مقدمه:
انسان هایی که آگاه به دور شدن از فطرتشان شده اند را می توان به چهار گروه تقسیم نمود و برای هرکدام از این افراد راه ویژه ای برای بازگشت به توبه می توان ترسیم نمود.گروه اول کسانی هستند که بدون آگاهی مرتکب اعمال صغیره گشته اند؛ که برای بازگشت به فطرت علاوه بر توبه و عمل صالح، باید علم و معرفت خود را به احکام الهی بی افزایند.
گروه دوم کسانی هستند که با آگاهی به حرمت عملشان، مرتکب گناهان صغیره گشته اند. این افراد علاوه بر توبه و عمل صالح و ترک گناه باید با توسل به اهل بیت (علیهم السلام) و رفتن به مزار شهدا و انس با آنان این مرض را از خود دفع نمایند.
گروه سوم کسانی هستند که مبتلا به گناهان کبیره هستند و راه درمان و بازگشت به فطرت راجع به این افراد علاوه بر موارد گذشته در این می باشد که مال و بدن خویش را از حرام پاک نمایند و حق الله و حق النّاس های برگردنشان را جبران نمایند و اعمالی که عامّ المنفعه هست را انجام دهند.
گروه چهارم کسانی هستند که نفس مظلوم را ظالمانه بکشند. این افراد جز با قصاص و قطع جانشان راه بازگشتی به فطرت پاکشان ندارند.
جهل اولین عامل دوری از فطرت
برای دوری از فطرت عواملی را برشمرده اند که مهم ترین آنان جهل مردم[1] و عدم آگاهی آنان به احکام الهی و اغواگری شیطان و وسوسه های نفسانی می باشد، که آدمی را از فطرت خویش دور می سازد.[2]جهل و اغواگری شیطان، انسان را مبتلا به گناهان و خطاهایی می نماید که او را آلوده و بیمار می گرداند، بنحوی که او دیگر قادر به دریافت موج های معنوی از ناحیه فطرت نخواهد بود.
اولین شرط بازگشت به فطرت
بازگشت به فطرت برای کسانی است که متوجّه خطای خویش شده اند و اکنون بدنبال فرصتی برای جبران مافات می باشند. بازگشت به فطرت در نگاه اوّل شاید کاری ساده بنظر بیاید. البتّه گاهی بر اثر کثرت معاصی، پرده دل تاریک گشته و توجّه او به فطرت را با سختی روبرو می نماید و لازم است که با سختی و ممارست بیشتری آلودگی ها را پاک نماید. بعنوان مثال ظرفی که در آن میوه یا آجیل ریخته شده است با یک آبکشی ساده قابل تمیز شدن است. امّا ظرفی که در آن روغن ریخته شده باشد و غذای چرب سِرو شده باشد برای تمییزی آن لازم است که از مایع ظرفشویی و اسکاج استفاده نمود. و بدتر از همه این موارد، آنجایی است که ظرف شما بر اثر بی احتیاطی و عدم توجّه کافی به شدّت شعله آتش، با سوختگی همراه شده باشد و ظرف شما سیاه شده باشد؛ که در این حالت برای پاک نمودن ظرف لازم است که ظرف را در آب گرم گذاشته و بعد از گذشت زمانی آن را با سیم و اسکاج و مایع ظرفشویی قوی تری پاک نماییم و صد البتّه که انرژی بیشتری نیز از شخص گرفته خواهد شد.آری در درون انسان ظرفی گران بها به نام فطرت از ناحیه خداوند متعال به ودیعه نهاده شده است[3] که اگر او از این ظرف الهی درست مراقبت ننماید، منجر به آلودگی و کثیف شدن آن خواهد شد و برای پاک شدن آن نیاز به توبه و عمل صالح و ایمان خالص و توکّل و توسّل، خواهد داشت.
امّا گاهی کار از کار گذشته است و چنان ویروسی وارد سیستم امنیتی و اطلاعاتی این شخص گشته است که راهی جز ریستارت و بازگشت به تنظیمات کارخانه باقی نخواهد ماند.
چهار گروه دور شده از فطرت
قبل از آنکه به راهکارهای بازگشت به توبه اشاره نمائیم، انسان های دورشده از فطرت را به چهار گروه تقسیم می نمائیم و برای هر کدام راه بازگشت به فطرت را تبیین خواهیم نمود.گروه اوّل: افرادی که مبتلا به گناهان صغیره هستند و اصراری هم بر انجام این عمل نداشته اند و گاهاً از روی جهل به حکم مرتکب گناه و معاصی شده اند ولی بعلّت طولانی بودن مدّت ابتلایشان به این نوع اعمال از فطرت خود دور گشته اند.
گروه دوم: افرادی هستند که مبتلا به گناهان صغیره هستند و بر انجام این کار اصرار دارند و همچون افراد وسواسی ترک این گناهان برای آنان آسوده نمی باشد و بعلّت درگیری با این نوع رفتارهای غیر ایمانی از فطرت خویش بازمانده اند.
گروه سوّم: افرادی هستند که مرتکب گناهان کبیره گشته اند و در دام این نوع گناهان افتاده اند و گاهاً مشوّق دیگران نیز می باشند و دین و ایمان دیگران را نیز مورد هدف قرار داده اند. این افراد با انجام دادن این نوع رفتارها از توفیق عبادت و تفکّر در آیات الهی محروم گشته[4] و خداوند لذّت مناجات با خویش را از آنان سلب می نماید.[5] این افراد بکلّی از دایره بندگی و اطاعت الله جلّ جلاله خارج گشته و به بندگی شیطان در آمده اند و طبیعتاً کسی که به بندگی ابلیس در بیاید از فطرت پاک الهی که به او از بَدو تولّد هدیه داده شده بود،[6] دور گشته است.
گروه چهارم: امّا آخرین گروه کسانی هستند که مورد لعن و نفرین خدا و ملائکه و انبیاء و صالحین و مؤمنین قرار گرفته اند[7] و خداوند جهنّم را برای آنان فراهم نموده است.[8] اینان جای شیاطین نشسته اند و آموزش شیاطین را بعهده گرفته اند. اینان رؤسای شیاطین انسی هستند. کسانی که با دستور آنان نفوس مظلوم کشته می شوند و ناموس مردم را به غارت می برند و بندگان مظلوم خدا را به بند بندگی می کشانند[9] و بدترین آنان کسانی هستند که کار را بر ولیّ خدا سخت می نمایند، این بزرگواران را در رنج و سختی و اسارت می اندازند و در نهایت ایشان را به شهادت می رسانند.[10] این افراد سر فطرت خویش را بریده اند و در درون خویش شرارت و خباثت را جایگزین نموده اند و تمام پل های پشت سر خویش را خراب نموده اند.
راه های بازگشت به فطرت
راه حلّ گروه اوّل: این افراد باید با توبه واقعی به فطرت خود نور تازه ای بتابند و آن را روشن نمایند. توبه واقعی به این است که گناهی را که مرتکب می شده اند، ترک نمایند و تصمیم جدّی و قاطع بر اصلاح عمل خویش نمایند و این جز با رعایت تقوی و آگاهی پیدا نمودن به احکام الهی رخ نخواهد داد.[11]غالباً این دسته از افراد را انسان های مسنّی تشکیل می دهند که در طول عمر خویش، رفتارهای خود را بر اساس عرف غلط جامعه خویش انجام می داده اند و کسی هم به آنان آگاهی لازم را از آموزه های دینی نداده است. امّا از آنجا که خداوند متعال از عدم تقصیر آنان آگاه است، فرصت توبه را به آنان ارزانی داده و با گرفتار کردن آنان به مریضی و بلای خفیفی آنان را پاک نموده و با فطرتی پاک از دنیا می روند.[12]
راه حلّ گروه دوّم: افرادی همچون کسانی که چشم چران هستند و معتاد شده اند به نگاه به نامحرم و ترک این عمل برایشان مانند کندن کوهی از جایش می باشد. یا افرادی که بد دهن هستند و عادت به فحش دادن دارند. خب این گونه رفتار انسان را از فطرت خویش باز می دارد و او را از فطرت دور می نماید[13].[14]
این گونه افراد علاوه بر توبه واقعی و ترک این عمل، با استعانت و توسّل به اهل بیت عصمت و طهارت مرض خویش را باید درمان نمایند. با رفتن به مزار شهدا [15]و خواندن وصیّت نامه و زندگی نامه شهدا و ارتباط و انس با شهدا از این عمل دور گشته و به مرور این مرض از دل او خارج می گردد و اثرات پاکی فطرت را در وجودش درمی یابد. آنگاه باید با قوّت به این رفتار ادامه دهد و مراقبت نماید که این عمل زشت دوباره به قلبش نفوذ ننماید.
راه حلّ گروه سوّم: افرادی که درگیر گناهان کبیره گشته اند، با رفتار این عمل خانمان سوز، فطرت خویش را تاریک و سوخته نموده[16] و دود حاصل از سوختگی فطرت چشمانشان را کور می نماید و دیگر قادر به دیدن حقیقت نخواهند بود.
افرادی همچون زناکاران، رباگیران، رشوه خواران برای بازگشت به فطرت خویش باید درد و رنج و سختی بیشتری را متحمّل گردند.
آری خداوند برای چنین افرادی نیز درب های توبه را بازگذاشته است. کافی است که با توبه واقعی و عمل صالح راه های اصلاح خویش را آغاز نمایند. اگر حق اللّهی به عهده شان هست و آن را انجام نداده اند جبران نمایند و اگر حقّ النّاسی بر عهده شان می باشد آن را جبران نمایند و رضایت خلق الله را بدست بیاورند.
این افراد باید با روزه گرفتن گوشت های پروار شده به مال حرام را آب نمایند و با دادن خمس و زکات مال خویش را پاک نمایند.
این افراد باید رفتارهایی که رضایت خدا [17]و رسول خدا و ائمه علیهم السلام را در بردارد بصورت مدام با خلوص نیّت[18] و بدون هرگونه فخرفروشی و منّت نهادن انجام دهند. این رفتارها می تواند همچون دستگیری از فقراء و مساکین و ایتام باشد. و یا ساخت مسکن برای فقرا و تهیّه جهیزیه نوعروسان و کمک به ازدواج جوانان باشد.
تا جایی این اعمال را انجام دهد که چشمانش از تاریکی ها شسته شود و فطرت خویش را دوباره دریابد. آنگاه او هم درد فقرا و نیازمندان خواهد بود و خداوند خود را بهتر و بیشتر می شناسد و در هنگام عبادت او را عاشقانه تر می ستاید.[19] و این حاصل می شود با زیاد استغفار نمودن، فروتنی و صدقه دادن.[20]
راه حلّ گروه چهارم: یکی از گروه هایی که بسیاری از انبیاء را کشتند، بنی اسرائیل بود.[21] خداوند متعال بعد از آنکه این قوم را از دست فرعونیان نجات داد، به حضرت موسی دستور داد که به کوه طور برود. قوم بنی اسرائیل بعد از آنکه حضرت موسی به کوه طور رفتند و آنان مبتلا به شرک و پرستش گوساله طلایی سامری شدند، خداوند به حضرت موسی وحی فرمودند برای پاکی آنان لازم است که همدیگر را بکشند.[22]
خلاصه آنکه
آری شرک و کفر و خارج شدن از بندگی خدا، مصادف است با سربریدن فطرت و به معنای خراب کردن پل های پشت سر است[23] و برای بازگشت به فطرت باید نفس را کشت و دوباره از نو ساخت.پینوشت:
[1] سوره روم، آیه30. «...وَ لَاکِنَّ أَکْثرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون».
[2] الفائق فی غریب الحدیث، ج3، ص39. «حدیثه صلى اللّه علیه و سلم: یقول اللّه تعالى: إِنِّی خَلَقْتُ عِبادی حُنَفاء فاجْتَالتْهم الشیاطین عَن دِینهِم؛ و جَعَلتُ ما نحلتهم من رِزْق فهو لهم حلال، فحرّم علیهم الشیاطینُ ما أحْلَلْتُ لهم».
[3] سوره روم، آیه30. «...فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا».
[4] الإحتجاج، ترجمه جعفرى، ج1، ص 455.
[5] الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسى)، ص 166.
[6] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، 13. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیه وَ آلِه وَ سَلَّم کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ.
[7] سوره بقره، آیه161.
[8] سوره بقره، آیه24.
[9] سوره بقره، آیه49.
[10] سوره احزاب، آیه57.
[11] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ترجمه غفارى، ص 381.
[12] بحارالانوار، ج64، ص236.
[13] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص323.
[14] من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 18.
[15] الأمالی (للطوسی)، ص414.
[16] سوره انفال، آیه54.
[17] اصول کافی، ج2، ص275.
[18] اصول کافی، ج2، ص16.
[19] سوره نساء، آیه31.
[20] بحارالانوار، ج75، ص81.
[21] سوره بقره، آیه 61.
[22] سوره بقره، آیه54.
[23] سوره ابراهیم، آیه28و29.