معماری و بدن انسان از نظر فیلسوفان یونان

در میان مسائلی که ویتروویوس آن‌ها را مطرح کرد، رابطه میان تقارن و خوش ریتمی به نظر می رسد که به طور کلی در زیباشناسی دارای اهمیت بسیاری است.
پنجشنبه، 1 خرداد 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معماری و بدن انسان از نظر فیلسوفان یونان
شباهتی را که ویتروویوس میان معماری (و هنر به عنوان یک کل) و طبیعت و به ویژه بدن انسان مشاهده می‌کرد، چیزی بیشتر از یک شباهت بود. این شباهت یک وابستگی بود، زیرا طبیعت الگویی برای هنر به حساب می آمد. این مسئله نه تنها برای نقاشی یا مجسمه سازی بلکه برای معماری نیز صادق است، زیرا در معماری نه با الگویی از ظواهر بلکه با الگویی از نسبت ها و ساختار سروکار داریم. او درباره معماری نوشت که «تقارن و نسبت های درست بایست صرفا بر اساس نسبته ای انسان خوش هیکل باشند». او گمان می‌کرد که تمام اجزاء بدن انسان دارای نسبت های ثابت می باشند و تأکید مینمود که «اجزای یک معبد نیز می بایست شایسته ترین نسبت ها را دارا باشند». «از آنجایی که طبیعت، بدن انسان را به گونه ای ساخته و پرداخته کرده است که اجزایش در ارتباط با کل کالبدش متناسب می باشند، این اصل حاکم در میان قدما مبنی بر اینکه ساختمان ها نیز باید دارای نسبتی میان اجزا و کل باشند، موجه به نظر می رسد».
 

تفوق خوش ریتمی

در میان مسائلی که ویتروویوس آن‌ها را مطرح کرد، رابطه میان تقارن و خوش ریتمی به نظر می رسد که به طور کلی در زیباشناسی دارای اهمیت بسیاری است. همه نظریه پردازان قدیم، تقارن و یا به عبارت دیگر فرم های هندسی و نسبت های عددی را که کامل می‌دانستند و زیبایی را که سنگ محک هنر خوب بود، کمتر از هنرمندان تحسین نمی کردند. با این حال، ذهن آن‌ها به واسطه این پرسش مشوش شده بود که آیا انحرافات و عدم رعایت تقارن، برای سازگاری فرم ها و نسبت ها با مقتضیات مخاطب و چشم‌هایش و نیز برای از بین بردن انحرافات و کجی های پرسپکتیو مجاز است. در طول دوره کلاسیک بیشتر از هر چیز این پرسش کاربردی برای معماران مطرح بود که چگونه می توان ساخت.
 
شواهدی که از خرابه ها باقی مانده است، نشان می‌دهد که آن‌ها گاهی از تقارن فاصله گرفته اند. و با این کار، از ایده ها و اندیشه های فلاسفه معاصرشان مثل دموکریتوس و سقراط تبعیت کرده اند، اما دیگران، به ویژه افلاطون را ناخشنود ساخته اند. اما از آنچه که نظریه پردازان کلاسیک معماری درباره این مسائل فکر می‌کردند آگاهی مستقیمی نداریم، زیرا آثارشان از میان رفته است. تنها در ده کتاب ویتروویوس است که اظهار نظری صریح درباره رویکرد نظریه پردازان دوران باستان می یابیم و این امر نشان می‌دهد که ویتروویوس به تحسین فیثاغورثی ۔ افلاطونی فرم‌های ریاضی و نسبت ها، بال و پر می‌داد. او نسبت های حاکم در معابد، تئاترها و همه ساختمان‌ها و جزئیات آن‌ها را با اعداد نشان داد و روش های ریاضی رسم نمودار، طراحی نمای ساختمان و مارپیچ های موجود بر روی سرستون ها و عمق قاشقی ها را در ستون مشخص کرد. او این روش ها و اعداد را از سنت و تجربه معماران به ارث برد. ویتروویوس نه تنها سخنگوی اندیشه های رایج در دوره خود، بلکه سخنگوی یک سنت قدیمیتر بود. یک مورخ می‌تواند از کتاب های او داده های مفصل و جامعی را درباره قوانین کهن موجود در یونان جمع آوری نماید.
 
با این حال، این طرفدار تقارن، هنگامی که بینایی انسان اجتناب از تقارن را می طلبید، و این خطر وجود داشت که تقارن در نگاه ناظر به عنوان چیزی فاقد تقارن به نظر آید، احتراز و دوری از تقارن را ترغیب می‌کرد. در اینجاست که او به تجربه و سنت معمارانی برگشت که ستون های خارجی را به سمت داخل کج می‌کردند و خیلی نزدیک به هم قرار می‌دادند، معمارانی که بی قاعدگی ها را در ساختمان‌ها دقیقا به این دلیل به کار می بردند که ساختمان هایی به سامان و منظم به نظر آیند.
 
ویتروویوس می نویسد، برای اینکه تقارن تأثیرگذار باشد، بایستی به واقعیت تقارن در جایی، اندکی افزود (adjectiones) و در جایی دیگر اندکی از آن کاست (detractiones). برای اینکه حقیقت تقارن آن گونه که هست به نظر آید، بایستی در آن کجی ها و کاهش هایی (temperaturae) وارد کرد. معمولا چنین دگرگونی هایی غیرضروری اند، این البته زمانیست که ما چیزی را در میادین با فاصله ای نزدیک به طور واضح می بینیم، اما در موقعیت ها و زمان‌های دیگر گریزی از این دگرگونی ها نیست به ویژه زمانی که شیء مورد نظر در جایی بلند و در فاصله دور قرار دارد. ویتروویوس اظهارنظر می‌کند هرچقدر چشم به دورتر و بالاتر نگاه کند، همان قدر برای چشم سخت تر است که از میان ضخامت توده هوا بگذارد و بنابراین چشم به واسطه این کار خسته می‌شود و تصاویری نادرست را که اندازه هایی غیرواقعی دارند، ارسال می‌کند. به همین دلیل ضروری است که اندازه های اجزاء شامل اندازه های اصلاحی نیز باشند. او در جایی دیگر می نویسد: «چشم دنبال منظرهای خوشایند است؛ اگر با استفاده از نسبت های مناسب و با به کار بردن اندازه های اصلاحی در جایی که چیزی به نظر ناقص می آید، رضایت چشم را کسب نکنیم، برای مخاطب منظرهای ناخوشایند و فاقد جذابیت ارائه خواهیم کرد».
 
ویتروویوس آشکارا با تکیه بر تجارب شخصی معماران می افزاید: «همه اجزایی که بایستی در بالای سر ستون ها جای داده شوند، یعنی غره ها، کتیبه ها، قرنیزها، کتیبه های سردر، سنتوری ها و زوایای رئوس مثلثی سر در عمارت، بایستی در جلو به اندازه ها در ازای خودشان خم شوند، زیرا اگر بخواهیم که روبروی نمای جلویی بایستیم و دو خط مستقیم را از چشم رسم کنیم، که یکی به نوک عمارت و دیگری به پایین ترین نقطه آن وصل شود، خطی که به نوک می رسد نزدیک تر به نظر خواهد آمد. هر چقدر خطی که به قسمت های بالای ساختمان می رسد بلندتر باشد، همان قدر دورتر به نظر می رسد. اما اگر این قسمت ها را به سمت جلو کج کنیم، در این صورت به نظر راست خواهند آمد.»
 
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، صص574-571، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392


اخبار مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط