ماليات و خراج در زمان مغول
نویسنده : عزت الله نوذری
تاریخ اجتماعی ایران از آغاز تا مشروطیت ( قسمت بیست و چهارم )
1 – قبچور :
2 - قلان :
3 - اخراجات :
4 - برات :
5 – بيغار :
6 - نزول اجلال :
7 – تمغا :
8 - طرح :
9 جزيه :
خراج و ماليات به وسيله مامورين با بسيارى موارد به وسيله دلالان و واسطه ها كه ماليات نواحى را به مقاطع مى گرفتند، وصول مى شد و اغلب در اطراف يك سال ، چندين مرتبه خراج دريافت مى گرديد. كسانى كه قادر به پرداخت خراج عقب افتاده نبودند، به بردگى فروخته مى شدند.
به واسطه رويه خشن و استثمار ظالمالنه مالياتى در اين زمان بسيارى از دهات ايران ويران و خالى از سكنه گشت .
اصلاحات غازان خان
اسناد مالكيت ، با نشان زرين دولت (آلتون تمغا) ممهور مى شد كه حاوى نام مالك و توصيف كامل ملك بود، و سرانجام ، غازل خان در تبريز، دستگاهى براى ثبت ملاك سراسر كشور به وجود آورد كه طى آن مى بايستى از نزديك با دبيرخانه دولت همكارى كند.
از جمله اصلاحات غازان خان ، ترتيب تاريخ ايلخانى يا تاريخ غازانى است و اين كار را او براى تطبيق سنوات قمرى با سنوات شمسى انجام داد، چه به واسطه عقب افتادن نوروز و پيدا شدن سيزده سال اختلاف بين سال هاى شمسى و قمرى در عهد وى ، در 13 رجب 701، سال قمرى و شمسى را كه از عهد معتضد خليفه عباسى و ديالمه ، تطبيق نشده بود، تطبيق داد و روز فوق را ابتداى تاريخ جديدى قرار داد ولى اين تاريخ دوامى نداشت و به زودى از ميان رفت (286).
غازان خان پس از تثبيت وضع مالكيت به بهبود كشاورزى پرداخت او فرمان داد تا بذر، آلات كشاورزى ، اسب و گاو در اختيار روستاييان قرار گيرد و چنان چه حاكمى در اين زمينه كوتاهى مى نمود، به سختى تنبيه مى گرديد، به دستور او درآمد مالياتى دام و به خصوص ، گاوهاى نر به منظور تهيه و نگهدارى حيوانات ، مصرف مى شد.
تقسيم زمين هاى متروك ميان روستاييان كه تعدادشان در اين هنگام به دوران پيش از مغول به يك دهم مى رسيد نيز از كارهاى پراهميت بود، چگونگى پرداخت مال الاجاره ى اين زمين ها، روستاييان را به پذيرفتن چنين زمين هايى تشويق مى نمود چگونگى پرداخت مال الاجاره ى اين زمين ها به شرح زير بود:
سال نخست ، معاف از ماليات ، سال دوم ، يك سوم از حقوق متداول به دولت پرداخت مى گرديد و ميزان مبلغ پرداختى در سال سوم نسبت به خوبى يا بدى زمين طبقه بندى مى شد؛ چنان چه زمين حاصلخيز بود، سه چهارم و در مورد زمين هاى متوسط دو سوم ، و براى زمين هاى كم حاصل ، نيمى از مقدار متداول ، به دولت مى رسيد، پرداخت تمام ماليات متداول ، براى سال چهارم پيش بينى شده بود به منظور اجراى صحيح اين قانون ، ديوان خالصات تاسيس يافت تا با ديوان و اداره ى ثبت املاك همكارى نزديك نمايد.
با صدور اين قوانين ، تا حدى امنيت در روستاها برقرار شد. اسكان به سرعت عملى مى شد. ارزش زمين ها و بناهاى كشاورزى ظاهرا به ده برابر رسيد بار ديگر پرداخت ماليات به صندوق دولت مرتب شد و وضع مالى دولت به طرز بى سابقه اى بهبود يافت . (287)
مرگ ناگهانى غازان خان در سال 703 ه .ق . از تحقق بسيارى از اصلاحات او جلوگيرى كرد، والى تيو، اعلام نمود كه برنامه هاى برادرش را دنبال خواهد نمود لذا فرمان داد تا موجبات منع فرار از روستاها را فراهم آورند، اما به زودى بى نظمى ديرينه بار ديگر خودنمايى كرد.
در سال هاى نخست سلطنت ابو سعيد، وضع بدتر گرديد و باعث هرج و مرج عمومى و اغتشاش در نظام آبيارى به وجود آمد. در اين شرايط، درآمد مالياتى به شدت تنزل نمنود و ميزان آن از پيش از حمله مغولان بسيار كمتر شد.
انواع مالكيت هاى زمين در زمان مغول
1 - يورت :
2 - زمين هاى ديوانى :
3 - زمين هاى ملكى :
4 - املاك سلطنتى ( انجو ) و اقطاعات :
املاك سلطنتى يكى از منابع مهم درآمد دولت را تشكيل مى داد. در اكثر موارد نمى دانيم كه اين املاك از چه راه به ايلخانان تعلق يافته است اما روى هم رفته مى توان گفت كه زمين هاى ضبط شده ، زمين هايى كه مالكان آن ها گريخته و كشته شده بودند، املاك متعلق به شاهانى كه مغولان بر آنان غلبه ياته بودند و نيز املاك وقف كه ايلخانان آن ها را ضبط كرده بودند، مجموعا املاك سلطنتى را تشكيل مى داد.
درآمد املاك وقف ، مثلا براى پرداخت مواجب پزشكان مسيحى و يهودى ، صاحب منصبان عالى رتبه ، منجمان - يعنى آن چه كه در اصل براى هزينه هاى آن پيش بينى شده بود - به كار مى رفت .
املاك سلطنتى به روايت كاشانى ، يك سوم از قلمرو ايلخان را تشكيل مى داد و درآمد هنگفتى داشت و امتيازات انحصارى دولت ، از جمله صيد مرواريد در خليج فارس نيز بر آن افزوده مى شد.
اين املاك را كه گاه با واژه انجو، خاصه مى ناميدند به هر حال ، املاك سلطنتى نه تنها به همسران و برادران و پسران ايلخان به عنوان ، سيورى تيمش داده مى شد، بلكه بخشى از آن را به عنوان مواجب و يا پاداش در اختيار صاحب منصبان دولت و سرداران سپاه مى گذاشتند: اين گونه اقطاعات در اغلب ايالات مملكت وجود داشت گذشت از اقطاعات موروثى ، يك صدم از املاك سلطنتى براى اقطاع موقت در اختيار بود، و چون قرارداد منتفى مى شد، اين زمين ها به اشخاص ديگر واگذار مى گرديد. اين زمين ها در چنين شرايطى از املاكى كه مستقيما تحت اختيار فرمانروا بود جدا مى شد در زمينه اقطاعات نيز با گذشت زمان گروهى سوداگر و سودجو، دست به كار مى شدند.
يكى از خصايص بارز دوره مغول آن است كه در اين زمان ، املاك و اموال شخصى به مقدار قابل مهارى افزايش يافت و ديگر از خصايص اين دوره دشمنى و عناد ميان دهقانان و طبقات حاكمه بود كه به اوج خود رسيد و فاصله ميان اين دو بيش تر شده بود.
طبقات در عهد مغول
مغول ها در ضمن كشورگشايى ، غير از هنرمندان و صنعتگران ، ساير طبقات را غاليا از زين مى بردند و توده صنعتگر را به اسارت به مغولستان مى فرستادند. پس از پايان دوره كشورگشايى ، بار ديگر مغول ها صنعتگران را در سال سى ام قرن 13 ميلادى براى اولين بار در كارگاه هايى به نام (قورخانه ) كه در شهر طوس احداث شده بود، اسلحه ، البسه و مهمات براى قشون تهيه و فراهم مى آوردند، در اين كارگاه ها، رنج و زحمت دوران بردگى تجديد شده بود. مغولان ، بهترين صنعتگران را با خود برده و مورد استثمار بى رحمانه قرار دادند. به هر يك از آنان نان بخورنميرى داده مى شد و به صنعتگران شهرنشين ، سه روز در ميان مقدار كمى گوشت مى دادند.
آن دسته از صنعتگران كه داراى سازمان صنفى بودند، بيش تر مستقل بوده و مالياتى به اسم تانگاه مى پرداختند. استثمار رنجبران به وسيله تجار، سوداگران و دلالان تكميل مى شد. اين عناصر مورد حمايت جدى قرار داشتند و دولت به آنان كمك مى كرد، مقاطعه ماليات شهرها به وسيله اين افراد صورت مى گرفت و لوازم مورد احتياج دولت به وسيله آنان فراهم مى شد، آنان در سايه اين حمايت ها، به انواع ترفندها براى غارت و استثمار مردم متوسل مى شدند، به همين علت ، مامورين خريد و مقاطعه كاران و دلالان ، در نظر اكثريت ، مردمى بد نهاد و غارتگر تلقى مى شدند. در دوره مغول به علت آشفتگى وضع عمومى كشور، ده ها هزار انسان تبديل به برده مى شدند. بردگان تنها در محيط خانه ها كار نمى كردند، بلكه در مزارع نيز به انواع طرق مورد بهره كشى قرار مى گرفتند.
به طور خلاصه ، موقعيت اجتماعى و اقتصادى هر يك از طبقات در اين دوره به اين نحو بود كه تكيه گاه اصلى خان هاى مغول ، سران سپاه و ايالات كوچ نشينى بودند كه ، از مالكيت دهات و اراضى برخوردار بودند و عده كثيرى از كشاورزان را استثمار مى كردند به اين عده ، فئودال ها و متنفذين شهرى مانند دوره قبل از مغول ، عبارت بودند از شخصيت هاى نامدار، روحانيون عمده ، علما، سادات و سردمداران دراويش ، شيوخ و پيروان آنان كه اغلب از فئودال ها و تجار شهر بوده و با دستگاه حكومتى مغول آميخته شده بودند.
به طور معمول مردم فعاليت هاى مختلف توليدى را انجام مى دادند در دهات ، دهقان كه بعضى از آنان قطعه زمينى را اجاره مى كردند و در شهرها، صنعتگران جزء به توليد اشتغال داشتند و بالاخره در مرحله آخر بردگان قرار مى گرفتند. در اين دوره ، بر فئودال ها و اشراف كوچ نشين اختلاف مهمى وجود نداشت ، ولى بين فئودال هاى بزرگ و روحانيون ، يا تجار و صرافان گاه اختلاف مادى ظهور مى كرد، روحانيون به طرق مختلف - مخصوصا در لباس اهل تصرف و دراويش و شيوخ و غيره درآمده - بين مردم محروم گشته و با پراكندن تخم عرفان آنان را به صبر و تحمل و ناچيز گرفتن امور اين جهان دعوت مى كردند تا بدين وسيله ، از مبارزه ستمكشان عليه ستمگران و انفجار مبارزات طبقاتى جلوگيرى كنند.
اكثريت خان هاى مغول ، پس از اقامت طولانى ، مذهب و آداب و روسم ايرانى را پذيرفته و سعى مى كردند تا با تكيه به روحانيون و تجار، از نيروى گريز از مركز سران مغول و گروهى از فئودال ها كاسته ، مركزيتى به وجود آوردند ولى اريستوكرات هاى ترك و عده اى از عمال مغول ، با اين سياست موفق نبودند و حاضر نمى شدند از حقوق و اختيارات نامحدود خود صرفنظر كنند. در نتيجه ى اين اختلافات ، بنيان حكومت مغول متزلزل شد و از مقدمات روى كار آمدند تيمور فراهم گرديد.
سعدى كه در عصر اتابكان فارس يعنى در دوره ى مغول مى زيست اختلاف عظيم طبقاتى و وضع آشفته اقتصادى و اجتماعى عصر خود را در اشعار زير مجسم مى كند:
نگه كن بر اين گنبد روزگار / كه سقفش بود بى ستون استوار / سراپرده ى چرخ گردنده بين / در او ، شمع هاى فروزنده بين / يكى پاسبان و يكى پادشا / يكى كامران و يكى بى نوا / يكى باجدار و يكى تاجدار / يكى سرفراز و يكى خاكسار / يكى بر حصير و يكى بر سرير / يكى در پلاس و يكى در حرير / يكى بينوا و يكى مالدار / يكى نامراد و يكى كامكار / يكى در عنا و يكى در غنا / يكى در بقا و يكى در فنا / يكى تندرست و يكى ناتوان / يكى سالخورده و يكى نوجوان / يكى در صواب و يكى در خطا / يكى در دعا و يكى در دغا / يكى نيك كردار و نيك اعتقاد / يكى غرق در بحر فسق و فساد / يكى در گلستان راحت مقيم / يكى با غم و رنج و محنت نديم / يكى چون گل از خرمنى خنده زن / يكى را دل آزرده خاطر ، حزن / يكى بسته از بهر طاعت كمر / يكى در گنه برده عمرى به سر / يكى را شب و روز مصحف به دست / يكى خفته در كنج ميخانه مست.
پی نوشت ها :
283- جامع التواريخ در تاريخ مغول ، ج 2، ص 1041
284- كشاورزى و مناسبات ارضى در ايران عهد مغول ، ج 1، ص 83 - 85
285- مفتش واژه ى مغولى است .
286- كشاورزى و مناسبات ارضى در ايران عهد مغول ، ج 1، ص ، 87 و 92 و 93
287- تاريخ اجتماعى اقتصادى ايران در دروه مغول ، ج 16
288- مالك و زارع در ايارن ، ص 164 - 165
/ن