1. شرک گناه نابخشودنی
انسان مشرک ظرفیت این را ندارد که خداوند در رحمت را به سوی او بگشاید و مورد غفران الهی واقع شود. به تعبیری «شرک زمینهی آمرزش را از بین میبرد». «إِنَّ اللَّهَ لاَ یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ» مسلما خدا، این را که به او شرک ورزیده شود نمى بخشد و غیر از آن را براى هر که بخواهد مى بخشد. یعنی مشرک بواسطه کارهای نیک یا شفاعت مورد بخشس قرار نمی گیرد.اما اگر از شرک دست برداشته و به توحید گرایش پیدا کند و از شرک توبه نماید یقینا، پذیرفته می شود، توبه اگر واقعی باشد از هرگناهی قابل پذیرش است و با توبه در دنیا هرگناهی مورد بخشایش واقع می شود.
شاید دلیل نبخشیدن مشرک در این باشد که با شرک از حیطه عبودیت و بندگی خداوند خارج میشود، در حالیکه سراسر هستی بر عبودیت و محوریت توحید استوار است.
آیت الله جوادی آملی می نویسد: «خدای سبحان درباره مشرکان می فرماید: «مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ.» (توبه/113) برای پیامبر و مؤمنان، شایسته نبود که برای مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند. نیز می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ.» (نساء/48و116) (1)
2. سرگردانی
در قیامت مشرکین سرگردان اند. قرآن صحنههایی از قیامت را بیان میکند که در آن مشرکین به دنبال سرانشان میگردند و سرانشان از آنان دوری میجویند: «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذَابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَاب.» (بقره/166) آنگاه که پیشوایان از پیروان بیزارى جویند؛ و عذاب را مشاهده کنند، و میانشان پیوندها بریده گردد.علامه می نویسد: «بتها آن روز از بت پرستان بیزارى مى جویند، پس نفعى از ناحیه آنها عاید پرستندگانشان نمى شود، با اینکه انتظار آن را داشتند، در آن روز دیگر براى هیچ چیز به غیر خدا اثرى نمى ماند.» (2)
آیت الله جوادی آملی می نویسد: «قیامت ظرف ظهور قدرت مطلق خدای سبحان و ناتوانی دیگران است. این دو امر (قادر مطلق بودن خداوند و ناتوانی دیگران) که اولی ثبوتی و دومی سلبی است ملازم یکدیگر است و هر یک بالالتزام دیگری را ثابت میکند.» (3)
3. حبط اعمال
تأثیر شرک در حیات ابدی انسان به قدری است که تمام اعمال انسانی در ارج و قرب یک پیامبر را هم نابود می کند و طبق نص قرآن مشرکان از کسانی خواهند بود که تمام سرمایه شان را باخته اند. (زمر/ 65)شرک، کارهاى خوب انسان را از بین مى برد. حبط عمل یعنی از بینبردن کار و ارزش آن. و «احباط: عمل شری که کار یا کارهای خیر را از میان میبرد» . همانگونه که آتش، درختانِ سبز یک جنگل را از بین مى برد.
قرآن، به صراحت مى فرماید: «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ»؛ اگر مشرک شوى، تمام اعمالت نابود مىشود. در آیه دیگر آمده است: «مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ... أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ» مشرکان... آنان اند که اعمالشان به هدر رفته و خود در آتش جاودانند.
از پیامدهای شرک به خداوند متعال حبط عمل است که از این آیه قرآنی نیز بخوبی استفاده می شود: «وَلَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ.» (انعام/88) و اگر آنان مشرک شوند اعمال آنها را نابود می سازد.. و نیز این آیۀ شریفه: «وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ.» (زمر/65) به تو و همه پیامبران پیشین وحی شده اگر مشرک شوی، تمام اعمالت تباه می شود و از زیانکاران خواهی بود.
هم چنان که آتش هیزم را می بلعد، شرک هم اعمال نیک انسان را ضایع می کند. زیرا شرط قبولی اعمال، اخلاص و برای خدا بودن است، و اگر برای غیرخدا باشد باید همان غیرخدا پاداش دهنده باشد و همه می دانیم که غیر خدا نیازمند و محتاج خداست و استقلالی از خود ندارد.
4. عذاب جهنم و خلود در آن
مشرکین در قیامت در بدترین مکان باقی خواهند ماند. بیرون شدن از جهنم و ورود به بهشت بر آنان به خاطر نیات و رفتار شان حرام است. آنان خود با بینش و کردار خویش گرفتار چنین پیامدی سختی شدهاند. قرآن مجید در آیات فراوانی به این واقعیت اشاره کردهاست: «مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْوَاهُ النَّارُ.» (مائده/72) هر کس به خدا شرک آورد، قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جایگاهش آتش است.در آیه دیگر میخوانیم: «مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ... أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ.» (توبه/17) مشرکان... آنان اند که اعمال شان به هدر رفته و خود در آتش جاودانند.
در سوره مبارکه فصلت می خوانیم: « و قطعا کسانی را که کافر شدند عذابی سخت می چشانیم و حتما آنان را بر پایه بدترین آنچه می کرده اند جزا می دهیم. سزای دشمنان خدا همان آتش است که برای همیشه در آن منزل دارند. این جزا کیفر انکار آیات ماست.» (فصلت/27-28)
در سوره مبارکه بقره نیز آمده است: مشرکین از دعوتکنندگان به سمت جهنم هستند: «أُولئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»
آیت الله جوادی آملی می نویسد: «خداوند در آیات فراوانی با صراحت جهنمی بودن مشرک را بیان کرده است» و بعد از این مطلب ایشان آیات متعددی را در این زمینه ذکر می کنند. (4)
ایشان در تفسیر تسنیم می نویسد: «شرک، ظلم عظیم است و ظالمان مهم استحقاق خلود و استقرار تام در دوزخ را دارند که جایگاه ابدی است.» (5)
5. خوارى و ذلت
رسوایى و دوزخ از آثار اخروى شرک است. در قرآن، مکرر مىخوانیم: در قیامت مشرکان مخاطب قرار مى گیرند که شما در دنیا به سراغ غیر خدا مى رفتید و خیال مى کردید آنها مى توانند دردى را دوا کنند، اکنون روز گرفتارى شماست آنها را بخوانید تا چاره اى بیاندیشند. «وَ لاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقَى فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً.» (اسراء/39) به سراغ غیر خدا نروید که با ملامت به دوزخ پرتاب خواهید شد.ابن عاشور می نویسد: «و هذا تأکید لمضمون جملة (أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ) أعید لقصد الاهتمام بأمر التوحید بتکریر مضمونه و بما رتب علیه من الوعید بأن یجازى بالخلود فی النار مهانا.» (6)
این آیه شریفه تاکید مضمون این آیه شریفه ( غیر از خدا را اطاعت نکنید) است که اهمیت توحید را بیان می کند و اگر انسان از توحید سرپیچی کند جایگاهش جهنم است.
ابن کثیر می نویسد: « وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقى فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً أی تلومک نفسک و یلومک اللّه و الخلق.» (7)
آلوسی در معنای "ملوما" می نویسد: «الملوم هو الذی یقال له لم فعلت هذا الفعل و ما الذی حملک علیه و ما استفدت منه إلا إلحاق الضرر بنفسک و المراد به المهان و المستخف به.» (8)
علامه طبایی معنای آیه را روشن میدانند از آنجا که می فرمایند: «معنای آیه روشن و واضح است.» (9)
آیت الله جوادی آملی می نویسد: «پیام آیه یاد شده این است که عذابهای مختلفی مانند خواری، سرزنش، طرد و قهر الهی در انتظار مشرکان است.» (10)
پی نوشت ها:
(1) جوادی آملی، عبد الله، تفسیرتسنیم، ج2، ص246.
(2) طباطبایی، محمد حسین، تفسیرالمیزان ، ج1، ص615.
(3) جوادی آملی، عبد الله، تفسیرتسنیم ، ج8، ص 316.
(4) جوادی آملی، عبد الله، توحید در قرآن، ص689-691.
(5) جوادی آملی، عبد الله، تفسیرتسنیم، ج16، ص36.
(6) ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج14، ص85.
(7) ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج5، ص71.
(8) آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج8، ص،75.
(9) طباطبایی، محمد حسین، همان، ج13، ص133.
(10) جوادی آملی، عبد الله، توحید در قرآن ، ص689.