شده بود بچهها نسبت به داوریهای او اعتماد پیدا کنند، باعث رشد احساس لیاقت و اعتماد به نفس در آنها میشد. چنین برخورد مثبتی در خانوادهها هم قابل اجراست. اگر فکر میکنید که در مورد فرزندتان به طور یکنواختی فقط ایراد میگیرید، خود را با روش «یک بار در روز تشویق کن!» از این مخمصه رها کنید، یعنی هر روز فقط به دنبال یک چیز مثبت حتی کوچک در فرزندتان بگردید، زیرا باعث میشود که از بچه تعریف یا قدردانی کنید و او را مورد تشویق قرار دهید.
آیا ممکن است تشویق کردن مضّر هم باشد؟ بعضی از محققان روان شناسی کودک بر این باورند که تشویق برای کودکان مضر است، زیرا به تدریج باعث میشود به «نفس تشویق» بیشتر از «موفقیت در کار»، ارزش بگذارند. از آنجا که تشویق کاری خوشایند است، اغلب بچهها تشویق را بیشتر به خاطر خود تشویق دوست دارند تا رضایت ناشی از خوب انجام دادن کار مورد نظر، تشویق باعث میشود، افکار بچهها در حد همان ارزشی که برای کارشان قائل شدهاند، متوقف بماند. به رغم وجود چنین خطراتی، من فکر میکنم که بچهها به تشویقی واقعی و خاص دربارهی رفتارشان نیاز دارند؛ تشویقی که روشن میکند چه کاری را واقعاً بخوبی انجام دادهاند. تحسین افراد دیگر نسبت به تلاش و توفیق بچهها، طبیعتاً واکنشی بسیار انسانی است. تشویق از نوع خوب، بچهها را دلگرم میکند، رشد میدهد، فعال و باانگیزه و تواناتر میکند. برای اینکه بچهها بتوانند به خودآگاهی کامل و درستی دست یابند، تشویق یکی از ضروریات است.
منبع مقاله :
استنهاوس، گلن؛ (1395)، کلیدهای پرورش اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان، ترجمهی ناهید آزادمنش، تهران: انتشارات صابرین، چاپ نوزدهم.