ارزیابی اعلامیه جهانی حقوق بشر

هر چند تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر، پدیده‌ای نوین است، اما حقوق مذکور در آن، قدمتی بس دراز دارد. در غالب نوشته های رایج پیرامون تاریخ علم و از جمله تاریخ حقوق و حقوق بشر، نویسندگان غربی و سپس نویسندگان متأثر از آنان
شنبه، 3 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
ارزیابی اعلامیه جهانی حقوق بشر
ارزیابی اعلامیه جهانی حقوق بشر
 
 



 

الف) تاریخچه حقوق بشر و سیر تدوین آن

هر چند تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر ، پدیده ای نوین است، اما حقوق مذکور در آن ، قدمتی بس دراز دارد. در غالب نوشته های رایج پیرامون تاریخ علم و از جمله تاریخ حقوق و حقوق بشر، نویسندگان غربی و سپس نویسندگان متأثر از آنان، خاستگاه علم موضوع بحث را یونان باستان معرفی کرده و سپس از آن جا به رم رفته و اروپا را مهد گسترش و پیشرفت آن علم معرفی می کنند و به غفلت یا تغافل و با چشمی بسته از دوران سیاه قرون وسطای اروپا گذشته و کمترین اشاره ای به نقش اسلام و مسلمانان نمی نمایند (1)، در حالی که در خصوص موضوع بحث ما ، یعنی حقوق بشر، اگر نتوان نقش انبیاء الهی را در اندیشه های حکمای یونان باستان بروشنی اثبات نمود ، حداقل تأثیر شگرف و بنیادین اسلام را بر فلاسفه بزرگ قرون اخیر اروپا ، نظیر منتسکیو ، ژان ژاک روسو نمی توان انکار کرد . اندیشمندانی که اعلامیه حقوق بشر، مایه ی اولیه خود را از اندیشه ی آنان گرفته است .
اتفاقا به همین دلیل است که نقاط قوت اعلامیه در همان جا است که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم از شرایع الهی و اسلام بهره گرفته است ولی آن جا که تفریط ورزیده و از شرایع الهی عقب مانده و یا افراط نموده و از آن پیشی گرفته است ، دچار کاستی و یا اشکال شده است .
به هر حال مضامین موجود در اعلامیه جهانی حقوق بشر را ، با اختلافی کم و بیش می توان در اعلامیه حقوق انگلستان ( 1688 ) و سپس در قانون مصوب 1641 دادگاه ایالت ماسوچوست و پس از آن در قانون اساسی ویرجینیا که به دنبال اعلامیه استقلال آمریکا ( 4 ژوئیه 1776 ) به تصویب رسید مشاهده کرد . (2)
اما شاید کاملترین و نزدیکترین متن حقوقی ، اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه ( 26 اوت 1789 ) باشد که پس از انقلاب کبیر این کشور در ضمن 17 ماده بیان شده است . در عین حال باید توجه داشت که همه این قوانین و اعلامیه ها جنبه ی داخلی و ملی داشته است و تنها در حوالی پایان جنگ جهانی اول است که مسئله حقوق بشر صبغه فراملی و بین المللی به خود می گیرد و برای اولین بار در میثاق جامعه ملل و سپس معاهدات ناشی از آن ، مورد بحث واقع می شود ( 1919 ). (3)
گام های بعدی را در منشور آتلانتیک ( اوت 1941 ) می توان یافت که در قسمت سوم آن ، به حق مردم برای خودمختاری و در قسمت ششم آن به تأکید بر آزادی اندیشه و مذهب و حق امنیت اقتصادی و اجتماعی پرداخته است .
پس از آن ، در بیانیه ی سازمان ملل متحد که در اول ژانویه 1942 توسط 26 کشور به امضا رسید دول امضا کننده ، بر حقوق بشر و حمایت ازآن تأکید ورزیدند . و بعد از آن ، در طرح دمبارتن اوکس (1944) و کنفرانس سانفرانسیکو نیز اهمیت موضوع حمایت از حقوق بشر عنوان شد و تصمیماتی راجع به آن اتخاذ گردید . در آخرین گامها ، در منشور سازمان ملل متحد نیز ، به عنوان سند نظم نوین بین المللی پس از جنگ دوم جهانی به حقوق بشر، اشاره های فراوان شده است . منشور سازمان ملل متحد در مقدمه و در ماده ی 1 بند 3 و مواد 55 ، 56 ، 63 ( بندهای 1 و 2 ) ، حقوق بشر را مورد تأکید قرار داده است . همچنین مواد 68 و 76 نیز حاوی موادی در این ارتباط هستند . اختلاف در تفسیر مواد منشور موجب آن گشت که پس از تشکیل سازمان ملل متحد ، مجمع عمومی در اولین نشست خود ، از شورای اقتصادی و اجتماعی خواست تا طرح ارائه شده توسط کوبا را که طرحی در خصوص « بیانیه حقوق اساسی افراد وحقوق و وظائف دولتها » بود که کمیسیون تازه تأسیس « حقوق بشر » ارجاع کند . به علاوه مجمع درخواست کرد که موضوع ، پس از بررسی در کمیسیون ، به نشست دوم مجمع اعاده گردد ... کمیسیون حقوق بشر نتیجه ی کار خود را به شورای اقتصادی و اجتماعی ارائه داد و بیانیه و پیش نویس یک مقاوله نامه در مجمع عمومی در 26 اوت 1948 پذیرفته شد ... پس از آن مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سومین نشست خود ( 10 دسامبر 1948 ) در پاریس ، پس از آن که کمیته سوم مجمع مفاد پیش نویس را طی 85 جلسه نشست خود مورد مداقه قرارداد با 48 رأی موافق و 8 رأی ممتنع ( و بدون رأی مخالف ) مورد پذیرش قرار داد و بدین ترتیب ، اعلامیه جهانی حقوق بشر شکل گرفت .
از آنچه گذشت ، دو نکته به خوبی استفاده می شود :
اول آن که ، پیدایش و تدوین حقوق بشر ، در سیر اروپایی آن ، همیشه جنبه ی انفعالی داشته و به موجب انقلابات و حرکتهای مردم علیه نظامهای استبدادی و ستمگر پدید آمده است . و در آخرین مرحله آن ، پس از فجایع دو جنگ جهانی اول و دوم است که در قلمرو بین المللی مسئله حقوق بشر ، مطرح می گردد . خصیصه ی انفعالی بودن اعلامیه های حقوق ، موجب آن شده است که تدوین کنندگان آن نتوانند فارغ از هر گونه افراط و تفریط و با نظری معتدلانه ، جامع نگر و حقیقت یاب به انسان و حقوق او توجه کنند ودر نتیجه همین عامل است که اعلامیه ها با کاستی ها و اشکالاتی مواجه است .
دوم آن که ، تبیین و تدوین حقوق بشر ، در جوامع اروپایی که برای انسان ، زن ، آزادی و کرامت ، چندان ارزش و حقی - حتی به لحاظ تئوریک - قائل نبودند ، گامی ارزشمند در جهت احیای انسان و انسانیت محسوب می شود ، اما نسبت به جوامع اسلامی و حداقل نسبت به فقه و حقوق اسلام ، که چهارده قرن قبل ، بیشترین ارزش را برای انسان ، زن ، خانواده ، آزادی ، کرامت ، تساوی و برابری ، حق مبارزه با ظلم و ... قائل بوده است پیشرفتی محسوب نمی گردد .

ب) محتوای اعلامیه جهانی حقوق بشر

اعلامیه جهانی حقوق بشر ، شامل یک مقدمه و 30 ماده است که چون بدون ذکر عنوان و سر فصل به صورت پشت سر هم آمده است ، دسته بندی واحدی نسبت به آن وجود ندارد و شارحین آن ، هر یک بر حسب ذوق و سلیقه ی خود ، دسته بندی هایی را ارائه کرده اند . شاید بتوان ، مطالب اعلامیه را در شش بخش اصلی زیر ، خلاصه و طبقه بندی کرد .

بخش اول :

دیدگاهها ، اصول و مبانی . در مقدمه اعلامیه ، پس از آن که به علل تدوین اعلامیه و لزوم آن می پردازد دیدگاههای بنیادین تدوین کنندگان را نسبت به انسان مطرح ساخته و سپس در مواد یک و دو اعلامیه ، به بیان اصول حقوقی مبتنی بر این دیدگاهها می پردازد که شامل این موارد می شود :
1- وحدت خانواده بشری ؛
2- کرامت و ارزش ذاتی انسان ؛
3- حقوق بنیادین و غیر قابل انتقال مرد و زن ؛
4- آزادی ، برابری و برادری .

بخش دوم :

حقوق ، آزادی ها و مصونیتهای شخصی . اعلامیه در مواد 3 تا 11 به اهم حقوق و آزادی های شخصی ، نظیر حق حیات ، حق آزادی جسمانی و حقوقی ، حق داشتن امنیت ، اصل برائت ، مصونیتهای شخصی و منع توقیف ، حبس ، تبعید و شکنجه ، مصونیتهای قضایی و حق مراجعه برابر و مساوی به دادگاهها وحق رسیدگی علنی ، اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها پرداخته است .

بخش سوم :

حقوق بنیادین فرد در رابطه با خانواده ، سرزمین ، اشیاء و جهان خارج .
مواد 12 تا 17 اعلامیه شامل موارد فوق است و به مسائلی همچون تساوی حق ازدواج برای زن و مرد ، حق داشتن اقامتگاه ، مهاجرت ، آزادی رفت و آمد ، حق مالکیت و حق تابعیت پرداخته است .

بخش چهارم :

حقوق و آزادی‌های عمومی و سیاسی بنیادین .
اعلامیه در مواد 18 تا 21 به داشتن حق و آزادی اندیشه ، عقیده ، مذهب ، بیان ، تشکیل اجتماعات ، مشارکت در اداره عمومی کشور و اشتغال به مشاغل دولتی پرداخته است .

بخش پنجم :

حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی .
در مواد 22 تا 27 اعلامیه به این موارد تصریح شده است : حق کار ، آزادی سندیکایی ، حق برخورداری از تأمین اجتماعی ، حق تفریح ، تعلیم و تربیت ، حق شرکت در زندگی فرهنگی و پیشرفت علمی و حق حمایت از ابداعات علمی و ادبی .

بخش ششم :

چگونگی ارتباط فرد و جامعه ، تکالیف فرد در برابر جامعه ، محدودیتهای حقوق و آزادی های فردی و روش تفسیر اعلامیه . مواد 28 تا 30 اعلامیه به این مسائل پرداخته است .

ج) نقد اعلامیه جهانی حقوق بشر

نقد و انتقاد از اعلامیه جهانی حقوق بشر ، به معنای نادیده گرفتن نقاط مثبت آن نیست ، چه همان طور که پیشتر اشاره شد مفاهیم عالی اخلاقی و انسانی مذکور در اعلامیه ، همچون تساوی و برابری و برادری انسانها ، کرامت ذاتی انسان ، وحدت خانواده بشری - که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم برگرفته از ادیان الهی و توحیدی است - نمی تواند مورد انکار و نفی قرار گیرد . این اصول مذکور در اعلامیه ، اگر از ادیان الهی هم سرچشمه نگرفته باشند ، حداقل آن است که اصولی هستند که از قرنها قبل از تدوین اعلامیه مورد تأکید و سفارش ادیان بوده اند .
از سوی دیگر ، صرف اشتراک اعلامیه و ادیان الهی در اصول مذکور نیز موجب مصونیت اعلامیه از نقد و انتقاد نمی شود ؛ زیرا اعلامیه در برخی اصول خود ، از ره آوردهای دینی عقب مانده و یا از آن پیشی گرفته و به همین جهت به کاستی یا اشکال مبتلا شده است . به هر حال در این نقد سریع و گذرا ، هم به جهات مثبت و هم به جهات منفی اشاره می شود .

اول : جهات مثبت :

شاید اصلی ترین جهت مثبت اعلامیه آن باشد که آرمانهای عالی انسانی و فطری را هر چند به صورتی کلی تدوین نموده و بر اجرای آن تأکید ورزیده است . آرمانهایی که گذشته از انسانی و فطری بودنشان ، نتیجه تلاشها و مبارزات مصلحان جامعه بشری در طول تاریخ ، اعم از پیامبران و حکیمان و ... بوده است . حداقل تأثیر مثبت این اعلامیه - حتی اگر در خارج هم عملا تحقق پیدا نکند - این است که بر بسیاری از مظالم ، تبعیضها ، ستمها ، محدودیتها و نابرابریها ، که سالها و قرنها با صورت و شکلی قانونی بر محرومین - بویژه در مغرب زمین - تحمیل می شد خط بطلان کشید و آنها را غیر قانونی اعلام کرد و در مقابل ، اصل را بر آزادی و برابری و برادری انسان نهاد .

دوم : جهات منفی :

غیر از انتقادی که به لحاظ محتوایی ممکن است نسبت به هر یک از مواد اعلامیه جدای از سایر مواد ، وجود داشته باشد ، چند انتقاد کلی به مجموعه ی اعلامیه جهانی حقوق بشر وارد است :
1- عدم صلاحیت لازم و کامل قانونگذار ؛ در بحث از مکتب حقوقی اسلام گفتیم ، که انسان مستقل از خداوند و وحی ، فاقد صلاحیت کامل و لازم علمی ( انسان شناختی ) ، اخلاقی و معنوی ( دوری از خودخواهی و منفعت طلبی ) و عینی و واقعی ( دوری از خطا و نسیان ) برای قانونگذاری است . این واقعیت نسبت به تدوین کنندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز صادق است . به همین سبب است که اعلامیه ، علاوه بر نقصها و نقضهای محتوایی ، فاقد مقبولیت عمومی و جهانی است ، چرا که علاوه بر اختلاف نظر انسان شناختی ، تدوین کنندگان اعلامیه و یا حداقل سیاستگذاران اصلی و تصویب کنندگان ، نه تنها از صلاحیت کامل اخلاقی برخوردار نبوده ، بلکه بعضا متهم ردیف اول جنایات علیه بشریت نیز بوده اند . به عنوان مثال ، تلقی خاصی که اعلامیه از خدا ، مذهب و انسان دارد ، مورد قبول بسیاری از دین باوران و یا حداقل مسلمانان ، که جمعیتی حدود یک پنجم جمعیت کره زمین را تشکیل می دهند نیست .
2- فقدان شالوده های نظری ؛ در بحث از نظام حقوقی اسلام گفتیم که یکی از ویژگی های یک سیستم کارآمد ، انسجام و هماهنگی بین قواعد و اجزاء سیستم با زیر ساختهای آن است . از این جهت اعلامیه بنایی زیبا را می ماند که مبنایی سست دارد . توضیح آن که اعلامیه بر یک جهان بینی متقن و روشنی که قدرت اثبات آن را داشته باشد استوار نیست ، بلکه زیر بنای آن التقاطی از اندیشه های مختلفی است که نه تک تک و نه مجموعا قدرت اثبات اصولی چون کرامت ذاتی انسان ، آزادی و آزادگی او ، برابری و برادری انسانها را ندارند .
تدوین کنندگان اعلامیه ، اصول مذکور در آن را بسان میوه های شیرین و گوارایی از درخت اصلی آن ، - درخت دین و وحی و مکتب انبیاء ، - جدا کرده و به عاریت بر درخت مصنوعی خود نشانده اند که نه تنها هرگز چنین میوه ای از آن نروید ، بلکه توان حفظ و تحمل چنین میوه ای را نیز ندارد .
3- عدم هماهنگی و انسجام ؛ اعلامیه از دو ناهماهنگی برون سیستمی و درون سیستمی بشدت رنج می برد . از یک سو با نادیده انگاشتن اصیل ترین واقعیت هستی ، یعنی خداوند متعال و در نتیجه عدم توجه به نقش اراده او در تدبیر تکوینی و تشریعی جهان و انسان ، و نیز نادیده گرفتن جهان آخرت و ابعاد جاوید روح انسانی ، فقط به تنظیم ناقص بخشی از واقعیات مربوط به زندگی انسان پرداخته است . تنظیمی که با واقعیتهای اعتقادی بسیاری از مردم جهان سازگار نبوده و اعلامیه را در عمل خنثی می سازد .
و از سوی دیگر ، در نتیجه همین بینش محدود و تنگ ، برخی از مواد اعلامیه نیز ، به عنوان اجزاء یک سیستم ، با یکدیگر تعارض دارد . به عنوان مثال می توان از تعارض موجود بین اعتقاد به کرامت ذاتی انسان و آزادی مطلق در اعلامیه و یا التزام به آزادی مذهبی و تساوی مطلق انسانها ، یاد کرد .
توضیح آن که از یک سو ، مواد 1 ، 2 و 7 اعلامیه بر تساوی حقوقی تمام افراد تأکید کرده است و در ماده 16 نیز صریحا نقش مذهب در ازدواج را نفی می کند و از سوی دیگر به موجب ماده 18 ، همه مردم از حق داشتن دین و مذهب و رفتار مذهبی ، به طور مطلق برخوردارند . حال اگر در دین و آیینی در امر ازدواج محدودیتهای مذهبی وجود داشته باشد ، این محدودیت به موجب ماده 18 مشروع و مقبول است و به موجب مواد 1 ، 2 ، 7 و 16 نامشروع و غیر مقبول است . چرا که مخالف با اصل تساوی افراد در ازدواج است .
تعارض دیگر را بین ماده 18 فوق الذکر و ماده 3 مبنی بر حق حیات می توان یافت . چرا که یک هندو به موجب آیین خویش و به استناد ماده 18 حق قربانی ساختن فرزند خود را در برابر خداوند دارد در حالی که ماده 3 چنین اجازه ای را به او نمی دهد .
همچنین در ماده 29 اعلامیه اشکالاتی بر اصل آزادی وارد است ، که به مناسبت بحث از این اصل به آنها خواهیم پرداخت .
4- عدم توجه به تکالیف ؛ اعلامیه فقط به بیان حقوق و آزادی های افراد بسنده کرده و از تکالیف و وظائف آنان ، جز در یک ماده ، آنهم به صورت کلی و مبهم ، یاد نکرده است .
شاید علت این کاستی در اعلامیه را درجهان بینی پدید آورندگان و زیرساختهای اعلامیه بتوان ریشه یابی کرد : اندیشه هایی که از اثبات این گونه تکالیف عاجزند ، چرا که انسان را در حصار تنگ دنیا ، دنیایی فارغ از خدا ، زندانی کرده اند .

د) اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر ( موضوع ، نقاط اشتراک و افتراق )

اول : انسان ، موضوع حقوق بشر اسلامی

در نگاه نخست ، ممکن است برای برخی ، عنوان حقوق بشر اسلامی تناقض آلود جلوه کند . زیرا اگر یک نظام حقوقی ، بشری است ، دیگر نمی تواند وابسته به یک مکتب و از جمله اسلام باشد و اگر اسلامی است دیگر بشری نیست و همه بشریت را شامل نمی شود . در یک کلام و خلاصه ، حقوق بشر اسلامی ، حقوق انسان مسلمان است و شامل غیر مسلمانان نمی شود تا عنوان حقوق بشر بر آن صادق باشد . در پاسخ این اشکال به یک بیان نقضی و یک جواب حلی می توان اشاره کرد .
توضیح آن که : این اشکال نسبت به اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز صادق است ، چرا که این اعلامیه نیز توسط همه ابناء بشر ، و حتی توسط همه دولتها تنظیم نشده است . و حداقل در هنگام تولدش ، تنها تصویب 48 کشور را به همراه داشته است . بنابراین باید آن را حقوق بشر اروپایی دانست نه حقوق جهانی بشر.
صرف نظر از این پاسخ نقضی ، پاسخ حلی این است که جهانی یا غیر جهانی بودن یک نظام حقوقی ، به جهانی بودن واضع حقوق بستگی ندارد بلکه وابسته به جهانی بودن موضوع آن است . در خصوص موضوع مورد بحث ، هر گاه واضع قانون - هر کس و هر شخصیت حقیقی و حقوقی که باشد - انسان را به طور مطلق ، جدای از ویژگی های نژادی ، قومی ، ملی ، اقلیمی ، زبانی و ... در نظر بگیرد حقوق و تکالیف او را برشمرد ، این نظام حقوقی ، از ویژگی جهانی بودن برخوردار است ( اگرچه مورد قبول جهانیان هم واقع نشود ) و اعلامیه جهانی حقوق بشر هم از این نگاه ، جهانی است وگرنه تدوین کنندگان و تصویب کنندگان اولیه اش تمام کشورهای جهان نبوده اند . با این توضیح ، جهانی بودن حقوق بشر اسلامی و تناقض آلود نبودن این عنوان ، روشن می شود زیرا در نظام حقوق بشر اسلامی ، مطلق انسان است که موضوع حق و تکلیف قرار گرفته است نه فقط انسان مسلمان . خطابهای قرآنی « یا ایها الناس » ، « یا ایها الانسان» و « یا بنی آدم » ، که بشریت را ، جدای از هر ویژگی ، مخاطب قرار داده است ، مؤید این مدعی است .

دوم : انسان موضوع حقوق بشر اسلامی

انسان موضوع اعلامیه ، تنها یک حیوان متکامل است ، که آغاز و انجامش به فاصله تولد تا مرگ خلاصه می شود و بنابراین حقوق وتکالیف او نیز در همین قلمرو محدود ، معین می گردد .
اما انسان موضوع حقوق بشر اسلامی ، آفریده ای الهی است که از روح خداوندی در وجود او دمیده شده (4) است و به همین جهت نه تنها از جاودانگی برخوردار است ، که گوهر وجود او و انسانیت انسانی او ، نیز در گرو این انتساب است ، انسان خدافراموش ، انسان از خود بیگانه است (5) و بر این اساس ، حق و تکلیف داشتن مذهب و توحید ، بخوبی تحلیل پذیر و منطقی به نظر می رسد ، چرا که اولین حق از حقوق بشر ، حق انسان بودن و انسان ماندن است و این ویژگی بدون توحید امکان پذیر نیست .
خلاصه کلام آن که ، هرچند موضوع حقوق بشر در اعلامیه و در اسلام به لحاظ شمول و قلمرو یکی است ، یعنی موضوع در هر دو « مطلق انسان » است و از این جهت هر دو می توانند به وصف جهانی و یا بشری متصف گردند ، اما به لحاظ کیفی و انسان شناختی ، انسان موضوع اعلامیه با انسان موضوع حقوق بشر اسلامی ،متفاوت است و از همین جا است که بین نظام حقوق بشر اسلامی و اعلامیه ، اختلاف پدید می آید .
بر اساس آنچه گذشت اینک می توان نقاط اشتراک و افتراق دو نظام را بیان کرد و ویژگی های نظام حقوق بشر اسلامی را بر شمرد .

سوم : نقاط اشتراک و افتراق

همان طور که در تاریخچه اعلامیه گفته شد ، حقوق مذکور در اعلامیه ، زاده ی اندیشه انسان قرن بیستم نیست ؛ بلکه محصول و برآیند مبارزات انسانهای آزادیخواه ، کمال طلب و تعالیم فلاسفه و دانشمندان و مهمتر از همه پیامبران الهی است و بر این اساس کاملا طبیعی است که بسیاری از مبانی و اصول کلی اعلامیه ، و حقوق و آزادی های مندرج در آن ، نه تنها با اسلام ناسازگاری نداشته ، بلکه اسلام عزیز 14 قرن قبل به نحو کاملتری از آنها سخن گفته باشد . مبانی و اصولی همچون کرامت انسان ، اصل آزادی و برابری انسانها ، اصل برائت و سایر حقوق و مصونیتهای مذکور در اعلامیه ، در کلیت خود ، از مسلمات تعالیم اسلام است . اما علی رغم این نقطه اشتراک در عین حال بلحاظ دو دیدگاه متفاوت اعلامیه و اسلام به جهان و انسان ، و توجه کامل اسلام به بعد روحانی ، جاوید و آخرتی انسان ، و جهالت ، غفلت و یا تغافل اعلامیه نویسان از این واقعیت ، چه بسا ممکن است این اصول ، مبانی و حقوق و مصونیتهای مشترک از دو نوع تعریف ، تفسیر و تحدید متفاوت برخوردار گردند . در فرازهای آینده ، این حقیقت بیشتر روشن خواهد شد .

پی نوشت ها:

1. برای اطلاع بیشتر از تأثیر گذاری اسلام و دانشمندان مسلمان بر دانش اروپایی ، مطالعه کتاب « دانش مسلمین » به قلم محمدرضا حکیمی ، سودمند است .
2. جالب توجه است که در اعلامیه استقلال آمریکا ، به دلیل وجود سیاهپوستان ، از اصل تساوی و برابری اجتماعی سخن به میان نیامده است و فقط به اصل آزادی و برابری سیاسی به جهت استدلال و استناد برای دستیابی به استقلال بسنده شده است .
3. اهم حقوقی که در این معاهدات مورد حمایت قرار گرفته بود عبارتند از : حمایت از جان ، آزادی ، و برگزاری آزادانه مناسک مذهبی بدون تبعیض در خصوص نژاد یا مذهب . همچنین برای اتباع کشورهایی که معاهدات را به امضا رسانیده بودند ، مساوات در برابر قانون با استعانت از حقوق مدنی و سیاسی و حق ایجاد سازمانهایی برای اهداف مذهبی یا آموزشی و ... از این نمونه مورد قبول واقع شده بود .
4. و نفخت فیه من روحی .
5. و لا تکونوا کالذین نسو الله فأنسیهم أنفسهم .

منبع: کتاب فلسفه ی حقوق

 


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط