زمینلرزه هنوز مرگبار است.
این مقاله به تحلیل گفتارها و سیاستهای دولت در مواجهه با زمینلرزه و علل عدم توفیق آن در چارچوب «تکنیکهای حکومتمندی» میپردازد. در عین حال، با تکیه بر تحلیل اقتصاد سیاسی شهر در دورهی آزادسازی ساخت و ساز در دههی هفتاد، آثار آن بر موضوع ایمنی بناها و محیط شهری بررسی میشود و سپس فرآیند مهندسی شهر از طریق نوسازی در دههی هشتاد بر روند ایمنی بافت فرسوده مورد بررسی قرار میدهد.
تعداد کلمات: 1370 کلمه، زمان تخمین مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده: اعظم خاتم
زمینلرزه: پیشگیری یا امداد؟
گاهی فکر کردهام که یک میلیون قربانی کجا دفن میشوند و فکرکردهام
که یک گورستان بیکرانه میتواند کرانهای باشد برای مطالعه و توقف.
یدالله رویایی، هفتاد سنگ قبر
مرگهای دسته جمعی باید در خاطرهها بمانند و دوباره و دوباره روایت شوند تا قدرت حیات بخشیدن و ساختن مجدد زندگی را بیابند.
زمینلرزهی بم یکی از مرگبارترین لرزشهای زمین در ایران بوده است و وقوع آن در سال 1382، برای اولین بار زمینهی بحث دربارهی علل گستردگی تلفات زمینلرزه را حوزهی عمومی کشور فراهم کرد.
انتقال بحث از محافل فنی- مهندسی به فضای عمومی، تأمل بیشتر در تفاسیر متفاوت از علل مرگباریِ زمینلرزه در ایران محسوب شد. امروز در پرتو پرسشهای مهمی که در مورد علل عاطل ماندن دانش فنی و عملکرد نامناسب نظام کنترل ایمنی ساختها مطرح شده، امکان تحلیل رابطهی میان دولت و جامعه، شناسایی عوامل مؤثر بر تغییر رویهی دیوان سالاری و بررسی نقش متخصصان و حرفهمندان در این روند مهیا شده است. متخصصان میگویند سالانه حدود 200 زمینلرزهی کوچک و بزرگ در گوشه و کنار کشور اتفاق میافتد که در میان آنها پنج لرزه به بزرگی چهار تا پنج ریشتر رخ میدهد و یک زمینلرزه به بزرگی حدود شش ریشتر. میانگین زمینلرزههای صدساله گذشته هم نشان میدهد که هر ده سال زمینلرزهای به قدرت هفت ریشتر در کشور روی میدهد. (1) برخلاف کشورهایی که در آنها دیگر زمینلرزه مرگهای دسته جمعی را تداعی نمیکند، در ایران زمینلرزه هنوز مرگبار است. مقایسهی آمار مرگ و میر زمینلرزهی بم (حدود نیمی از جمعیت شهر) با سه زمینلرزه پیش از آن، بوئین زهرا در سال 1341 (دوازده هزار کشته)، طبس در تابستان 1357 (18 هزار کشته) و رودبار در سال 1369 (بیش از 30 هزار کشته)، تداوم این تهدید را نشان میدهد. بر اساس آمارهای موجود، ایران رتبهی دوم مرگ و میر ناشی از زمینلرزه را در جهان دارد. (2)
پس از زمینلرزهی بم و در فضای سیاسی - اجتماعی آن دوران، موضوع زمینلرزه به حوزهی عمومی ایران وارد شد و گفت و گو دربارهی علل و پیآمدهای آن جای خبررسانی مرسوم را گرفت. پرسش اصلی حول علل گستردگی ابعاد تلفات دور میزد. روزنامهی یاس نو چند روز پس از زمینلرزهی بم ویژه نامهای به این مناسبت چاپ کرد و در مقالهای تحت عنوان «آنها از آمار تلفات ما حیرت میکنند» به مقایسهی مرگ و میر زمینلرزههای مشابه پرداخت: «امروز با تدبیر بشر زمینلرزهی 7/4 ریشتری در ژاپن فقط چند زخمی و زمینلرزهی 6/5 ریشتری در کالیفرنیا فقط دو کشته به جای میگذارد. آنها، آمار تلفات حدود 30 هزار نفری ما را با حیرت در رسانههایشان منتشر میکنند». پیروز کلانتری در فیلم مستند «تهران چند ریشتر؟» با نمایش کوچه بازارهای تنگ و باریک جنوب تهران و برجهای سر به فلک کشیده و متزلزل شمال شهر، دشواری امدادرسانی به مردمی را که در تلهی آوار ساختمانها در محلات گرفتار شدهاند یا از ساختمانهای بلند راه گریز نمییابند، به تصویر کشیده و علت فراگیر بودن مخاطرات زمینلرزه در سرتاسر شهر را از متخصصان امر میپرسد. نهادهای تازه تأسیس مردمی برای پیشگیری از مخاطرات زمینلرزه نیز دلایل تخریب و تلفات را مورد توجه قرار داده و علت ریزش مدارس، بیمارستانها و ساختمانهای دولتی در بم را جویا شدند. (3) وزیر مسکن و شهرسازی در واکنش به این پرسشها، گناه را بر گردن قدمت ساختمانها دانست و گفت بخش عمدهی ساکنان بم زیر آوار خشت و گل جان دادهاند. در حالی که متخصصان زمینلرزه از کمبود دستگاههای حساس لرزه نگار و کم توجهی به مسئلهی اعلام خطر به هنگام و قبل از وقوع زمینلرزه یا قبل از آن، سخن گفتند و خاطرنشان
بیشتر بخوانید: زلزله چه میکند و ما چه باید بکنیم؟
کردند که پیش لرزههای بم میبایست جدی تلقی میشد. (دستگاه شتاب نگار شهر بم که در ساختمان فرمانداری مستقر بود 54 دقیقه قبل از زمینلرزهی اصلی پیش لرزهای را ثبت کرده بود). مهندسان ساختمان از کیفیت بد ساختمانهای جدید و عدم مقاومت آنها در برابر لرزش زمین سخن گفتند و مجمع تشکلهای مهندسی معماری و ساختمان طی بیانیهای با عنوان «ما مسئولیم» اعتراف کرد که به رغم آن که سالهاست مقررات گوناگون برای پیشگیری از خسارت تدوین شده و مهندسان متعهد به رعایت آن هستند، کسی پاسخ گوی ایمنی شهرها و روستاها نیست. (4) جامعهی مهندسان مشاور ایران و انجمن صنفی مهندسان مشاور نیز طی بیانیهی مشترکی، بروز این فاجعه را نه یک پیآمد طبیعی، بلکه ناشی از فقدان سیاستهای روشن ایمنسازی ساختمانها دانستند. (5) برخلاف کشورهایی که در آنها دیگر زمینلرزه مرگهای دسته جمعی را تداعی نمیکند، در ایران زمینلرزه هنوز مرگبار است. مقایسهی آمار مرگ و میر زمینلرزهی بم (حدود نیمی از جمعیت شهر) با سه زمینلرزه پیش از آن، بوئین زهرا در سال 1341 (دوازده هزار کشته)، طبس در تابستان 1357 (18 هزار کشته) و رودبار در سال 1369 (بیش از 30 هزار کشته)، تداوم این تهدید را نشان میدهد. بر اساس آمارهای موجود، ایران رتبهی دوم مرگ و میر ناشی از زمینلرزه را در جهان دارد. در این میان متخصصان علوم اجتماعی که از منظری متفاوت به موضوع مینگرند، در واکنش به گستردگی تلفات زمینلرزه، علت را در از میان رفتن حس فاجعه و در نتیجه سلب مسئولیت از فرد و غرق شدن جامعه در مصرف و تجمل ظاهری دانستند. آنها برای عوامل فرهنگی اولویت قائل میشوند و وجدان جامعه را مخاطب قرار میدهند. یوسف اباذری در سخنرانی خود، در روز پس از زمینلرزهی بم در هفتم دی ماه 1382 در دانشکدهی علوم دانشگاه تهران، به نقد غفلت و فراموشکاری جامعه در برابر عوامل فاجعه پرداخت: «در زمانهی ما از دست رفتن حس گناه همان سببی است که در پس بیمعنا شدن فاجعههای طبیعی نهفته است... اکنون زمینلرزهی بوئین زهرا پانوشتی بر زندگی تختی است نه برعکس، اگر تختی جهان پهلوان مردمی نبود و ما روز مرگ او را گرامی نمیداشتیم، به طور کامل زمینلرزهی بوئین زهرا را از خاطرهی جمعی خود پاک کرده بودیم و آن را به دست متخصصان و مورخان زمینلرزه سپرده بودیم». او با اشاره به تلاش فیلسوفان اروپای پس از جنگ برای احیای مفاهیمی چون «معصیت همگانی» یا «حس گناه مشترک»، گفت «ما باید در برابر قربانیان بم احساس گناه کنیم چون میتوانستیم کاری کنیم که آنها قربانی نشوند و نکردیم... بم شهر فقیری نبود،ای بسا با پول قالی گران قیمتی که فقط اندکی از ساکنان بم مالک آن نبودند یا همان ماشینی که دم در خانهها مچاله شده بود، میشد همان خانه را حداقل تا حدی استحکام بخشید که مردم فرصت فرار پیدا کنند... به جای آنکه از تکنولوژی برای مستحکم کردن خانهها و ساختن خانههای مقاوم استفاده کنیم، پولمان را خرج تکنولوژیهایی میکنیم که یا بلای مالمان میشود یا بلای جانمان... ما باید در عمق جان خود تا زمانی که کارها سامان گیرد، احساس معصیت کنیم. فقط با این احساس است که میتوانیم با فراموش نکردن و به یاد آوردن و سکوت کردن و زبان را به بازی نگرفتن، استفادهی درست از تکنولوژی را بیابیم». (6) اباذری در این گفتار که بلافاصله پس از فاجعه ایراد شد بیآن که معلوم میتوانستند انجام دهند، وجدان آنها و جامعه را نشانه میگیرد و سخنان خود را چنین به پایان میبرد: «منظور من در این جا به هیچ وجه دولت نیست، در زمانهی ما بر مبنای همان مکانیسم فرافکنی چیزی به اسم دولت شناخته شده است که اغلب همهی مسئولیتها را گردن آن میاندازند... در همه جای جهان مردم در قالب سازمانهایی که به NGO مشهور شده است گرد آمدهاند تا مشکلات خود را حل کنند، اگر دولت نیز کمکی کرد زهی سعادت... اما این امر زمانی میسر است که به جا و نابه جا انگشت اتهام را به طرف دولت دراز نکنند. جادهها و سیل و زمینلرزه و هوای ناپاک و عدم اشتغال کشتار میکنند، اما همهی ما باید گناه این کشتار را به عهده بگیریم.»
پاسخهای داده شده به چرایی ابعاد فاجعهآمیز زمینلرزه در ایران، متعدد و متناقض است. این تناقض تا حدی در خاستگاه متفاوت پاسخ گویان و عدم تأمل کافی در پرسش کلیدی علت مرگباری زمینلرزه نهفته است. پرسشی که برای اولین بار به طور جدی پس از زمینلرزهی رودبار و به ویژه بم مطرح شد و کانون توجه به خطر را از امداد رسانی و نجات پس از زمینلرزه (که تا پیش از آن پرسش اصلی اجتماعی در این حوزه بود) به مسئلهی پیشگیری معطوف نمود. به این ترتیب فاجعهی بم فرصتی شد برای مقابله با مرگ از طریق بازاندیشی ساختارهای قدرت و تصمیمگیری اجتماعی در حوزهی ایمنی شهری، فراتر از کلیشهی مرسوم دوگانه دولت و مردم.
پینوشتها:
1- علیرضا ابلقی، «یادداشت سردبیر»، هفت شهر، شماره 18 و 19 (1383)؛ ص 2.
2- منیژه قهرودی تالی، داده نما: خبرنامه مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن شمارهی 45 (دی 1382)؛ ص 46. قهرودی که مدیر مرکز سامانه اطلاعات جغرافیایی جهاد دانشگاهی است گفت، بر اساس آمار هلال احمر، چنان چه کشورهای پرجمعیت جهان مثل چین و هند را در نظر نگیریم، ایران در تعداد مرگ و میر در زمینلرزه در جهان اول است.
3- گیتی اعتماد، «باید پاسخ دهند»، خبرنامه انجمن جامعه شناسی ایران ویژهی زمینلرزهی بم، 1382.
4- نشریهی بن. سال هشتم، شمارهی 30 و 31 (بهمن و اسفند 1382).
5- همان.
6- یوسف اباذری، سخنرانی در انجمن اسلامی دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران، شرق، دهم
منبع مقاله: خاتم، اعظم، (1389) شهر و زمینلرزه، تهران: آگاه، چاپ اول.