شعر و شاعران
اظهارات زیباشناختی هنرمندان، امانه هنرمندان تجسمی یا موسیقیدانان، بلکه شاعران، آنهم نه در رساله ها بلکه در شعرها، پیش از اظهارات نظریه پردازان نوشته شده بود. شاعران دوران باستان، در ضمن نوشتن درباره موضوعات متعدد، اگرچه به صورت کلی به هنر نمی پرداختند، اما به شعر اشاره می کردند. ما در آثار حماسه سرایان دوران باستان نظیر هومر و هسیود و در آثار غزل و نوحه سرایان نظیر آرخیلوخوس، سولون، آناکرئون، پیندار و سافو اظهاراتی را درباره شعر می یابیم. آنها پرسشهای ساده ای را مطرح میکردند، با این همه، این پرسشها برای اندیشه زیباشناختی آینده تعیین کننده بود. سؤال هایی نظیر پرسشهای زیر بیش از همه مطرح می شدند: منشاء و خاستگاه شعر چیست؟ منظور از آن چیست؟ و چگونه بر انسان تأثیر می گذارد؟ موضوع اصلی آن چیست؟ چه ارزشی دارد؟ و سرانجام، آیا آنچه که مطرح میکند حقیقت دارد؟مسائل و پرسشهای هومر
شاید ساده ترین و مشخص ترین راه حلهای دوره باستان توسط هومر ارائه شده است. او به این پرسش که خاستگاه شعر کجاست، به سادگی پاسخ می دهد که شعر از الاهگان هنر و یا به عبارت کلی تر از خدایان ناشی شود.. آوازخوان اودیسه میگوید «خداوند در قلبم تمام سبکهای گوناگون شعر را نهاده است»، همچنین می افزاید «کسی غیر از خودم مرا نیاموخته است» منظور از شعر چیست؟ اینجا نیز هومر پاسخی ساده و روشن می دهد. منظور از آن شادمانی و خوشحالی است.«خداوند سرودها را به او داده است تا موجب شادی انسانها شود». هومر لذتی را که توسط شعر فراهم می آید، تمجید می کند، اما نه به عنوان چیزی متمایز یا والاتر از لذتی که با غذا خوردن و نوشیدن کسب میشود. در فهرستی که او به عنوان لذتبخش ترین و ارزشمندترین چیزها ارائه میدهد از جشنها، پایکوبیها، موسیقی، لباسها، حمام گرم و استراحت اسم میبرد. او هدف و منظور اصلی و مناسب از شعر را بزم آرائی می دانست و بدون شک این یک دیدگاه پرطرفدار و عامه پسند بود. و «چیزی جذابتر از این نیست که... شرکت کنندگان در میهمانیها و جشنها به ردیف در تالار می نشینند و به آوازه خوانان و شاعران گوش میدهند. به نظر من این زیباترین چیز در جهان است» . شعر بر انسانها چه تأثیری دارد؟ به عقیده هومر، شعر نه تنها شادمانی بلکه افسون و جذابیت را نیز رواج میدهد. او هنگامی که سروده سیرن (Siren) را شرح می دهد، از جاذبه و افسون شعر سخن میگوید. بر این اساس هومر ایده افسون کنندگی و جذبه به واسطه شعر را بیان میکند که بعدها در زیباشناسی یونانی نقشی کاملا چشمگیر می یابد. موضوع شعر چیست؟ پاسخ هومر این بود که موضوع شعر بایستی اعمال و افعال برجسته و مشهور باشد. مسلما در این رابطه او به اشعار حماسی می اندیشید. ارزش شعر به چیست؟ ارزش شعر را باید در این حقیقت جست که هم صدای خدایانی است که از طریق شعر سخن میگویند و هم از طریق آن برای انسان شادمانی فراهم می آید و یاد اعمال و کردارهای دوران باستان پاس داشته میشود.
ویژگی کلی اندیشههای هومر درباره شعر اینست که در آن نشانه ای از حضور یک درک هنری خود سامان و مستقل وجود ندارد. شعر را خدایان پدید می آورند و منظور از آن با منظور از شراب و موضوع آن با موضوع تاریخ هیچ تفاوتی ندارد و ارزشش به ارزش صداهای الوهی، شراب و تاریخ شبیه است.
با این وصف، هومر ارزش زیادی را به این هدیه الهی و شاعر نقال که در صدا شبیه خدایان است قائل بود. هومر، شاعر تقال و آوازخوان را در کنار افرادی نظیر غیبگویان، پزشکان، صنعتگران که برای کشور مفیدند.
این مفهوم دیگری است که در اودیسه به «دمیورژ» نسبت داده میشود، قرار میدهد: شاعر آوازخوان «در همه جا مورد استقبال قرار میگیرد». به نظر هومر، بدیهی است مهارتی که خدایان به شاعران بخشیده اند، امری فرابشری است. حتی اگر شاعر «ده زبان... و ده دهان و صدایی ظریف و شکننده و قلبی برنزی داشته باشد» نمیتواند بدون پاری الاهگان هنر آنچه را که در واقع انجام می دهد، به ظهور رساند. زیرا شاعری مستلزم دانش است، در حالی که انسان عادی «تنها چوها و شایعه ها را می شنود، اما هر چیزی را نمی فهمد»؛ تنها موزها «همه چیز را می فهمند».
به هر حال، این هنوز بزرگترین مدح و ستایش هومر درباره شعر نیست. در ایلیاد هلن میگوید که بر اثر این سرودها، قهرمانان جنگ تروا در زمره مردانی خواهند بود که در جهان پس از مرگ» زندگی میکنند. به همین منوال، در اودیسه میخوانیم که اگر وفاداری پنه لوپ (Penelope) در یادها مانده و مشهور است، به خاطر سرودهها و ترانههاست. به عبارت دیگر، شعر از زندگی ماندگارتر است. برای اینکه شعری ماندگار شود، می ارزد که انسان بدترین سرنوشتها را تحمل کند: خدایان رنجها و محنتها را فرستاده اند که ممکن است به شکل سرودهای در گوشها باشد حتی در گوش کسانی که بعدها می آیند». این شاید جدی ترین و مهمترین گفته هومر درباره هنر است.
آیا شعر گویای حقیقت است، یا آن را ایجاد میکند؟ هومر بر این باور بود که هنر حقیقت را بیان میکند؛ او به خاطر این صدق گویی شعر است که به آن ارج مینهد و شاعر و آوازخوانی را که درباره رویدادها و حوادث گذشته چنان میخواند و می سراید که انگار خودش در آن زمان حضور داشته است، تمجید و تحسین میکند. او در مجسمه سازی نیز این صدق گویی را ارج می نهد و «اعجاز باشکوهی» از هنر را در سپری طلایی که به خاطر کنده کاریهایش شبیه به زمین شخم زده است، در می یابد. اما هومر این را نیز می دانست که هنر مستلزم آزادی است. زمانی که پنه لوپ از شاعر و یا آوازخوان می خواهد که به روشی معمول، پذیرفته شده و رایج شعری بسراید و یا آوازی بخواند، پسرش از او می خواهد که اجازه دهد شاعر یا آواز خوان به گونهای بخواند که روحش به حرکت درآید.
اینها مسائل عمده ای است که هومر درباره شعر مطرح کرده است. به مسائل دیگر به طور گذرا پرداخته شده، اما طرح آنها نیز گاهی به گونه ای چشمگیر و بارز است، برای مثال، نقش بداعت و غرابت به عنوان ابزاری در جهت حصول تأثیر شاعرانه. در اودیسه میخوانیم که از میان تمام سرودهها «انسانها اغلب به سروده هایی ارزش قائلند که در گوششان بدیعتر باشد».
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، 79-75، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392