رسانه های فرهنگی و اهداف پیش رو
رسانهها بر بستری فعالیت میکنند که از فرهنگ رایج در جامعه ایجاد شده است. بنابراین به شدت از فرهنگ رایج در جامعهای که در آن فعالیت میکنند تأثیر میپذیرند؛ به گونهای که اساسا خارج از چارچوبهای فرهنگی جامعه نمیتوانند عمل نمایند. جهانیشدن در معنای افزایش ارتباطات تکنولوژیک و فراگیر شدن وسایل ارتباطات جمعی ، تحولات فرهنگی را به گونهای تحتالشعاع قرار داده که طرح مباحث فرهنگی، لاجرم نیازمند توجه جدی به این وجه جهانی شدن گردیده است
فرهنگها در هر جامعهای به شدت تحتتأثیر تغییر و تحولات اجتماعی هستند که در آن جامعه به وقوع میپیوندد. تحولات و دگرگونیهای اجتماعی فرهنگها را تحتتأثیر قرار میدهند و تحولات و دگرگونیهای فرهنگی را موجب میشوند. تحول و دگرگونی فرهنگی تحتتأثیر دگرگونیهایی روی میدهد که در زندگی اجتماعی افراد بشر بهوجود میآید. از این رو تحول و تغییر فرهنگها در کنار اجزای ثابت و بادوام فرهنگها از شاخصههای یک فرهنگ زنده و پویا به حساب میآید.
با وجود این دگرگونی ها نقش رسانه ها انکار نشدنی است
رسانهها ابزار و نهادهای موثر در فرهنگ هر جامعه به حساب میآیند و حوزه عمل و فعالیت آنها فرهنگ است. ازاینرو مستقیم و بیواسطه با فرهنگ پیوند و ارتباط دارند. نتیجه این ارتباط و پیوند برقراری رابطهای متقابل بین رسانه و فرهنگ است.
اما اینکه در فضا و شرایطی که ما در آن هستیم چگونه از این امر می توانیم در جهت فرهنگ عمومی مورد قبول و منطبق با اهداف و سیاست های تعیین شده یک حکومت با جهان بینی و ایدئولوژی خاص موثر واقع شویم و از آن بتوانیم بهره برداری خوبی داشته باشیم خود موضوعی است که باید به طور خاص به آن پرداخته شود.
رسانهها بر بستری فعالیت میکنند که از فرهنگ رایج در جامعه ایجاد شده است. بنابراین به شدت از فرهنگ رایج در جامعهای که در آن فعالیت میکنند تأثیر میپذیرند؛ به گونهای که اساسا خارج از چارچوبهای فرهنگی جامعه نمیتوانند عمل نمایند. اما رسانهها فقط تأثیر نمیپذیرند، بلکه بر فرهنگ جامعه تأثیر نیز میگذارند. با توجه به وظایفی که برای رسانهها متصور است، آنها، به ویژه صدا و سیما، تأثیرات قدرتمندی دارند و فرهنگ جامعه را تحت تأثیر خود قرار میدهند. با توجه به این واقعیت باید گفت رابطه و نسبت رسانه و فرهنگ، متقابل و دوسویه است؛ یعنی این دو ضمن آنکه از یکدیگر تأثیر میپذیرند بر یکدیگر تأثیر نیز میگذارند و تأثیر متقابل بر یکدیگر دارند.
در عصر کنونی رسانه ها به علت فوق تخصصی شدن این توان را یافتهاند که از حالت واسطه بودن خارج و خود به عنوان منشا تاثیرات بر افکار عمومی و فرهنگ جوامع ظاهر شوند بدین ترتیب می توانند نقش عامل تسریع کننده را در روند توسعه بر عهده بگیرند و عملا در ترویج زیر ساختهای فکری – فرهنگی جامعه نقش بسیار مهمی داشته باشند چنانچه مثلا در زمینه رشد فرهنگی ، نقش رسانه ها پیوند زدن نوآوری ها به درخت کهنسال و بارور سنت هاست .
به سختی میتوان جامعه ای را نام برد که به درجهای از موفقیت رسیده باشد بدون آنکه دارای اهداف، ارزشها و آرمانهایی باشد که عمیقاً در سطح جامعه پذیرفته شده باشند
با توجه به این مقدمه اگر بخواهیم نقش و عملکرد رسانه های داخلی را در توسعه و رشد فرهنگ عمومی بررسی کنیم نکته است که در این متن کوتاه نمی گنجد لذا با توجه به اهدافی که می بایست یک رسانه در عمکرد خود به آنها توجه کند به بررسی آن اهداف و عملکرد رسانه های داخلی پیرامون آن هدف می پردازیم.
اهدافی را که ما به عنوان اهداف اصلی در عرصه فرهنگ عمومی جامعه ما می بایست به آنها توجه داشته باشیم به شرح ذیل است:
رمز بقا و پویایی فرهنگ دینی پای بندی بر 3 اصل، حفظ داشتهها، استمرار ارزش ها و تعمیق باورهای دینی است و این 3 اصل اگر مبتنی بر آموزههای الهی و ولایی باشد ضامن بقا و پویایی فرهنگ دینی خواهد شد.
باید دانست که گوهر ادیان توحیدی پیام الهی است که به پیامبران مأموریت داده شده است تا آن را به گوش انسانها برسانند. پیام الهی، به ویژه در اسلام، با بهرهگیری از مهمترین وسیله ارتباطی آن روزگار، یعنی کلام فصیح و بلیغ، با استفاده از همه ظرفیتهای بیانی و برترین شیوههای هنری، در اختیار انسانها قرار گرفته است. استفاده از انواع مثلها و داستانها و بیان تاریخ گذشتگان در کتابی که هدف اصلی آن دعوت انسانها به سوی خداست، نشاندهنده بهرهگیری از همه ابزارهای مناسب و در صورت لزوم تغییر کاربری آنها، برای انتقال پیام الهی است. پیامبر اکرم(ص) نیز برای ابلاغ پیام الهی از برترین شیوههای ارتباطی روزگار خود سود جست، تربیتیافتگانِ نمونه خود را برای ابلاغ پیام به دیگر شهرها و قومیتها اعزام و سران حکومتهای بزرگ و کوچک آن روزگار را به اسلام دعوت کرد و از همه وسایل ارتباطی مهم آن روزگار بهره گرفت تا وظیفه ابلاغ پیام الهی را به بهترین نحو انجام دهد. مسجد، اذان، خطبه، نامه و ارتباطات چهره به چهره شیوههای ارتباطیای بودند که پیامبر اسلام از آنها سود جست تا جامعه اسلامی را از ساز و کار مناسب درونی و بومی ارتباطی برخوردار سازد. البته این شیوهها در ادیان گذشته نیز به گونههای دیگری وجود داشت.
اهل رسانه در شرایطی می توانند به انتقال، حفظ و تعمیق مفاهیم دینی بپردازند که زبان و مخاطب خود را شناخته و مهارت و تجربه کافی برای این کار را داشته باشند.
رسانه ها می توانند در خدمت مفاهیم دینی قرار بگیرند، اما فعالان این حوزه باید آشنا به زبان رسانه خود و مقوله های دینی باشند و یا به ایجاد تعامل میان اهل رسانه و عالمان دین پرداخته و از تجربه لازم در زمینه انتقال مفاهیم دینی به این وسیله برخوردار باشند.
در کشور ما که ایدئولوژی بر مبنای توحید استوار است رسانه ها باید توجهی جدی به حفظ و گسترش اسلام و قرآن داشته باشند. در ده اخیر شاهد آن هستیم که رسانه ملی با ساخت برنامه هایی در قالب فیلم، مستند، میزگرد و مخصوصا برگزاری مسابقات اس ام اسی توانسته تا حدی خلاء ناشی از این مسئله مهم را پر کند. اما نکته مهم آین است که هر چه بیشتر بتواند برداشت های اشتباهی که از باورهای دینی شده است را اصلاح کند و این مهم میسورنیست مگر با استفاده از افراد متخصصی که در زمینه دین و ارتباطات دست توانمندی داشته باشند.
برای نمونه انتخابات عرصه مهمی برای صدا و سیما می باشد که در بزرگترین نظرخواهی سیاسی در کشور بتواند نقش چشم گیر خود را به دور از هر گونه جهت گیری سیاسی در جهت بالا بردن بینش سیاسی مردم ایفا کند. از طرف دیگر با توجه به هجمه تبلیغاتی شدید دشمنان نظام وانقلاب می بایست در جهت شفاف سازی این تبلیغات وارد عمل شود.
خوشبختانه در چند سال اخیر پی به این مطلب برده شده است که با گسترش ابزارهای ارتباطی جمعی دیگر صرف سانسور مطالب جایی از کار پیش نمی رود و باید به مقابله پرداخت که این مهم جز با شفاف سازی مسئله و روشن کردن چهره منفور دشمن و با فرهنگ سازی در راستای این مهم بینش سیاسی آحاد جامعه بالا برند.
در ایجاد روحیه وحدت ملی می بایست این نکته مهم را در نظر داشت که در ایجاد وحدت افزایش روحیه و امیدواری به آینده یکی از مولفه های اصلی در جامعه می باشد که در دولت نهم شاهد افزایش روحیه امید آحاد جامعه در جهت ایجاد وحدت ملی بودیم.
در جمهوری اسلامی رسانه یک ابزار نظام و حکومت و انحصاری تعریف شده است . در پرداختن به موضوعات رسانه های دنیا عمدتاً به دو موضوع و یا مقوله وارد می شوند مقوله اطلاع رسانی و مقوله اوقات فراغت و سرگرمی . اگر مباحث اقتصادی سیاسی اجتماعی و فرهنگی مطرح می شود در دل همین دو موضوع مطرح می شود که بیش از 80 موضوع را نظام به عهده این رسانه گذاشته است.
از نظر پراکندگی جغرافیایی و فرهنگ های بومی و منطقه ای هم متفاوتند یعنی رسانه ای با حجم انبوهی از وظایف در قالب اهدافی که در چارچوب اهداف نظام تهیه شده بدون امکان رقابت در بیرون و بدون تقویت حرفه و کمک گرفتن از اکثر جامعه در مسیر تحول و تکاملی خودش با طیف متفاوتی از مخاطبین مواجه است که ناگزیر برای برقراری ارتباط با مخاطب با استفاده از شیوه های رسانه طوری عمل می کند که ابتدا اعتماد مخاطب را جلب کند. در این رابطه صدا و سیما آنچه را که تواسنته اجرا بکند این است که تعداد شبکه ها را متناسب با وضعیت مخاطبیت آرایش بدهد. مثلاً در شبکه های تلویزیونی شبکه 1 را به عنوان هویت مخاطب عام شبکه 2 را به عنوان یک هویت آموزش و علمی با مخاطبین خاص شبکه 3 را با توجه به حجم انبوه جوانان و طبقه سنی جوان به عنوان یک شبکه جوان و شبکه 4 را به عنوان شبکه خاص و مسایل آموزشی و علمی و تقریباً نخبه گرایی تعریف کرده است و در درایو هم همین تقسیم بندی ها صورت گرفته است . این طیف گسترده مخاطب و تفاوت در سلیقه مخاطبین رسانه ملی را هر روز با توجه به وضعیتی که دارد و با توجه به سلائقی که مخاطبین دارند در معرض قضاوت های مستمر مردم قرار داده است.
به هر حال این رسانه به عنوان یک رسانه بسیار مهم و به عنوان یکی از ابزارهای مهم تأثیرگذاری بر فرهنگ عمومی وقتی موثر است که بتواند با مخاطبینش منطبق با نیازهای آنها و با روش های درست و مورد قبول برنامه را ارایه کندو ارتباط برقرار کند. صدا و سیما برای این که بتواند مخاطب را خوب بشناسد و بتواند مسایل را خوب به مخاطبین منتقل کند با کمبود امکانات در عرصه تخصص مطالب و تحقیق روبرو ست . از این رو می بایست با قسمت های علمی تخصصی جامعه ارتباط داشته باشد و صدا و سیما برای این که این ارتباط را برقرار بکند در مراکز استان ها در تهران و در شبکه ها علی رغم انجام حجم عظیمی از تحقیقات نیازمند به محقق و نیازمند به اهل مطالعه و نیازمند به اهل تخصص است . در بعد فرهنگی سیاسی و اقتصادی رسانه صدا و سیما به عنوان یک ابزار می تواند این تضادها را در درون توسعه به تعادل برساند.
در پایان با سخنی از مقام معظم رهبری پیرامون رسانه و جایگاه آن به این مطلب پایان می دهیم:
رسانهها مىتوانند زمینهساز گفتگوى آزاد و دوجانبه و چندجانبهى بین ملتها باشند. این یکى از بزرگترین امتیازات رسانههاى عمومى و فراگیر است. رسانهها مىتوانند به صورت اخلاقى و استدلالى، مفاهیم ملتها را میان یکدیگر تبادل کنند و دادوستد معنوى و اخلاقى و فرهنگى کنند؛ این مسئلهى بسیار ارزشمندى است. مىتوانند سطح آگاهى و معرفت مردم را ارتقاء دهند. اگر رسانهها در دنیا عادلانه اداره شوند، جادهى رسانهاى، یک جادهى یکطرفه نباشد، ملتها به معناى حقیقى کلمه، حرف یکدیگر را گوش کنند و مفاهیم محترم در نزد یکدیگر را بشناسند، این به نزدیکى ملتها کمک خواهد کرد.
/س
فرهنگها در هر جامعهای به شدت تحتتأثیر تغییر و تحولات اجتماعی هستند که در آن جامعه به وقوع میپیوندد. تحولات و دگرگونیهای اجتماعی فرهنگها را تحتتأثیر قرار میدهند و تحولات و دگرگونیهای فرهنگی را موجب میشوند. تحول و دگرگونی فرهنگی تحتتأثیر دگرگونیهایی روی میدهد که در زندگی اجتماعی افراد بشر بهوجود میآید. از این رو تحول و تغییر فرهنگها در کنار اجزای ثابت و بادوام فرهنگها از شاخصههای یک فرهنگ زنده و پویا به حساب میآید.
با وجود این دگرگونی ها نقش رسانه ها انکار نشدنی است
رسانهها ابزار و نهادهای موثر در فرهنگ هر جامعه به حساب میآیند و حوزه عمل و فعالیت آنها فرهنگ است. ازاینرو مستقیم و بیواسطه با فرهنگ پیوند و ارتباط دارند. نتیجه این ارتباط و پیوند برقراری رابطهای متقابل بین رسانه و فرهنگ است.
اما اینکه در فضا و شرایطی که ما در آن هستیم چگونه از این امر می توانیم در جهت فرهنگ عمومی مورد قبول و منطبق با اهداف و سیاست های تعیین شده یک حکومت با جهان بینی و ایدئولوژی خاص موثر واقع شویم و از آن بتوانیم بهره برداری خوبی داشته باشیم خود موضوعی است که باید به طور خاص به آن پرداخته شود.
رسانهها بر بستری فعالیت میکنند که از فرهنگ رایج در جامعه ایجاد شده است. بنابراین به شدت از فرهنگ رایج در جامعهای که در آن فعالیت میکنند تأثیر میپذیرند؛ به گونهای که اساسا خارج از چارچوبهای فرهنگی جامعه نمیتوانند عمل نمایند. اما رسانهها فقط تأثیر نمیپذیرند، بلکه بر فرهنگ جامعه تأثیر نیز میگذارند. با توجه به وظایفی که برای رسانهها متصور است، آنها، به ویژه صدا و سیما، تأثیرات قدرتمندی دارند و فرهنگ جامعه را تحت تأثیر خود قرار میدهند. با توجه به این واقعیت باید گفت رابطه و نسبت رسانه و فرهنگ، متقابل و دوسویه است؛ یعنی این دو ضمن آنکه از یکدیگر تأثیر میپذیرند بر یکدیگر تأثیر نیز میگذارند و تأثیر متقابل بر یکدیگر دارند.
در عصر کنونی رسانه ها به علت فوق تخصصی شدن این توان را یافتهاند که از حالت واسطه بودن خارج و خود به عنوان منشا تاثیرات بر افکار عمومی و فرهنگ جوامع ظاهر شوند بدین ترتیب می توانند نقش عامل تسریع کننده را در روند توسعه بر عهده بگیرند و عملا در ترویج زیر ساختهای فکری – فرهنگی جامعه نقش بسیار مهمی داشته باشند چنانچه مثلا در زمینه رشد فرهنگی ، نقش رسانه ها پیوند زدن نوآوری ها به درخت کهنسال و بارور سنت هاست .
به سختی میتوان جامعه ای را نام برد که به درجهای از موفقیت رسیده باشد بدون آنکه دارای اهداف، ارزشها و آرمانهایی باشد که عمیقاً در سطح جامعه پذیرفته شده باشند
با توجه به این مقدمه اگر بخواهیم نقش و عملکرد رسانه های داخلی را در توسعه و رشد فرهنگ عمومی بررسی کنیم نکته است که در این متن کوتاه نمی گنجد لذا با توجه به اهدافی که می بایست یک رسانه در عمکرد خود به آنها توجه کند به بررسی آن اهداف و عملکرد رسانه های داخلی پیرامون آن هدف می پردازیم.
اهدافی را که ما به عنوان اهداف اصلی در عرصه فرهنگ عمومی جامعه ما می بایست به آنها توجه داشته باشیم به شرح ذیل است:
تبیین و تعمیق باورهای دینی
رمز بقا و پویایی فرهنگ دینی پای بندی بر 3 اصل، حفظ داشتهها، استمرار ارزش ها و تعمیق باورهای دینی است و این 3 اصل اگر مبتنی بر آموزههای الهی و ولایی باشد ضامن بقا و پویایی فرهنگ دینی خواهد شد.
باید دانست که گوهر ادیان توحیدی پیام الهی است که به پیامبران مأموریت داده شده است تا آن را به گوش انسانها برسانند. پیام الهی، به ویژه در اسلام، با بهرهگیری از مهمترین وسیله ارتباطی آن روزگار، یعنی کلام فصیح و بلیغ، با استفاده از همه ظرفیتهای بیانی و برترین شیوههای هنری، در اختیار انسانها قرار گرفته است. استفاده از انواع مثلها و داستانها و بیان تاریخ گذشتگان در کتابی که هدف اصلی آن دعوت انسانها به سوی خداست، نشاندهنده بهرهگیری از همه ابزارهای مناسب و در صورت لزوم تغییر کاربری آنها، برای انتقال پیام الهی است. پیامبر اکرم(ص) نیز برای ابلاغ پیام الهی از برترین شیوههای ارتباطی روزگار خود سود جست، تربیتیافتگانِ نمونه خود را برای ابلاغ پیام به دیگر شهرها و قومیتها اعزام و سران حکومتهای بزرگ و کوچک آن روزگار را به اسلام دعوت کرد و از همه وسایل ارتباطی مهم آن روزگار بهره گرفت تا وظیفه ابلاغ پیام الهی را به بهترین نحو انجام دهد. مسجد، اذان، خطبه، نامه و ارتباطات چهره به چهره شیوههای ارتباطیای بودند که پیامبر اسلام از آنها سود جست تا جامعه اسلامی را از ساز و کار مناسب درونی و بومی ارتباطی برخوردار سازد. البته این شیوهها در ادیان گذشته نیز به گونههای دیگری وجود داشت.
اهل رسانه در شرایطی می توانند به انتقال، حفظ و تعمیق مفاهیم دینی بپردازند که زبان و مخاطب خود را شناخته و مهارت و تجربه کافی برای این کار را داشته باشند.
رسانه ها می توانند در خدمت مفاهیم دینی قرار بگیرند، اما فعالان این حوزه باید آشنا به زبان رسانه خود و مقوله های دینی باشند و یا به ایجاد تعامل میان اهل رسانه و عالمان دین پرداخته و از تجربه لازم در زمینه انتقال مفاهیم دینی به این وسیله برخوردار باشند.
در کشور ما که ایدئولوژی بر مبنای توحید استوار است رسانه ها باید توجهی جدی به حفظ و گسترش اسلام و قرآن داشته باشند. در ده اخیر شاهد آن هستیم که رسانه ملی با ساخت برنامه هایی در قالب فیلم، مستند، میزگرد و مخصوصا برگزاری مسابقات اس ام اسی توانسته تا حدی خلاء ناشی از این مسئله مهم را پر کند. اما نکته مهم آین است که هر چه بیشتر بتواند برداشت های اشتباهی که از باورهای دینی شده است را اصلاح کند و این مهم میسورنیست مگر با استفاده از افراد متخصصی که در زمینه دین و ارتباطات دست توانمندی داشته باشند.
بینش سیاسی عمومی جامعه
برای نمونه انتخابات عرصه مهمی برای صدا و سیما می باشد که در بزرگترین نظرخواهی سیاسی در کشور بتواند نقش چشم گیر خود را به دور از هر گونه جهت گیری سیاسی در جهت بالا بردن بینش سیاسی مردم ایفا کند. از طرف دیگر با توجه به هجمه تبلیغاتی شدید دشمنان نظام وانقلاب می بایست در جهت شفاف سازی این تبلیغات وارد عمل شود.
خوشبختانه در چند سال اخیر پی به این مطلب برده شده است که با گسترش ابزارهای ارتباطی جمعی دیگر صرف سانسور مطالب جایی از کار پیش نمی رود و باید به مقابله پرداخت که این مهم جز با شفاف سازی مسئله و روشن کردن چهره منفور دشمن و با فرهنگ سازی در راستای این مهم بینش سیاسی آحاد جامعه بالا برند.
وحدت ملی
در ایجاد روحیه وحدت ملی می بایست این نکته مهم را در نظر داشت که در ایجاد وحدت افزایش روحیه و امیدواری به آینده یکی از مولفه های اصلی در جامعه می باشد که در دولت نهم شاهد افزایش روحیه امید آحاد جامعه در جهت ایجاد وحدت ملی بودیم.
توسعه کلی
در جمهوری اسلامی رسانه یک ابزار نظام و حکومت و انحصاری تعریف شده است . در پرداختن به موضوعات رسانه های دنیا عمدتاً به دو موضوع و یا مقوله وارد می شوند مقوله اطلاع رسانی و مقوله اوقات فراغت و سرگرمی . اگر مباحث اقتصادی سیاسی اجتماعی و فرهنگی مطرح می شود در دل همین دو موضوع مطرح می شود که بیش از 80 موضوع را نظام به عهده این رسانه گذاشته است.
از نظر پراکندگی جغرافیایی و فرهنگ های بومی و منطقه ای هم متفاوتند یعنی رسانه ای با حجم انبوهی از وظایف در قالب اهدافی که در چارچوب اهداف نظام تهیه شده بدون امکان رقابت در بیرون و بدون تقویت حرفه و کمک گرفتن از اکثر جامعه در مسیر تحول و تکاملی خودش با طیف متفاوتی از مخاطبین مواجه است که ناگزیر برای برقراری ارتباط با مخاطب با استفاده از شیوه های رسانه طوری عمل می کند که ابتدا اعتماد مخاطب را جلب کند. در این رابطه صدا و سیما آنچه را که تواسنته اجرا بکند این است که تعداد شبکه ها را متناسب با وضعیت مخاطبیت آرایش بدهد. مثلاً در شبکه های تلویزیونی شبکه 1 را به عنوان هویت مخاطب عام شبکه 2 را به عنوان یک هویت آموزش و علمی با مخاطبین خاص شبکه 3 را با توجه به حجم انبوه جوانان و طبقه سنی جوان به عنوان یک شبکه جوان و شبکه 4 را به عنوان شبکه خاص و مسایل آموزشی و علمی و تقریباً نخبه گرایی تعریف کرده است و در درایو هم همین تقسیم بندی ها صورت گرفته است . این طیف گسترده مخاطب و تفاوت در سلیقه مخاطبین رسانه ملی را هر روز با توجه به وضعیتی که دارد و با توجه به سلائقی که مخاطبین دارند در معرض قضاوت های مستمر مردم قرار داده است.
به هر حال این رسانه به عنوان یک رسانه بسیار مهم و به عنوان یکی از ابزارهای مهم تأثیرگذاری بر فرهنگ عمومی وقتی موثر است که بتواند با مخاطبینش منطبق با نیازهای آنها و با روش های درست و مورد قبول برنامه را ارایه کندو ارتباط برقرار کند. صدا و سیما برای این که بتواند مخاطب را خوب بشناسد و بتواند مسایل را خوب به مخاطبین منتقل کند با کمبود امکانات در عرصه تخصص مطالب و تحقیق روبرو ست . از این رو می بایست با قسمت های علمی تخصصی جامعه ارتباط داشته باشد و صدا و سیما برای این که این ارتباط را برقرار بکند در مراکز استان ها در تهران و در شبکه ها علی رغم انجام حجم عظیمی از تحقیقات نیازمند به محقق و نیازمند به اهل مطالعه و نیازمند به اهل تخصص است . در بعد فرهنگی سیاسی و اقتصادی رسانه صدا و سیما به عنوان یک ابزار می تواند این تضادها را در درون توسعه به تعادل برساند.
در پایان با سخنی از مقام معظم رهبری پیرامون رسانه و جایگاه آن به این مطلب پایان می دهیم:
رسانهها مىتوانند زمینهساز گفتگوى آزاد و دوجانبه و چندجانبهى بین ملتها باشند. این یکى از بزرگترین امتیازات رسانههاى عمومى و فراگیر است. رسانهها مىتوانند به صورت اخلاقى و استدلالى، مفاهیم ملتها را میان یکدیگر تبادل کنند و دادوستد معنوى و اخلاقى و فرهنگى کنند؛ این مسئلهى بسیار ارزشمندى است. مىتوانند سطح آگاهى و معرفت مردم را ارتقاء دهند. اگر رسانهها در دنیا عادلانه اداره شوند، جادهى رسانهاى، یک جادهى یکطرفه نباشد، ملتها به معناى حقیقى کلمه، حرف یکدیگر را گوش کنند و مفاهیم محترم در نزد یکدیگر را بشناسند، این به نزدیکى ملتها کمک خواهد کرد.
منابع :
نقش رسانه ها در شکل دهی فرهنگ عمومی : دکتر عبدالرضا رحمانی فضلی
فرهنگ سازی با توجه به الگوی تصویر آرمانی مشترک:حامد شاطری
جایگاه رسانه در مهندسی فرهنگی:دکتر حاکم قاسمی
درآمدی بر تعامل دین و رسانه:عبدالرسول علم الهدی
نقش رسانه ها در ترویج فرهنگ: حامد شاطری
/س