درس‌های علم (قسمت دوم)

هیچ گاه یک نفر را چه سفید پوست، رنگین پوست یا سیاهپوست در سرتاسر جهان متقاعد نخواهیم کرد که ایمان بسیار مهم‌تر است، مگر این که علم و تکنولوژی 200 سال از دست رفته را در اختیار وی گذاریم. به نظرم می‌آید که این موضوع نقطه‌ی آغازی است برای هر گونه فهم انگیزه‌ی عملی عظیمی که علم در کشورهای عقب مانده الهام می‌بخشد.
سه‌شنبه، 6 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درس‌های علم (قسمت دوم)
علم به چه کسی یاری رسانده است؟
 
 چکیده:
هیچ گاه یک نفر در سرتاسر جهان متقاعد نخواهیم کرد که ایمان بسیار مهم‌تر است، مگر این که علم و تکنولوژی 200 سال از دست رفته را در اختیار وی گذاریم. به نظرم می‌آید که این موضوع نقطه‌ی آغازی است برای هر گونه فهم انگیزه‌ی عملی عظیمی که علم در کشورهای عقب مانده الهام می‌بخشد.
 
تعداد کلمات: 1217 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6  دقیقه
 
 درس‌های علم (قسمت دوم)
نویسنده: جیکوب برونوفسکی
برگردان: محمّدرضا توکلی صابری
 
در اولین مرحله علم  باید از خود بپرسیم: همه ژیشرفتهای علمی چه ربطی به سوسیالیسم دارد؟ چه چیزی در مورد این دستاوردها وجود دارد که آن‌ها را به افتخار مناسبی برای آغاز کار تبدیل می‌کند؟ حال که یک حالت یادآوری خاطرات در من ایجاد شده است مرا وادار می‌سازید که داستان دیگری را بازگویم. یک شب پس از شام در چهار سال پیش من درگیر بحث درازی با برتراند راسل شدم و از آنجایی که در مورد علم مرا درگیر ساخت، همان چیزهایی را که داشتم به شما می‌گفتم به او گفتم. و چون ما تنها بودیم توانستم مطلب را جلوتر برده و به طور مفصل به لباس‌ها،  جوراب و کفش و لباس‌های زیرش بپردازم. من با نشان دادن این که یک تکه از هر نوع لباسی که او پوشیده است محصول صنایع شیمیایی پنجاه سال گذشته است بحث را پایان دادم. خوب، البته شما برتراند راسل را می‌شناسید، همان طور که من می‌شناسم، و این امر به هیچ وجه باعث کمترین تأمل وی نشد. او با یک ژست طولانی رو به من کرد و گفت: «همه‌ی اینها یکی هستند. پدربزرگ من به اندازه‌ی من در لباس‌هایش راحت بود.
 
البته که او در لباس‌هایش راحت بود، اگر تصادفاً پدربزرگ شما برتراند راسل بود معلوم است که از 100 سال گذشته کمتر از من فایده برده اید، ولی دلیل من برای شروع به صحبت درباره‌ی بهداشت، لباس، آسایش، رفاه و فضا این است که همه ما پدربزرگ‌هایی نداشتیم که در مجلس لردان بنشیند و بر املاک وسیعی فرمان براند. ما آم مردمی بودیم که 200 سال قبل باید در تاریکی می‌نشستیم، البته اگر زنده مانده بودیم تا در تاریکی بنشینیم. ما باید مانند بقیه‌ی جمعیت لندن در محلات فقیر و در گنجه‌ی زیر پله‌ها می‌زیستیم: این است تمام آن چیزهایی که اندوه‌آورند و در تاریخ قرن هجدهم چهره‌ای آشنایند. و ما هستیم مردمی که حق این را داریم که بگوییم 200 سال گذشته گسترش، بازگشایی و غنای عظیم زمینه‌ی زندگی برای همه‌ی ما بوده است. آنها، و با آنها علم، به هر کس در جامعه امکان یک زندگی را ارائه داده است که 200 سال قبل وجود نداشت و تا همین امروز در هندوستان، که انتظار عمر هنوز بسیار کمتر از 40 سال است، وجود ندارد، همچنان که در کشورهای عقب مانده‌ی سرتاسر اقیانوس آرام تا خاور دور وجود ندارد. اگر می‌خواهید بدانید که علم برای انسان معمولی چه کرده است درباره‌ی این جمعیت و جمعیتی مانند آن در جایی مانند چین فکر کنید و از خود بپرسد که آیا ارل راسل حق دارد بگوید که علم کاری نکرده است که زندگی به راحتی زندگیِ پدربزرگش در صد سال پیش باشد؟
 
نیروی علم
آنچه تا به حال گفتم کاملاً در مورد دستاوردهای علمی علوم کاربردی است یعنی تکنولوژی طب، بهداشت و مانند آنها. به دو دلیل به نظرم درست آمد که از این دستاوردهای علمی شروع کنم. یک دلیل این است که آنها امکان یک زندگی پربار را برای مردم معمولی فراهم می‌آورند و تصور می‌کنم که این یک اصل بنیادی سوسیالیسم است که هر کس حق یکسان برای امکان یک زندگی دارد. ولی دلیل دیگری هم هست که باعث شد که از این دستاوردهای علمی شروع کنم و آن اندیشه‌ی محرک عظیم مردم عقب مانده‌ای است که در تمام قاره‌ها در حال حرکت هستند و فریاد می‌زنند که 200 سالی را که علم در این جزیره اسراف کرده است در اختیارشان بگذارند.
 
 200 سال از دست رفته
ستون مکاتبات روزنامه‌ی تایمز پر از نامه‌های محترمانه‌ای است در مورد کاستی‌های دید مادی نسبت به زندگی و حیف از این که مردم هندوچین نمی‌فهمند که ایمان مهم‌تر از کار است. همه‌ی این حرف‌ها بسیار خوب و متین است ولی واقعیت این است که مردم هندوچین روزنامه‌ی تایمز را نمی‌خوانند. و واقعیت این است که مردم قاره‌های دورافتاده حس می‌کنند که در هر حال آن‌ها نیز این حق را دارند که بتوانند تایمز را بخوانند. حس می‌کنند که آنها نیز حق این را دارند که روزنامه را در حالی که دقیقاً چهار تا خورده است مانند هر کس دیگری در این جزیره روی میز صبحانه بین قهوه و نان برشته ببینند. در حالی که ما در مورد اصول عالیه به صحبت خود ادامه می‌دهیم.

بیشتر بخوانید:   نظریه علم دینی حداکثری

هیچ گاه یک نفر را چه سفید پوست، رنگین پوست یا سیاهپوست در سرتاسر جهان متقاعد نخواهیم کرد که ایمان بسیار مهم‌تر است، مگر این که علم و تکنولوژی 200 سال از دست رفته را در اختیار وی گذاریم. به نظرم می‌آید که این موضوع نقطه‌ی آغازی است برای هر گونه فهم انگیزه‌ی عملی عظیمی که علم در کشورهای عقب مانده الهام می‌بخشد. رهبران تایمز به کمونیسم به جنبش‌های انقلابی و به نارضایی در پورتوریکو پایان نخواهند بخشید مگر اینکه آن مردمان احساس کنند که این امکان‌های ابتدایی انسانی، این گذرنامه‌های زندگی، از آن آنان نیز هست.
 آنچه تا به حال گفتم کاملاً در مورد دستاوردهای علمی علوم کاربردی است یعنی تکنولوژی طب، بهداشت و مانند آنها. به دو دلیل به نظرم درست آمد که از این دستاوردهای علمی شروع کنم. یک دلیل این است که آنها امکان یک زندگی پربار را برای مردم معمولی فراهم می‌آورند و تصور می‌کنم که این یک اصل بنیادی سوسیالیسم است که هر کس حق یکسان برای امکان یک زندگی دارد. ولی دلیل دیگری هم هست که باعث شد که از این دستاوردهای علمی شروع کنم و آن اندیشه‌ی محرک عظیم مردم عقب مانده‌ای است که در تمام قاره‌ها در حال حرکت هستند و فریاد می‌زنند که 200 سالی را که علم در این جزیره اسراف کرده است در اختیارشان بگذارند.
 نیروی مخالفت
علاوه بر این، حتی 100 سال پیش از زمانی که من درباره‌اش صحبت کرده‌ام درواقع آرزوی این مواهب بود که نیروی محرک جنبش‌های نون‌کانفورمیست و خردگرایان را در این کشور تشکیل می‌داد. سربازان کرامول با همان نیرویی تحریک می‌یافتند که امروز سیاهان و رنگین‌پوستان را به حرکت وامی‌دارد، زیرا آنها می‌توانستند درست در پیش خود امکان یک زندگی را ببینند که تقریباً در دسترس‌شان بود و احساس می‌کردند که باید آن را داشته باشند.
 
ستون فقرات کار علمی در این مملکت از سال 1600 تا 1800 جنبش نون‌کانفورمیست‌ها ، جنبش کویکرها و هر نوع فرقه‌ی مخالف بود. در تاریخ علم در انگلستان این کویکرها بودند که هیچ گاه عضو انجمن سلطنتی نشدند زیرا مطابق اصول عقیدتی آنها نبود که حتی یک چنین امتیاز معمولی را بپذیرند. اتفاقی نیست که این مردمان، مردان اصلاحات جدید؛ مخالفان، مردانی که با نقطه نگرهای پذیرفته شده مخالفت می‌کردند کسانی هستند که رهبران اندیشه علمی بودند. این فشار قوی مخالفت در علم را نباید خوار شمرد، و توسط همین ملاحظات عملی تحرّک می‌یافت که من در موردش تأکید کردم.
 
تا قرن شانزدهم و هفدهم جنبش‌های مذهبی تحت سلطه‌ی یک نگرش زاهدانه به زندگی بودند. عقیده‌ی اساسی آنها این بود که بهتر است خود را انکار کنی تا تأیید و باز هم بهتر آن است که انکارت کنند. امروزه ما فهمیدن این نقطه نظر را مشکل می‌یابیم، آنچه را که گفته‌ام بر این فرض است که ما در جستجوی چیزی هستیم، کامل، غنی و پربار در زندگی و این که دیگر ما هیچ نکته‌ای در زهد و انکار نمی‌بینیم. هر کس که برای تایمز نامه می‌نویسد تا نشان دهد که اساس روح انکار است، نومیدانه در موج تاریخ غوطه‌ور شده است. این موج در این کشور مدت 200 سال از احساسات مذهبی مخالفین نیرو گرفته است که اساساً ضدزهد است.
 
ادامه دارد..

منبع:
علم چیست؟ جستارهایی درباره‌ی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)

 بیشتر بخوانید:
 فلسفه علم چیست؟
 نگاهی به استدلال موافقان علم دینی
 معنا و دامنه ی علم هرمنویتیک

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط