نیازهای تعلیم و تربیت

مربیان به طور فزاینده‌ای در می‌یابند که شاگردانی را تربیت میکنند که باید به عنوان شهروندانی مولد، پس از اتمام مدرسه، سال‌ها به فعالیت بپردازند.
دوشنبه، 30 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نیازهای تعلیم و تربیت
بازسازی گرایان، به حق از منتقدان جامعه معاصر هستند؛ آنها تناقضات و دورویی‌های زندگی جدید را خاطر نشان می کنند. به نظر آنها تعلیم و تربیت باید با هدایت شاگردان برای تبدیل شدن آنان به عوامل تغییر، به آنان در جهت رویارویی با تغییر کمک کند.

برای مثال، کونتز پیشنهاد کرده که مربیان به زمینه‌هایی همچون سیاست یا عرصه ای که در آن می توان به تغییرات زیادی دست یافت، وارد شوند. او همچینین پیشنهاد کرده که معلمان با به عهده گرفتن یک کار سیاسی در سازمانهایی که مروج تغییراتند، فعالیت کنند. متفکرین نظریه بازسازی عقیده دارند که شاگردان باید بیشتر درباره اموری مانند حکومت جهانی، دنیای بدون مدرسه، و فرایندهایی برای پایان دادن به جنگ، تعصب و گرسنگی بیندیشند.
 
اگر چه اغلب مربیان به فلسفه ادعایی بازسازی گرایان توجه جدی ندارند، اما برخی از آنها از ضرورت اجتناب ناپذیر تغییر آگاه شده اند. طی دو دهه اخیر حرفهای تندی درباره برنامه های مدارس مطرح می شد که بر «اعتبار» و «نوآوری» تأکید می کرد. معلمان به نوگرایی تشویق شده اند، اگر چه نوگرایی اغلب جزئی بوده و «اعتبار» به گونه‌ای تفسیر می شده که ارتباط به یک سیستم رو به زوال را تداعی می کرده است. معدودی از برنامه های درسی که در این دوره پدید آمد، تعلیم و تربیت را به گونه‌ای پایدار، تغییر داد. امروزه این عدم جدیت به عکس العمل والدین و سایر مردم عامی منجر شده که خواستار بازگشت به تعلیمات پایه ونوعی سلطه مدرسه ای که حدود پنجاه سال پیش وجود داشت، شده اند.
 
با این حال، در بسیاری از جهات، ارزیابی معتدل از نیازهای تعلیم و تربیت وجود دارد. مؤسسه موسوم به جامعه جهانی در آینده کارگاههای متعددی را برای معلمان در نظر گرفته تا آنها را به تفکر درباره آینده ترغیب کند. در این کارگاهها به رواج برنامه های آینده در مدارس ابتدایی و متوسطه پرداخته اند.
 
مربیان به طور فزاینده‌ای در می یابند که شاگردانی را تربیت میکنند که باید به عنوان شهروندانی مولد، پس از اتمام مدرسه، سالها به فعالیت بپردازند. وجود همین ارتباط بین حال و آینده موجب شد تا جان دیویی اظهار دارد، که آنچه امروزه به شاگردان می آموزیم، ممکن است در زمان فراغت از تحصیل آنان منسوخ شده باشد. به همین دلیل، وی بر روش حل مسأله تأکید داشت، زیرا بنا به تشخیص او این روش همان گونه که در حال حاضر مفید است، در آینده نیز سودمند خواهد بود.
 
در خصوص این که مدارس ما به کجا می رود و چه مسیرهایی را باید در سالهای آتی پشت سرگذارد، بحثهای فراوان وجود داشته است. عده ای از آینده نگران پیشنهادهایی از جمله ساعات طولانی برای پیش دبستانی ها، گسترش آموزش رسمی از تولد تا مرگ، باروری منتخب برای بالا بردن ضریب هوشی، و افزایش کاربرد وسایل الکترونیکی برای کمک به یادگیری ارائه کرده اند.
 
پیشگویی های دراز مدت معمولا با استفاده از فن آوری در تولید نسل آغاز می شود. امکان دارد والدین آینده نگر قادر باشند فرزند خویش را از قبل مشخص کنند و برای هوش، زیبایی و شخصیت او برنامه ریزی نمایند. تا کنون نوزادان آزمایشگاهی سالم تولید شده اند و پیوندهای دوران جنینی ممکن است کاملا گسترش پیدا کند. احتمال دارد والدین قدرت انتخاب نوزاد دو قلو یا سه قلو را داشته باشند. شاید کودکان از طریق رحم مصنوعی به دنیا بیایند. ممکن است روزی والدین جنینها را از «بانک جنین» خریداری کنند.
 
بعضی از متولدان می توانند حتی بیش از دو (پدر و مادر) بیولوژیک داشته باشند. ( آزمایشهای تجربی درباره جنین موشها نشان داده که اگر چند جنین درون یک ظرف جای گیرند یک جنین واحد به وجود می آید. این جنین، وقتی در درون رحم یک موش دیگر کاشته شود، بچه موشی به وجود می آورد که ویژگیهای هر یک از موشها و نیز تمام خواص ژنتیکی آنها را دارد). همچنین، امکان تولد چند انسان یا حتی تعدادی نوزاد که کاملا به هم شبیه باشند، از طریق تولید نسل مصنوعی وجود دارد. چنین رویدادهایی یقینا تأثیر عمیقی بر تعلیم و تربیت خواهد داشت و مستلزم تحولاتی در شیوه نگریستن به کودکان خواهد بود. همان گونه که کودکان آینده رشد می کنند، احتمال دارد بیشتر آموزش خود را از طریق رسانه های گروهی، مانند کامپیوتر، تلویزیون، نوار، رادیو و فیلم سینمایی در منزل کسب کنند. همچنین، امکان دارد مهد کودک های شبانه روزی وجود داشته باشد که والدین بتوانند کودکان خود را برای مدت طولانی به آن سپرده، فقط هر وقت میل داشتند به آنها سر بزنند.

ایوان ایلیچ در کتاب جامعه بدون مدرسه حتی از این هم پا را فراتر نهاده است. او عقیده دارد که ما به هیچ وجه به هیچ مدرسه ای نیاز نداریم. ایلیچ، که بین «تحصیل» و «تعلیم و تربیت» فرق می گذارد، عقیده دارد که تعلیم و تربیت بایستی در سرتاسر جامعه گسترش یابد، نه این که فقط به مکانهای خاصی که برای این منظور ساخته شده، منحصر شود. به نظر او مردم می توانند در محل کار، خانه، یا هر جایی که فعالیتهای روزانه خود را انجام می دهند، مورد تعلیم و تربیت قرار گیرند.
 
 ایلیچ همچنین استفاده از «شبکه‌های یادگیری» را که در آن مردم می توانند اطلاعات و استعدادهای خود را با یکدیگر مبادله کنند، پیشنهاد کرده است. برخی از تحلیل گرایان به دورانی از تاریخ اشاره کرده اند که مدرسه وجود نداشته است. برخی دیگر اندیشه ایلیچ را مستلزم پیامدهای بزرگ برای آینده می بینند؛ آنها معتقدند که دوران بناهای خاص برای دوره های ابتدایی، متوسطه، و عالی سر آمده است. مسلمة، تحولات زیادی در زمینه تعلیم و تربیت رخ خواهد داد؛ و بدون تردید بازدهی و کیفیت آن افزایش خواهد یافت.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص287-285، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما