نویسنده: عباس کریمیان
چکیده
از اواخر سدهی پنجم تا اواسط سدهی هفدهم میلادی، اروپا شاهد شکلگیری شیوهای از حکومت بود که در آن، منشأ قدرت سیاسی و اقتصادی، زمین بود. اربابان و مالکان بزرگ زمیندار (فئودالها) به همراه روحانیون مذهبی در کنار پادشاه، سه رأس قدرت سیاسی را تشکیل میدادند. از سوی دیگر، فئودالها از طریق تصاحب محصول مازاد دهقانان، قدرت اقتصادی را در اختیار خود داشتند سِرفها (کشاورزان، رعیتها) در ازای کار بر روی زمین فئودالها میبایست بهرهای را به آنان پرداخت میکردند و مجبور به تعهدات دیگری نیز بودند که تمامی حقوق اجتماعی و اقتصادی را از سرفها میگرفت و آنان را به وسیلهای جهت تحوّل بیشتر فئودالها تبدیل میکرد. فئودالیسم برگرفته از واژهی لاتینی قرون وسطی «فئودوم» (feudum) به معنای «قطعه زمین است» است. در واقع، «فئودوم» یا «فییف» (fief) زمینهایی بودند که اشراف در مقابل خدمات خود به پادشاه، دریافت میکردند. تا انقلاب صنعتی و ظهور طبقهی بورژوا و افزایش قدرت این طبقه، نظام فئودالی در اروپا برقرار بود. اما این پرسش به وجود میآید که آیا در سیر تاریخی ایران نیز، نظام فئودالیته بر مبنای آن چه در اروپا شکل یافت، وجود داشته است؟تعریف فئودالیسم
فئودالیسم برگرفته از واژهی لاتینی قرون وسطی «فئودوم» (feudum) به معنای «قطعه زمین است» است. در واقع، «فئودوم» یا «فییف» (fief) زمینهایی بودند که اشراف در مقابل خدمات خود به پادشاه، دریافت میکردند. فئودالیسم گونهای از حکومت بود که در آن، قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از انحصار یک فرد (پادشاه) خارج شده و در میان اشراف زمیندار (فئودالها) تقسیم شده بود.در این نوع حکومت، مالکان و زمینداران بزرگ بر رعایا تسلط و حکومت تام داشتند. تمامی اختیارات و امتیازات از آن اربابان زمیندار بود و رعایا دارای حقوقی نبودند. در یک دولت فئودالی، داشتن زمین منشأ قدرت سیاسی محسوب میشود و از ویژگیهای مهم آن میتوان به عدم تمرکز قدرت سیاسی و وجود سلسله مراتب در ساختار قدرت اشاره کرد. نظام فئودالیسم در نتیجهی فروپاشی جامعهی بردهداری یا در نتیجهی فروپاشی کمون اولیه به وجود آمده و با وجود گوناگونی نحوهی شکلگیری آن، به طور تقریبی در تمامی سرزمینهای جهان، دارای ویژگیهای مشخصی بوده است. هم چنان که در فوق اشاره شد ویژگی مهم نظام فئودالی، عدم تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی است. از دیگر ویژگیهای این نظام میتوان به وابستگی دهقانان به زمین، بهرهی مالکانهی فئودالها، نقش مذهب و مؤسسات مذهبی و نیز بسته و طبیعی بودن اقتصاد، اشاره کرد.
با توجه به مطالب فوق، همواره این پرسش مطرح بوده که آیا فئودالیسم شکل یافته در اروپا انطباقی بر تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران دارد؟ و آیا نظام ارباب - رعیتی ایران همان فئودالیسم اروپایی است؟
پس از انتشار «مانیفست کمونیست» در سال 1848 توسط مارکس و انگلس و در طی سالیان بسط و گسترش دیدگاههای آنان، نگرش آنها نسبت به سیر تحولات تاریخ جهان، بر مبنای دیدگاه ماتریالیسم تاریخی بوده است. بدین معنا که تاریخ تحولات جهان بر مبنای کشمکشها و منازعات طبقاتی (میان طبقه استثمارکننده و طبقهی استثمارشونده) شکل یافته است و بر اساس تفاوت ابزار تولید تقسیمبندی میشود.
بیشتر بخوانید: وضع سیاسی و اجتماعی در دورهی فئودالیته
بر مبنای این دیدگاه، انسانها در ابتدا و در دورهای تحت عنوان «کمون اولیه» هیچ گونه مالکیتی بر ابزار تولید نداشتند و تمامی انسانها به یک اندازه از مواهب طبیعی برخوردار بودند. در این دوره دولت و مالکیت شخصی وجود نداشت، اما با شکلگیری ماکلیت فردی، اساس نابرابری در تاریخ زندگی انسان ایجاد شد. با شکلگیری مالکیت فردی چهار مرحله در سیر تاریخ بشر شکل گرفت که عبارتند از:
1) دورهی بردهداری
2) دورهی فئودالیته
3) دورهی بورژوازی و سرمایهداری
4) سوسیالیسم؛ که درنهایت، سوسیالیسم آغازی برای رسیدن جوامع به کمون ثانویه است.
از دیدگاه نویسندگان مارکسیست، تمامی جوامع این مراحل را طی میکنند تا در نهایت، در راه اشتراک، برابری، مساوات و نفی طبقات و نفی دولت، گام بردارند. آنان بر این اعتقادند که سیر تاریخی جوامع مختلف بشری به صورت حتمی و جبری است و تمامی جوامع ناگزیر از این سیر تاریخی هستند و آیندهی تاریخ جهان جز با تحقق کمون ثانویه روی نخواهد داد.
نویسندگان تاریخ ایران که دارای دیدگاه مارکسیستی بودهاند، با توجه به دیدگاه فوق تاریخ ایران را مورد بررسی قرار دادهاند. در تحقیقات صورت گرفته از سوی محققان مارکسیست، دورهی مادها برابر با دورهی بردهداری در ایران منظور میشود. (1) این محققان برآنند که در اواخر دورهی اشکانی روابط مبتنی بر بردهداری جای خود را به نظام فئودالی داده است. اما از نظر آنان روند تکامل روابط فئودالی در ایران از زمان پادشاهی ساسانیان آغاز شده و سراسر تاریخ ایران تا زمان اصلاحات ارضی در سال 1342 دارای نظام فئودالی بوده است. (2)
عمدهترین ویژگی نظام فئودالی، عدم تمرکز قدرت سیاسی بود. اما وجود دولت نیرومند مرکزی و نظام متمرکز سیاسی در تضاد با شرایط نظام فئودالی است. از این رو، مورخان مارکسیست برای غلبه بر این تضاد، به نظام اقطاع در تاریخ ایران اشاره کردهاند و در پی آن بودهاند که اثبات کنند اقطاعداران از استقلال نسبتاً کاملی در مقابل دولت مرکزی برخوردار بودهاند.
این محققان در مقابل دولت نیرومند ساسانی به شش خاندان قدرتمند اشاره میکنند که دولت مرکزی در قلمرو این خاندانها قدرتی نداشت، و یا در دورهی خلافت عباسیان، مالکان اراضی اقطاع از قدرت سیاسی و اقتصادی بسیاری برخوردار بودند و افزایش قدرت این اقطاعداران موجب کاهش قدرت خلافت شد. در دورهی مغولان نیز هر چند دولت مرکزی قدرتمندی بر سر کار آمد، اما به دلیل عدم آگاهی دیوانی مغولان، از ایرانیان بدین منظور استفاده شد، لذا در مناطق مختلف ایران، خاندانهای قدیمی به قدرت سیاسی و اقتصادی رسیدند. در دورهی مغولان علاوه بر حکومت مرکزی، مأموران دیوانی، روحانیان عالی مقام و اعیان محلی، قدرت سیاسی و اقتصادی را در اختیار خود داشتند. در دوران صفویه، افشاریه، زندیه و قاجار نیز این مطلب صادق است. مورخان مارکسیست در ایران شش نوع زمین و شش نوع مالکیت را تعریف میکنند که عبارتند از:
1) املاک سلطنتی: زمینهای متعلق به شاه و دربار؛
2) املاک دیوانی: اراضی متعلق به دولت که در ازای پرداخت مالیات به روستاییان واگذار میشد؛
3) املاک و اراضی مالکی: اراضی که مالکان آن نیازی به خدمت نظامی یا اداری نداشتند و این اراضی به راحتی از طریق ارث منتقل میشد؛
4) زمینهای خردهمالکی: این اراضی نیز خصوصی بودند و فقط به لحاظ وسعت کوچکتر از اراضی املاکی بودند؛
5) زمینهای وقفی: شامل زمینهایی که از سوی پادشاهان، خلفا و مالکان بزرگ به سود شخص و یا مؤسسات مذهبی وقف میشد؛
6) اراضی اقطاع (تیول و سیورغال): زمینهایی که در ازای خدمتی اداری و یا نظامی به صورت مشروط در اختیار افراد مختلف قرار میگرفت.
در نهایت باید گفت که نظام ارباب - رعیتی در ایران شباهتها و تفاوتهایی با نظام فئودالی در اروپا دارد که هر کدام از این شباهتها و تفاوتها موجب تقویت و یا تضعیف نظریهی دولت فئودالی در ایران میشود.
پینوشتها:
1. از معروفترین کتابهایی که در پی اثبات این نظریه در تاریخ ایران است، کتاب تاریخ ماد است: دیاکونف، ایگور، میخائیلوویچ (1380). تاریخ ماد، ترجمهی کریم کشاورز. تهران: علمی و فرهنگی.
2. ان لمبتون از معروفترین مورّخینی است که چنین دیدگاهی دارند.
ماهنامه کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 180