رویکرد تبارشناسی در تعلیم و تربیت

ملاحظه پیش فرض‌های تبارشناسی و در نظر گرفتن تعلیم و تربیت در مقام عرصه‌‌ای اجتماعی فرهنگی، واقعیت‌های ویژه‌ای را برای پژوهشگر تربیتی برجسته می سازد که در اینجا بدانها می پردازیم.
شنبه، 4 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رویکرد تبارشناسی در تعلیم و تربیت
نزدیک شدن به حیطه پژوهش تربیتی و ارائه راهبردهایی جهت انجام آن، منوط به ملاحظه مبانی و پیش فرض‌های تبارشناسی از منظر روشی و استنباط مبانی روشی متناظر خواهد بود. این مبانی، از یک سو بر پیش فرض‌ها و مبانی تبارشناسی تکیه دارند و از سوی دیگر با ملاحظه اقتضائات مسائل تربیتی تدوین گشته اند. این بخش به توضیح و تبیین این مبانی اختصاص یافته است.
 
توجه به پیش فرض بازتعریف مفهوم قدرت و ملاحظه فراگیر بودن قدرت و حضور آن در تاروپود فعالیتها و نظرورزی‌های آدمی پژوهشگر را به پی جویی این روابط در امور مختلف حساس می کند. از سوی دیگر ماهیت فعالیتها و نظرورزی های عرصه تعلیم و تربیت و وابستگی پنهان و پیدای آنها به نیروهای قدرتی متکثر و متنوع موجود در جامعه، آن را از حیث آمیختگی با قدرت، در جایگاهی ویژه قرار میدهد. این حوزه از یک سو تحت تاثیر مستقیم قدرتهای سیاسی حقوقی است و از سوی دیگر جایگاه طرح نظرات همه گروههای موثر اجتماعی مانند گروههای مدافع محیط زیست، گروههای فعال در حقوق و وظایف شهروندی و گروههای موثر مذهبی است. تنوع این گروهها و تعدد روابط انسانی موجود در عرصه تعلیم و تربیت - شامل روابط معلم دانش آموز، دانش آموز دانش آموز، معلم مدیر، معلم -معلم، دانش آموز مدیر والدین معلم، والدین -مدیر، والدین دانش آموز و ... - زمینه را برای آغشتگی این حوزه به قدرت مساعد میسازد. از این رو، یکی از واقعیتهای عرصه تعلیم و تربیت، آغشتگی مسائل نظری و عملی آن با قدرت است.
 
تاکید فوکو بر تاریخی بودن آمور، تغییر و تحولات آنها در طول تاریخ و وابستگی هویت آنها به بسترهای تاریخی که در پیش فرض نام گرایی مطرح شد؛ همچنین اعتقاد وی بر پاره پاره بودن تاریخ که پیش فرض اعتقاد به تاریخ پاره پاره معطوف بدان است و نیز توجه وی به نقش حوادث و رویدادهای تاریخی در تکوین هویت چندگانه زمان حال جامعه که در پیش فرض هویت‌های متکثر بدان پرداخته شد؛ سبب می شود تا تبارشناسی، امر مختلف را دارای زمینه تاریخی بداند.
 
از سوی دیگر، انسانی بودن مسائل عرصه تعلیم و تربیت و نقش اراده های انسانی در شکل گیری نظریه ها و نهادهای معطوف بدان، سبب شده تا وقایع تاریخی در تکوین چارچوب های نظری و فعالیتهای عملی این حوزه ظهور بیشتری داشته باشند. برای نمونه، عرصه های علوم تجربی- چون فیزیک و شیمی به دلیل وابستگی بیشتر به شواهد عینی و نقش کمرنگ تر عامل انسانی در آنها، کمتر به وقایع تاریخی حساس اند و مطالعه آنها همبستگی کمتری به شواهد و اسناد تاریخی دارد. در مقابل، نهادهای تربیتی چون مکتب، مدرسه، دانشگاه و حوزه، در بستر از وقایع و رویدادهای تاریخی تکوین یافته اند که مطالعه آنها بدون ملاحظه اسناد و مدارک مربوط به این رویدادها و درک این فضاهای تاریخی امکان پذیر نیست. برای نمونه ورود تعلیم و تربیت مدرن در فضای حرفه ای به ایران، ویژگیهای خاصی را به این نهاد بخشیده است که ملاحظه آنها بدون در نظر گرفتن و مطالعه این فضا امکان پذیر نیست. از این رو، تاریخی بودن مسائل عرصه تعلیم و تربیت، مبنایی است که باید در تدوین راهبردهای پژوهش تبارشناختی در این حیطه مد نظر قرار گیرد. . تا قبل از دوره مدرن جهت گیری آموزش و پرورش بیشتر معطوف به مسائل دینی و امور ماورایی بود از جمله مدارس دینی، مدارس دوران صفوی و. (درانی، ۱۳۷۶)- اما از دوره مدرن به بعد، آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد اجتماعی مطرح گشت که باید در گردش کار در جامعه نقش خویش را ایفا می کرد و با دیگر بخش ها به تعامل می پرداخت بطور مثالتاسیسدارالفنوننیز از همین قاعده پیروی کرد و سعی در باز کردن گره کور ضعف نظامی ایران داشت (درانی، ۱۳۷۶) - بنابراین دچار نوعی تغییر ماموریت گشت و توجه خویش را بیشتر معطوف به مسائل زمینی و مسائل روزمره جامعه ساخت.
 
ماهیت فعالیت های تربیتی و معطوف بودن آنها به دانش آموز، موجب می شود تا نقش سوژه در آنها پررنگ شود. آمیختگی امر تربیت با محدودسازی دانش آموز، ارتباط وثیق آن با عاملیت وی، معلم، مدیر و سایر عوامل انسانی سهیم در این جریان و نوع انتظار قدرتهای سیاسی اجتماعی از نهاد تعلیم و تربیت برای جامعه پذیرساختن و تربیت شهروندان ایده آل و هماهنگ با جریان های سیاسی حاکم، سبب می شود تا نقش سوژه در آن پررنگ تر باشد.
 
این امر از آن رو دارای اهمیت است که پرداختن فوکو به قدرت، برای پرداختن به سوژه بوده و همانگونه که پیش از این نیز در پیش فرض بازتعریف مفهوم قدرت بیان شد وجه سلبی و ایجابی قدرت، همواره معطوف به سوژه بوده است. همچنین همانگونه که در فصل سوم بیان توضیح داده شد، دغدغه اساسی فوکو، از پرداختن به قدرت سوژه و نحوه محدود کردن و دور ساختن وی از خودآفرینی بوده است.
 
توجه به پیش فرض بازتعریف مفهوم قدرت و پیش فرض نام گرایی، سبب می شود تا تغییر قیافه های قدرت را اجتناب ناپذیر بدانیم. از این رو، همه مسائل به ظاهر بی طرف و عاری از قدرت مانند عرصه های دانشی و اخلاقی گرانبار از روابط قدرت و مستعد آمیختگی به روابط سلطه آمیزند. از سوی دیگر، به دلیل نیاز عرصه تعلیم و تربیت به پشتیبانی و مشارکت عمومی و گستردگی فعالیتهایش، تلاش آن برای موجه ساختن خود بیش از نهادهای اجتماعی دیگر است. از این رو، احتمال بروز تعارض یا تفاوت کنه و وجه در فعالیتهای این عرصه بیشتر خواهد بود. به همین دلیل، نظریه ها، مفاهیم نهادینه و سیاستهای تربیتی باوجود ظاهر انسان دوستانه، خیرخواهانه و مبرا از روابط سلطه، همواره در مظان اتهام وجود نیتهای سلطه آمیز در پس این ظاهرهای فریبنده و موجه خویشند.
 
منبع: تبارشناسی و تعلیم و تربیت، نرگس سجادیه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1394


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط