بنیانگذاران فرقه وهابیت

احمد بن تیمیّه، نظریه پرداز وهابیت، در سال ۶۶۱ ه . ق.(۱) پنج سال پس از سقوط خلافت بغداد در حرّان از توابع شام به دنیا آمد و تحصیلات اولیّه خود را در آن سرزمین به پایان برد. پس از حمله مغول به اطراف شام، همراه خانواده‏اش به دمشق رفت و در آن‏جا اقامت گزید.
پنجشنبه، 23 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
موارد بیشتر برای شما
بنیانگذاران فرقه وهابیت
بنیانگذاران فرقه وهابیت
بنیانگذاران فرقه وهابیت






احمد بن تیمیّه، نظریه پرداز وهابیت، در سال ۶۶۱ ه . ق.(۱) پنج سال پس از سقوط خلافت بغداد در حرّان از توابع شام به دنیا آمد و تحصیلات اولیّه خود را در آن سرزمین به پایان برد. پس از حمله مغول به اطراف شام، همراه خانواده‏اش به دمشق رفت و در آن‏جا اقامت گزید.

۱. اولین آثار انحراف ابن تیمیه:

در سال ۶۹۸ ه . ق. به تدریج آثار انحراف در ابن تیمیه ظاهر شد، به‏ویژه به هنگام تفسیر آیه شریفه «الرَّحْمَـنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى »(2)، در شهر حماه(3) براى خداوند تبارک وتعالى جایگاهى در فراز آسمان‏ها که بر تخت سلطنت تکیه زده است، تعیین کرد(4). این تفسیر، مخالف آیاتى چون: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ »(5) و «وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدُ »(6) مى‏باشد که خداوند را از هر گونه تشبیه به صفات مخلوقات منزّه ساخته است.

۲. عکس العمل افکار باطل ابن تیمیه:

انتشار افکار باطل ابن تیمیّه در دمشق و اطراف آن، غوغایى به‏پا کرد؛ گروهى از فقیهان علیه او قیام کرده و از جلال‏الدین حنفى، قاضى وقت، محاکمه ابن تیمیّه را خواستار شدند؛ ولى او از حضور در دادگاه امتناع ورزید.
ابن تیمیّه همواره با آراى خلاف خود، افکار عمومى را متشنّج مى‏کرد و باورهاى عمومى را سست مى‏کرد، تا این‏که در هشتم رجب سال ۷۰۵ ه، قضات شهر، همراه ابن تیمیّه در قصر نایب السلطنه حاضر شدند و کتاب الواسطیّه وى قرائت شد، پس از دو جلسه مناظره با کمال الدین ابن زَمْلَکانى(7) و اثبات انحراف فکرى و عقیدتى ابن تیمیّه، او را به مصر تبعید کردند.
در آن‏جا نیز به سبب نشر اندیشه‏هاى انحرافى، به دستور ابن محلوف مالکى، قاضى وقت به زندان محکوم گشت و سپس در ۲۳ ربیع الأوّل سال ۷۰۷ ه. ق. از زندان آزاد شد.

۳. ابن تیمیّه پاى میز محاکمه:

ابن کثیر مى‏نویسد:
در شوّال ۷۰۷ هجرى، صوفیّه به‏سبب جسارت‏هایى که ابن تیمیّه به ابن عربى کرده بود به دولت مصر شکایت کردند و داورى بر عهده قاضى شافعى واگذار گردید و مجلس محاکمه‏اى تشکیل شد، ولى مطلب خاصّى علیه ابن تیمیّه ثابت نشد و در همان مجلس گفت: «لایستغاث إلاّ باللّه، لایستغاث بالنبى استغاثه بمعنى العباره، ولکن یتوسل به ویتشفع به»؛ استغاثه منحصر به خداوند است و از پیامبر نمى‏شود طلب یارى کرد، ولى مى‏شود به او توسل جست و طلب شفاعت کرد.
ولى قاضى بدر الدین احساس کرد که وى در قضیّه توسّل، ادب را نسبت به پیامبر گرامى [ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ] رعایت نمى‏کند، نامه‏اى به قاضى شافعى نوشت تا او را به مقتضاى شریعت مجازات نماید.
قاضى شافعى نیز گفت: من نسبت به ابن تیمیّه همان سخنى را گفتم که به دیگر منحرفان مى‏گویم. آن‏گاه دولت مصر ابن تیمیّه را بین رفتن به دمشق، اسکندریه و یا زندان، مخیّر ساخت، ابن تیمیّه زندان را برگزید و روانه زندان شد(8).
عاقبت در سال ۷۰۸ ه . ق. از زندان آزاد شد، ولى فعّالیّت مجدّد وى باعث شد که آخر ماه صفر ۷۰۹ ه . ق. به اسکندریّه مصر تبعید شود و پس از هشت ماه به قاهره بازگردد.
ابن کثیر مى‏نویسد:
۲۲ رجب سال ۷۲۰ ه . ق. ابن تیمیّه به دار السعاده احضار شد و قضات و مفتیان مذاهب اسلامى (حنفى، مالکى، شافعى و حنبلى) او را به سبب فتاواى خلاف مذاهب اسلامى مذمّت و به زندان محکوم کردند، تا این که در دوم محرّم سال ۷۲۱ ه .ق. از زندان آزاد گردید(9). ابن حجر عسقلانى آورده است:
ابن تیمیّه را جهت محاکمه نزد قاضى مالکى بردند، ولى در برابر پرسش‏هاى قاضى، پاسخ نداد و گفت: این قاضى با من عداوت دارد و هرچه قاضى اصرار ورزید وى از پاسخ استنکاف کرد. آن‏گاه قاضى دستور داد وى را در قلعه‏اى حبس کردند.
وقتى به قاضى خبر رسید که برخى از افراد نزد ابن تیمیّه، رفت و آمد مى‏کنند، گفت: «اگر به خاطر کفرى که از وى ثابت شده، کشته نشود، باید نسبت به وى سخت‏گیرى شود.» آن‏گاه دستور داد وى را به زندان انفرادى انتقال بدهند.
پس از آن که قاضى به شهر خویش برگشت در دمشق اعلام عمومى کردند: «من اعتقد عقیده ابن تیمیّه حلّ دمه وماله، خصوصا الحنابله؛ هرکس عقاید ابن تیمیّه را داشته باشد به ویژه حنبلى‏ها، خون و مالش حلال است».
و این اعلامیه را توسّط یکى از علماى بزرگ اهل سنّت، به نام شهاب محمود در مسجد جامع دمشق قرائت کرد که به دنبال آن حنبلى‏ها و افراد دیگرى که در معرض اتّهام بودند، جمع شدند و اعلام کردند که ما بر مذهب و عقیده امام شافعى هستیم(10).

پی نوشت:

(۱) الدرر الکامنه، ج ۱، ص ۱۴۴.
(2) طه (۲۰) آیه ۵. «همان بخشنده‏اى که بر عرش مسلّط است».
(3) در ۱۵۰ کیلومترى شهر دمشق واقع است.
(4) او در کتاب العقیده الحمویّه، صفحه ۴۲۹ مى‏گوید: «إنّ اللّه تعالى فوق کلّ شى‏ء وعلى کلّ شى‏ء وأنّه فوق العرش وأنّه فوق السماء ...».
(5) شورى (۴۲) آیه ۱۱. «هیچ چیز همانند او نیست».
(6) إخلاص (۱۱۲) آیه ۴. «و براى او هیچ گاه شبیه و مانندى نبوده است».
(7) ابن زملکانى، محمّد بن على کمال الدین متوفّاى ۷۲۷، از فقهاى شافعى در عصر خویش بوده و ریاست مذهب شافعى به او محوّل گشت. الأعلام، ج ۶، ص ۲۸۴.
یافعى در حقّ او مى‏گوید: امام علاّمه منحصر به فرد مفتى منطقه شامات، استاد شافعیه در عصر خویش، قاضى القضاه که خبره و متخصّص در متون روایى و در آگاهى به مذهب و اصول آن بوده است. مرآه الجنان، ج ۴، ص ۱۷۸.
ابن کثیر مى‏گوید: استاد شافعیه در عصر خود بوده که ریاست تدریس و افتاء و مناظره به او واگذار گردید. و به هم دوره‏هاى خود در مذهب شافعى چیره گشت و برترى یافت. البدایه و النهایه، ج ۱۴، ص ۱۵۲.
(8) ابن کثیر به نقل از البرزالى مى‏گوید: «وفی شوّال منها شکى الصوفیه بالقاهره على الشیخ تقی الدین وکلّموه فی ابن عربی وغیره إلى الدوله، فردّوا الأمر فی ذلک إلى القاضى الشافعی، فعقد له مجلس وادّعى علیه ابن عطاء بأشیاء فلم یثبت علیه منها شیء، لکنّه قال: «لایستغاث إلاّ باللّه، لا یستغاث بالنبی استغاثه بمعنى العباره، ولکن یتوسّل به ویتشفع به إلى اللّه» فبعض الحاضرین قال لیس علیه فى هذا شئ.
ورأى القاضى بدر الدین بن جماعه أنّ هذا فیه قلّه أدب، فحضرت رساله إلى القاضی أن یعمل معه ما تقتضیه الشریعه، فقال القاضى قد قلت له ما یقال لمثله، ثم إن الدوله خیروه بین أشیاء إما أن یسیر إلى دمشق أو الإسکندریه بشروط أو الحبس، فاختار الحبس». بدایه ونهایه، ج ۱۴، ص ۵۱.
(9) «وفی یوم الخمیس ثانی عشرین رجب عقد مجلس بدار السعاده للشیخ تقی الدین بن تیمیّه بحضره نائب السلطنه وحضر فیه القضاه والمفتیون من المذاهب وحضر الشیخ وعاتبوه على العود إلى الإفتاء بمسأله الطلاق ثمّ حبس فی القلعه فبقى فیها خمسه أشهر وثمانیه یوما، ثمّ ورد مرسوم من السلطان بإخراجه یوم الإثنین یوم عاشوراء من سنه إحدى وعشرین». البدایه و النهایه، ج ۱۴، ص ۱۱۱، حوادث سال ۷۲۶.
(10) «فادّعى على ابن تیمیّه عند المالکی فقال: هذا عدوّی ولم یجب عن الدعوى، فکرّر علیه فأصرّ، فحکم المالکی بحبسه فأقیم من المجلس وحبس فی برج.
ثمّ بلغ المالکی أنّ الناس یتردّدون إلیه، فقال: یجب التضییق علیه إن لم یقتل وإلاّ فقد ثبت کفره فنقلوه لیله عید الفطر إلى الجبّ وعاد القاضی الشافعی إلى ولایته ونودی بدمشق من اعتقد عقیده ابن تیمیّه حلّ دمه وماله، خصوصا الحنابله، فنودی بذلک وقرى‏ء المرسوم وقرأها ابن الشهاب محمود فى الجامع ثمّ جمعوا الحنابله من الصالحیّه وغیرها وأشهدوا على أنّهم على معتقد الإمام الشافعی». الدرر الکامنه، ج ۱، ص ۱۴۷.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط