توی کتابخانه بودم که یکی از دوستانم را دیدم. هر دوتای مان از دیدن هم تعجب کرده بودیم و خنده یمان گرفته بود. او میگفت: «تو این جا چکار میکنی؟» و من هم میخندیدم و میگفتم: «این جا کار میکنم. تو این جا چه کار میکنی؟» میدانید! دوستی که دیدمش اصلاً با کتاب خواندن میانهی خوبی ندارد؛ برای همین تعجب کردم که چطور شده به کتابخانه آمده است. با دست پاچگی گفت:
- «برای خواهرم آمدهام کتاب بگیرم. قرار است برای نشریهی محل کارش خبر جمعآوری کند و از من خواسته کمکش کنم؛ برای همین میخواهیم کتاب روشهای خبرنگاری را بخوانیم.»
به نظرم این کار خیلی جالب آمد. کمکش کردم تا کتابی را که میخواهد پیدا کند و البته یک کتاب داستان هم برای خودش برداشت.
منبع: مجله باران
- «برای خواهرم آمدهام کتاب بگیرم. قرار است برای نشریهی محل کارش خبر جمعآوری کند و از من خواسته کمکش کنم؛ برای همین میخواهیم کتاب روشهای خبرنگاری را بخوانیم.»
به نظرم این کار خیلی جالب آمد. کمکش کردم تا کتابی را که میخواهد پیدا کند و البته یک کتاب داستان هم برای خودش برداشت.
منبع: مجله باران