اصل تأمین آزاد منشی، با نظر به مبنای آزادی، بیانگر قاعده ای تجویزی است که طبق آن، فعالیت های جاری در تعلیم و تربیت باید چنان تنظیم گردد که فرد، منشی آزاد بیابد و از شخصیتی مستقل برخوردار گردد. این آزادمنشی و استقلال شخصیت، در هر دو حوزه درون روانی و اجتماعی، مورد نظر است. به عبارت دیگر، تأمین این آزادی، مستلزم آن است که فرد هم بر امیال درونی خود مسلط گردد و هم از وابستگی به دیگران و پذیرش سلطه آنان سر باز زند.
برقراری عدالت تربیتی
این اصل، مربوط به مبنای عدالت اجتماعی است. در بحث از عدالت، بیان شد که دو عنصر اساسی آن را برابری و نابرابری تشکیل می دهد. عنصر برابری، مانع از تبعیض نارواست. با فرض این که برابری در شرایط فراهم گردد، عنصر دوم، یعنی نابرابری، می تواند همچنان وجود داشته باشد. این نابرابری، زمینه ساز توجه به تفاوت هاست؛ تفاوت هایی که به طور عمده ناشی از تلاش های متفاوت افراد است.برقراری عدالت تربیتی، اصلی است ناظر به عدالت اجتماعی و چون قاعده ای تجویزی بیانگر آن است که فعالیت های رایج در قلمرو تعلیم و تربیت، باید به صورت عادلانه برقرار شود. عدالت تربیتی در حوزه توزیع و در سطح کلان، مستلزم آن است که امکانات تعلیم و تربیت، به طور برابر میان مناطق مختلف آموزش و پرورش توزیع گردد. تلاش ویژه و قانونی افراد دخیل در تعلیم و تربیت یک منطقه، ممکن است به ظهور نابرابری در امکانات منجر شود. این گونه از نابرابری که متفاوت با تبعیض است، با عدالت، قابل جمع است زیرا افرادی که تلاش مضاعفی را اعمال کرده اند، طبیعی است که نتیجه متفاوتی را دریافت نمایند. همین امر در سطح خرد نیز صادق است. مقصود از سطح خرد، فعالیت های کلاسی است. در درجه نخست، معلم باید دانش خود را به طور برابر در اختیار دانش آموزان قرار دهد. پس از این مرحله، اگر برخی از دانش آموزان، تلاش بیشتری نشان دهند، ممکن است از فرصت های ویژه معلم نیز بهره بگیرند و به این ترتیب، عنصر نابرابری آشکار گردد. این گونه از نابرابری نیز که متفاوت با تبعیض است، با عدالت قابل جمع است.
عدالت علاوه بر حوزه توزیع، در قلمرو تکلیف، مستلزم توجه به تواناییهای افراد است. اعمال تکلیف فراتر از حد توان افراد، موجب خروج از حدود عدالت است. سرانجام، در حوزه مجازات، عدالت، مستلزم توجه به میزان خطاست. اعمال مجازات، بیش از حد خطای فرد، در حکم خروج از حدود عدالت است.
اصل فضل
این اصل، به مبنای رأفت و احسان ناظر است. در بحث از این مبنای ارزش شناسی بیان شد که رأفت و احسان، مکمل عدالت است و چنان که بدون عدالت، جامعه انسانی از هم می باشد، بدون رأفت و احسان نیز تمامیت نمی یابد و عدالت، به تنهایی، برای به سامان رساندن جامعه کافی نیست.این اصل چون قاعده ای تجویزی، بیانگر آن است که باید در جریان تعلیم و تربیت، فعالیت ها بر اساس فضل شکل گیرد. فضل، بر اساس استحقاق انجام نمی شود و معیار آن، نه محاسبه و اندازه گیری بلکه مهر و عطوفت از سویی، و نیاز و فقدان از سوی دیگر است، هرچند این نیاز و فقدان، در اثر سستی و کاهلی خود فرد نیازمند به بار آمده باشد. بنابراین فصل از سویی، علایق انسانی را در وجود افراد، قوت می بخشد و از سوی دیگر، خلأهایی را که عدالت از رفع آنها بازمانده، پر می کند. فضل نیز در سطح کلان و خرد آشکار می گردد. در سطح کلان، کشورها یا مناطقی از کشور که برخوردارترند، باید به کشورها یا مناطقی که کمتر برخوردارند، در جهت تأمین امکانات تعلیمی و تربیتی مدد رسانند. فضل در سطح خرد، یعنی فعالیت کلاسی، نیز جلوه های ویژه خود را خواهد داشت که در ارتباط میان معلم با شاگرد و نیز شاگردان با یکدیگر آشکار میگردد.
اعتلای ذائقه زیبایی
این اصل، ناظر به آخرین مبنای ارزش شناختی است که تحت عنوان زیبایی مورد بحث قرار گرفت. بر اساس آنچه در دیدگاه ارزش شناختی اسلام بیان شد، زیبایی با دو عنصر یا معیار عینی و ذهنی، همراه با ملاحظه ای غایت نگر مورد نظر قرار گرفته است.اصل اعتلای ذائقه زیبایی چون قاعده ای تجویزی، بیانگر آن است که ذائقه رایج و طبیعی آدمی در شناخت زیبایی، باید اعتلا یابد. تا جایی که عنصر عینی در زیبایی مورد نظر باشد، شناخت ترکیب ها و انواع توازن میان اجزای مختلف اشیاء و رنگ ها، ذائقه زیبایی را قوت خواهد بخشید. اما در خصوص عنصر ذهنی، این نکته قابل توجه است که برای اعتلای ذائقه زیبایی، باید در جریان تعلیم و تربیت مراقب به انحراف رفتن این ذائقه بود. چنان که در قسمت مبانی ارزش شناختی توضیح داده شد، گاه عنصر ذهنی و عادت های منشی، چنان اوج می گیرد که فرد چیزهای زشت را زیبا و امور زیبا را زشت می بیند. تعلیم و تربیت باید با شناخت این عادات، زمینه شکل گیری آنها را از میان ببرد و در صورت وقوع، آنها را به نحو مناسب دگرگون سازد.
اما مهم ترین جنبه در اعتلای ذائقه زیباشناسی، به ملاحظه غایت نگر مربوط می شود. بر این اساس، لازم است افراد، اهمیت این ملاحظه را در ارزشیابی زیباشناختی دریابند و ذائقه آنان به گونه ای اعتلا یابد که بتوانند چیزی را که از زیبایی کمتری برخوردار است، بر اساس متون اسلامی چارچوبی برای فلسفه آموزش و پرورش پیشنهاد شده است. این طرح پیشنهادی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز همسویی هایی دارد که در نظر است در فصل حاضر مورد تحلیل قرار گیرد.
البته، این نکته قابل ذکر است که قانون اساسی، نه اثری فلسفی است و نه حتى اثری که با نگرش فلسفی تنظیم شده باشد. بنابراین انتظار نمی رود که فلسفه تعلیم و تربیت کشور در ضمن قانون اساسی بیان شده باشد. با این حال، باید توجه داشت که قوانین اساسی کشورها، از برخی پیش فرض های فلسفی برخوردارند که ممکن است گاهی در متن قانون اساسی به آنها اشاره شود یا به طور ضمنی در آنها ملحوظ شده باشد. از این رو به کارگیری شیوه های تحلیل متن در مورد قوانین اساسی می تواند چنین پیش فرض های فلسفی را صراحت بخشد. هر چند این سخن به آن معنا نیست که چنین تحلیلی می تواند نظام فلسفی معینی را به صورت جامع از درون متن یک قانون اساسی استخراج کند.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز می توان با تحلیل، برخی پیش فرض های فلسفی را با نظر به اشارات موجود در آن استخراج نمود، اما ممکن است دسته دیگری از پیش فرض های فلسفی، به دشواری در آن قابل تحلیل باشد و یا اصولا قابل تحلیل نباشد، به این دلیل که در آن ملحوظ نشده است. به طور مثال، پیش فرض های هستی شناختی و ارزش شناختی، در پاره ای از اشارات قانون اساسی قابل بررسی و تحلیل است، درحالی که در مورد پیش فرض های معرفت شناختی، به دشواری می توان چنین کاری را به انجام رساند.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص231-229، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389