چرا وهابیون به کلام امام خمینی (ره)  برای عدالت عمر استناد می کنند؟

چرا وهابیون به کلام امام خمینی (ره)  برای عدالت عمر استناد می کنند؟ از طرفی چرا امام خمینی به این حدیث جعلی استناد کرده است؟ تا وهابیون سوء استفاده کنند؟
دوشنبه، 6 آذر 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
چرا وهابیون به کلام امام خمینی (ره)  برای عدالت عمر استناد می کنند؟

مقدمه:

نیت شبهه کننده و انگیزه  شبهه افکنان در راستای منافع دنیوی خودشان و تفرقه انداختن بین مسلمین است، و الا مسلمانان با تمسک به اشتراکات دین اسلام می تواندد صا دقانه در کنار هم زندگی کنند.
 
متاسفانه استناد وهابی به سخنان مرحوم امام خمینی (ره) برای اثبات عدالت عمر و مبرا کردن دامن او از اتهام قتل فاطمه صدیقه سلام الله علیها , به علیه خود وهابی تمام خواهد شد به بیانی که در ادامه می آید :
 
استناد وهابی به سخنانی از مرحوم امام خمینی است , مطابق آنچه که در صحیفه نور آمده است , امام خمینی چنین می گوید :
 
این قصه‏هایى که تاریخ نقل کرده، شبیه آن را در یکى از ممالک که در درجه اول از دموکراسى را دارد بیاورید، بعد بگویید که این بهتر از آن است.
 
 یک قصه مال رسول خدا- صلى اللَّه [علیه و آله‏] و سلم (قصه‏هاست منتها حالا من یکى‏اش را مى‏گویم) یک قصه مال حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- یک قصه مال عمر.
 
 وقتى که عمر مى‏خواست برود به مصر- براى [اینکه‏] فتح کرده بودند مصر را و قدرتمند شده بود اسلام، همه جا را گرفته بودند- مى‏خواست وارد بشود.
 
 به مصر، یک شتر بود، خودش بود و یکى هم همراهش. یکى شان سوار این شتر مى‏شده آن یکى جلویش را مى‏گرفت و مى‏برد؛
 
 آنکه خسته مى‏شد- قسمت کرده بودند این سوار مى‏شد. آن وقتى که وارد- به حَسَب تاریخ- مصر شدند، نوبت آن غلام بود که سوار باشد .
 
و آقاى خلیفه جلو [شترش‏] را گرفته بود و داشت مى‏بُردش که مردم مصر آمده بودند به استقبال! خلیفه عبارت از این بود."(1)

در این مطلب به دو سوال پاسخ می دهیم: چرا وهابیون برای مبرا کردن عمر از قتل حضرت زهرا(س)به کلام امام خمینی استناد می کنند؟ از طرفی چرا امام به حدیث جعلی استناد کرده تا وهابیون سو استفاده کنند؟
 

چرا وهابیون به کلام امام خمینی (ره) برای عدالت عمر استناد می کنند؟ 

چرا  استناد وهابی ها به کلام امام اشتباه است؟

1- مرحوم امام خمینی اساسا عمر را کافر و زندیق می داند , در این صورت عدالتی برای عمر باقی نمی ماند که وهابی در صدد اثبات آن باشد .
 
2- امام خمینی در کتاب معروف خود به نام کشف الاسرار در جریان مخالفت عمر با درخواست پیامبر و نسبت دادن هذیان گویی به پیامبر گرامی , معتقد است که عمر به خاطر نسبتی که به پیامبر داد , زندیق و کافر شده است و سخنش هم ناشی از کفر او بوده است .
 

برائت صریح امام خمینی از عمر بن خطاب

سید روح الله خمینی در کتاب کشف الاسرار خود پس از بیان حدیث قرطاس و توهین عمر بن خطاب به رسول خدا صلی الله علیه و آله، عمر را یاوه‌سرا و اصل کفر و زندقه می‌نامد.
 
وی می‌نویسد: در آن موقع که پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله در حال احتضار و مرض موت بود، جمع کثیری در محضر مبارکش حاضر بودند. پیغمبر فرمود:
 
 بیائید برای شما یک چیزی بنویسم که هرگز به ضلالت نیفتید. عمر بن الخطاب گفت هجر رسول الله» و این روایت را مورخین و اصحاب حدیث از قبیل بخاری ومسلم و احمد با اختلافی در لفظ نقل کردند.
 
 و جمله کلام آنکه این کلام یاوه از ابن خطاب یاوه‌سرا صادر شده است و تا قیامت برای مسلم غیور کفایت می‌کند الحق خوب قدردانی کردند .
 
از پیغمبر خدا که برای ارشاد و هدایت آن‌ها؛ آن همه خون دل خورد و زحمت کشید. انسان باشرف دیندار غیور می‌داند .
 
روح مقدس این نور پاک باچه حالی پس از شنیدن این کلام از این خطاب از این دنیا رفت و این کلام یاوه که از اصل کفر و زندقه ظاهر شده مخالف است.
 

توهین عمر بن خطاب به پیامبر اکرم (ص) در کتاب اهل سنت.

بخاری در این مورد می نویسد:ابن عباس می‌گوید: هنگامی زمان احتضار پیامبرصلی الله علیه و آله فرا رسید، آن حضرت فرمودند: کتابی برای من بیاورید تا برایتان بنویسم که بعد از من گمراه نشوید.
 
 عمر گفت: بدرستی که بیماری بر پیامبر غلبه پیدا کرده است؛ در نزد شما قرآن است، کتاب خدا ما را بس است.
 
 اختلاف و خصومت بین اهل خانه در گرفت. وقتی که هم همه و اختلاف نزد پیامبر صلی الله علیه و آله زیاد شد؛ آن حضرت فرمودند که:
 
از اینجا برخیزید و بروید. شایسته نیست که نزد من دعوا کنید. عبدالله می‌گوید که ابن عباس می‌گفت:
 
به درستی که مصیبت، همه مصیبت از زمانی شروع شد که بین رسول خدا صلی الله علیه و آله و بین نوشتن آن کتاب برای آنان از اختلاف و هم همه اتفاق افتاد.(2)
 

نکات مهم:

1- پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نه در گذشته انحراف داشته، «ما ضَلَّ» و نه در آینده انحرافى خواهد داشت. .وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌.
 
2- هم پیامبر بر حق است وهم سخن او. ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ‌ ...- إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى‌.
 
3- سخن پیامبر، نه برخاسته از تمایلات شخصى و نه برخاسته از محیط اجتماعى است.
 
4- هوى و هوس، با وحى سازگار نیست. وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى‌.
 
5- پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نه در گذشته انحراف داشته، «ما ضَلَّ» و نه در آینده انحرافى خواهد داشت.
 
6- فرمان و سخن پیامبر، حجّت و لازم الاجراست.
 

دو دلیل قرآنی برای محکومیت عمر بن حطاب

1- پیامبر(ص) کلامش از وحی است

در قرآن کریم  در سوره نجم: وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَىٰ وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَىٰ(3)
 
قسم به ستاره چون فرود آید. که صاحب شما (محمّد مصطفی ص) هیچ گاه در ضلالت و گمراهی نبوده است.
 
و هرگز به هوای نفس سخن نمی‌گوید. سخن او هیچ غیر وحی خدا نیست.او را (جبرئیل) همان (فرشته) بسیار توانا (به وحی خدا) علم آموخته است.
 
در این شان نزول آیات 1 تا 4 سوره نجم می خوانیم که پیامبر از جانب خودش حرفی را نمی زده و یا ازروی هوای مفس کلامی را منعقد نمی کرده است.
 

الف: دلیل اول  نزول آیات 1 تا 4 سوره نجم

محمد بن العباس بعد از چهار واسطه از امام صادق علیه‌السلام و آن بزرگوار از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل نماید که فرمود:
 
 من سید النّاس هستم و در این باره فخرى بر من نیست و على سید المؤمنین است. بار خدایا دوست بدار کسى را که على را دوست بدارد و دشمن بدار کسى را که على را دشمن بدارد، مردى از قریش گفت:
 
محمد در صدد تحسین و تعریف پسرعموى خویش است سپس این آیات نازل گردید و خاطر نشان ساخت که گفتار پیامبر درباره پسرعموى خود از روى هوى هوس نبوده بلکه از وحى پروردگار است.
 

ب: دلیل دوم نزول آیات 1 تا 4 سوره نجم

و نیز محمد بن العباس بعد شش واسطه از امام صادق علیه‌السلام نقل نماید که هنگامى که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم على را به عنوان ولایت معرفى فرمود، مردم سه فرقه شدند.
 
 دسته اى گفتند: محمد گمراه شده است.فرقه اى گفتند: در غوایت افتاده است، طائفه اى گفتند:
 
از روى هوى و هوس درباره اهل بیت و پسرعموى خود سخن مى گوید سپس خداوند این آیات را نازل فرمود (4)
 
پیغمبر نطق نمی‌کند از روی هوای نفس، کلام او نیست مگر وحی خدائی که جبرئیل با خدا به او تعلیم می‌کند و مخالف است .
با آیة اطیعو الله واطیعوا الرسول و با آیة وما آتیکم الرسول فخذوه و آیه وما صاحبکم بمجنون و غیر آن از آیات دیگر.(5)
 

کلام نهایی امام خمینی در مورد عمر

می بینیم که امام خمینی نسبت کفر و زندیق بودن را به عمر می دهد و می گوید او یاوه سرا بوده است .
 
از سوی دیگر , مرحوم امام خمینی معتقد بوده است که روایات اهلسنت تماما ضعیف است و استناد به نقلهای اهلسنت به هیچ عنوان موجه نیست , چنان که در موضوعی می گوید :
 
و لم تذکر فی کتبنا، و إنّما ذکرت فی کتب العامّة من طرقهم، فمن جهة السند لا حجّیة فیها. "(6)
 
این نقل در کتابهای ما نیست و در کتابهای اهلسنت و به طریق آنان نقل شده است , بنابراین از نظری سندی , حجیتی ندارد " "
 
بنابراین  امام خمینی عمر را هم کافر و زندیق می داند و هم نقلهای اهلسنت را غیر معتبر می داند ,
 

دلیل استناد امام به حدیث جعلی

چرا امام  خمینی(ره) به حدیث جعلی استناد کرده است.تا وهابیون سوء استفاده کنند؟ که عمر دارای عدالت بوده است و بعید است که در جریان قتل حضرت زهرا (س) مشارکتی داشته باشد.

پاسخ  اول:
امام خمینی در صدد جذب اهلسنت به پشتیبانی از نظام اسلامی بودند , لذا به نقل جعلی اهلسنت در مورد عمر استناد می کند.
 
 تا از این طریق دلهای اهلسنت را جذب کند و همگان را در مسیر حمایت از حکومت اسلامی در یک خط قرار دهد .
 
امام خمینی معتقد بوده است که قسمی از تقیه , تقیه مداراتی است که مقصود از تقیه مداراتی ایجاد وحدت و اتحاد با اهلسنت و جذب محبت و مودت آنان است :
 
 المراد بالتقیّة مُداراةً: أن یکون المطلوب فیها نفس شمل الکلمة و وحدتها؛ بتحبیب المخالفین و جرّ مودّتهم‏ (7) "
 
پاسخ دوم:
ما اگر پاسخ اول را هم نادیده بگیریم , باز پاسخ دومی هم است و آن اینکه مرحوم امام خمینی معتقد بوده است که ابوبکر و عمر ظالم به احکام الهی و حضرت زهرا سلام الله علیها بودند . امام خمینی می نویسد :
 
ما باشیخین ( ابوبکر و عمر ) کار نداریم و مخالفت های آنها با قرآن و حلال و حرام کردن از پیش خود و ستمهائی که به فاطمه دختر پیغمبر(ص) و اولاد او کردند .
 
و جهل آنها به دستورات خدا و احکام دین حتی آنکه ابوبکر دست چپ دزد را برید و یک نفر را با آتش سوزاند با آنکه حرام بود.وحکم کلاله و میراث جده را ندانست .
 
و اجراء حد خدائی را درباره ی خالدبن ولید نکرد با آنکه مالک بن نویره را کشت و در همان شب زن او را گرفت و عمر کارهایش بیش از آنست .
 
که گفته شود مثل امر کردن‌ به سنگسار کردن زن حامله و زن دیوانه و امیرالمومنین او را نهی کرد و اشتباه گفتن در حکم مهریه و یک زن از پشت پرده خطای او را گفت :
 
آنگاه عمر گفت همه ی مردم حتی زنهای پشت پرده احکام خدا را ازمن بهتر میدانند و برخلاف حکم خدا و پیغمبر متعه حج و زنها را حرام کرد و در خانه ی پیغمبر را آتش زد. (8)
 
همینطور  امام خمینی معتقد بود که ابوبکر و عمر به طمع خلافت گرد پیامبر را داشتند و به اصطلاح ظاهر سازی می کردند و منافق بودند . امام خمینی در مورد آن دو این تعبیر را می آورد :
 
آنهائی که سالها در طمع ریاست خود را به دین پیغمبر چسبانده بودند "(9) و معتقد بود که نفاق بازی ابوبکر بیشتر بود , چنان که می گوید :" ابوبکر ظاهر سازیش بیشتر بود "(10)
  
بنابراین از دیدگاه امام خمینی , ابوبکر و عمر ظالم و منافق بودند و برای قدرت ظاهر سازی می کردند و در برابر دیگران خودشان را اخلاقی و عادل وانمود میکردند .
 
بر این اساس رفتار عمر بن خطاب با غلامش در هنگام ورود به مصر هم عملی منافقانه و برای فریب توده های مردم بود تا وانمود کند که من عمر به سنت پیامبر عمل می کنم ,.
 
 زیرا مردم از او توقع عمل به سنت پیامبر را داشتند و او هم ناگزیر بود که در مواردی چنین ریا و نفاق بازی کند .
 
گر ادامه کلام امام خمینی را مطالعه کنیم , مرحوم امام متذکر این نکته می شود و می گوید :ما عمر را قبول نداریم اما این عملْ عمل اسلامى آن وقت بوده؛.
 
 یعنى نقش اسلام بوده است و لو خودش یک آدمى بوده که ما نپذیرفتیم او را اما عملى که کرده است .
 
عملى بوده که نقش اسلام این بوده، یعنى پیغمبر هم این صورت بود؛ یعنى پیغمبر هم سوار یک الاغى مى‏شده، یک کسى هم پشتش مى‏نشسته و مسأله برایش مى‏گفته؛ آن را تعلیمش مى‏کرده، آنکه پشت سرش نشسته بوده تعلیمش مى‏کرده‏ "(11)
 
می بینیم که امام خمینی تصریح می کند که عمل مذکور دستور اسلام و سنت پیامبر بوده است , و خود عمر شخصیتی مقبولی ندارد.
 
 تا بخواهیم او را به این خاطر مدح کنیم , عمر از ناحیه افکار عمومی تحت فشار بوده است که ظاهر سازی کند و احکام اسلام را پیاده کند , بنابراین عمل عمر  عملی ریاکارانه و منافقانه بوده است .
 
علمای اهلسنت تصریح کرده اند که در مذهب اهلسنت نقلهایی فراوانی جعل شده است تا ابوبکر و عمر را انسان های صالح و وارسته و عادل معرفی کنند .
 
تهاونوی عالم بزرگ اهلسنت می گوید:ما می دانیم که جاعلان حدیث ، دروغ و جعل کرده اند ، در کثیری از فضائلی که در مورد ابوبکر و عمر و عثمان ، روایت می شود  :
 
 نحن نعلم انهم کذبوا فی کثیر مما یروونه فی فضائل ابی بکر و عمر و عثمان (12)
 

عدالت با زدن کتک همحوانی ندارد.

ابن حجر هم به این نکته تصریح می کند :"عارضهم جهلة أهل السنة بفضائل معاویة بدأوا بفضائل الشیخین "(13)
 
اهل سنت جاهل با فضایل معاویه مخالفت کردند و از فضایل آن دو شیخ شروع کردند.
 
ما در ذیل مفصلا توضیح داده ایم که عمر بویی از عدالت نبرده بود و با شلاقی که به دست داشت در دوره حکومتش , کودکان و زنان و اصحاب پیامبر را به ظلم می زد :
 
او حتی به کنیزان بینوا نیز رحم نمی کردند و طبق تصریح علمای اهلسنت , کنیزان را وقتی که می دید حجاب گرفته اند .
 
کان إذا رأى جاریة متقنعة علاها بالدرة وقال ألقی عنک الخمار(15) با تازیانه آتشین خود می زد تا حجابشان را کنار بگذارند و نیز خادمان و غلامان منزلش را هم می زد
 
فقام إلیها بالدرة فضرب بها رأسها حتى ألقته عن رأسها: پس با شمشیر به او نزدیک شد و بر سر او زد تا چادر را از سرش انداخت. (16)
 
عن الزهری أن عمر کان یضرب النساء والخدم : عمر زنان و خدمتکاران را کتک می زد: (17)
 

رفتار عمر با کنیزان

نازیانه  زنان با عدالت ههم خوانی ندارد.
عمر هنگامى که کنیزى را مى دید که روسرى بر سر دارد، او را با تازیانه مى زد و مى گفت آن را از سرت بردار و مى گفت: کنیز نباید روسرى بر سر کند.
 
أنس مى گوید: کنیزان عمر با سر برهنه و در حالى که اندامشان در حرکت و لرزش بود، از میهمان ها پذیرائى مى کردند.
 
 و با همان لباس کار و معمولى در منزل براى فراهم کردن ما یحتاج بیرون مى رفتند و رفتار مردم از نظر نگاه و تماس بدن با آنان مانند:
 
 همسر و دیگر محارمشان بود و فقط به پشت و شکمشان نباید نگاه مى کردند؛ همان گونه که نسبت به محارم چنین بودند.(18)
 
ابن عابدین نیز که از عالمان حنفى مذهب به شمار مى رود، در این باره مى نویسد:وکان عمر رضی الله عنه إذا رأى جاریة متقنعة علاها بالدرة وقال: ألقی عنک الخمار یا دفار، أتتشبهین بالحرائر؟.
 
عمر، هر وقت کنیزى را مى دید که روسرى بر سر دارد، او را با تازیانه مى زد و مى گفت: اى کثیف بد بو! روسرى را از سرت بردار، آیا مى خواهى به زنان آزاده خودت را همانند کنى؟.(19)
 
محمد ناصر البانى که وهابی ها از او با عنوان بخارى دوران یاد مى کنند، در کتاب إرواء الغلیل، در این باره مى نویسد.
 
قال ابن المنذر: ثبت «أن عمر قال لأمة رآها متقنعة: اکشفی رأسک ولا تشبهی بالحرائر وضربها بالدرة » صحیح. أخرجه ابن أبی شیبة فی المصنف (20)
  
ابن منذر گفته: ثابت است که عمر به کنیزى که مقنعه مى پوشید مى گفت: سرت را برهنه کن و خودت را به زنان آزاده شبیه نکن، و او را با تازیانه مى زد.
 
این روایت را ابن أبی شیبه نقل کرده و صحیح است.و در ادامه مى نویسد:
 
حدثنا وکیع، قال: حدثنا شعبة عن قتادة عن أنس قال: " رأى عمر أمة لنا مقنعة، فضربها وقال: لا تشبهین بالحرائر ". قلت: وهذا إسناد صحیح.
 
از انس نقل شده است که عمر کنیزى را دید که مقنعه پوشیده بود، او را کتک زد و گفت: خودت را به زنان آزاده شبیه مگردان.سند این روایت صحیح است.
 
و نیز مى نویسد:
حدثنا علی بن مسهر عن المختار بن فلفل عن أنس بن مالک قال: " دخلت على عمر بن الخطاب أمة قد کان یعرفها لبعض المهاجرین أو، الأنصار، وعلیها جلباب متقنعة به، فسألها: عتقت؟ قالت: لا: قال: فما بال الجلباب؟! ضعیه عن رأسک، إنما الجلباب على الحرائر من نساء المؤمنین، فتلکأت، فقام إلیها بالدرة، فضرب بها رأسها حتى ألقته عن رأسها "
 
قلت: وهذا سند صحیح على شرط مسلم. أنس بن مالک مى گوید:کنیزى از کنیزان مهاجر یا انصار با بدن پوشیده و مقنعه بر سر نزد عمر رفت،
 
عمر پرسید: آیا آزاد شده اى؟
 
گفت: نه.
 
عمر گفت: پس این روسرى و مقنعه چیست؟!
 
آن را از سرت بردار؛ چون این پوشش مخصوص زنان آزاده و مؤمن است.کنیز لحظه اى اهمال کرد، عمر از جایش برخواست و با تازیانه بر سرش زد تا روسرى را بردارد.
 
این حدیث با نقل مسلم صحیح است. و باز به نقل از أنس بن مالک مى نویسد:ثم روى من طریق حماد بن سلمة قالت: حدثنی ثمامة بن عبد الله بن أنس عن جده أنس بن مالک قال: «کن إماء عمر رضی الله عنه یخدمتنا کاشفات عن شعورهن، تضطرب ثدیهن».
 
قلت: وإسناده جید رجاله کلهم ثقات غیر شیخ البیهقی أبی القاسم عبد الرحمن بن عبید الله الحربی وهو صدوق کما قال الخطیب (21)
 
وقال البیهقی عقبه: «والآثار عن عمر بن الخطاب رضی الله عنه فی ذلک صحیحة». بسیار صورت گرفته است.
 

مطلبی در اثبات تقیه مداراتی از منظر امام خمینی

زیرا که تقیه افزون بر نقش کلیدی اش در مباحث فقهی، اهمیت به سزایی در مباحث سیاسی و اجتماعی، به ویژه در ارتباطات جهان اسلام دارد.
 
 وباید گفت که به اهداف مهمی چون وحدت، عزت، مودّت، قدرت و شوکت اسلامی نمی توان رسید جز از راه به کاربستن آن.
 
این مطلب هنگامی روشن می شود که مبنای فقهی امام خمینی قدس سره در باره «تقیه مداراتی»
 
 
شیخ انصاری قائل است:و آن تقیه ای است که ترکش، به تدریج منتهی به ضرر می شود؛ مانند ترک مدارا و دوری گزیدن از معاشرت با اهل سنت. این تقیه مستحب: است(22)
   
 تقیه مداراتی عبارت است از جلب دوستیِ مخالف، به خاطر وحدت کلمه، بی آنکه ضرری از سوی او شخص را تهدید کند
 
تقیه» از موضوعاتی است که ریشه در کتاب و سنت دارد و درباره آن بحث ها و گفتگوهای حضرت امام در ماهیت تقیه مداراتی جز جلب محبّت و ایجاد وحدت کلمه چیزی را شرط نمی کند.
 

روایت تقیه مداراتی جهت اتحاد و برادری

شیخ حرّ عاملی در کتاب شریف وسائل الشیعه، بابی را با عنوان «باب وجوب عشرة العامة بالتقیه» گشوده و در آن چهار روایت آورده است؛ که در اینجا به یک روایت اکتفا می کنیم.
 
 از جمله آنها که مورد استدلال امام راحل بر تقیه مداراتی قرار گرفته، روایت هشام الکندی است که می گوید:
 
«قال سمعت أبا عبداللّه علیه السلام یقول إیّاکم أن تعملوا عملاً نعیر به فانّ ولد السوء یعیر والده بعمله کُونوا لمَنْ انقطعتم الیه زینا ولا تکونوا علیه شینا، صلّوا فی عشائرهم وعودوا مرضاهم واشهدوا جنائزهم ولا یسبقونکم إلی شیء الی الخیر من الخیر فأنتم أولی به منهم واللّه ما عُبد اللّه بشیء أحبّ إلیه منَ الخبأ، قلت: وما الخبأ؟ قال: التقیّه»(23)
 
«شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: بپرهیزید از کاری که ما با آن کار سرزنش می شویم. همانا فرزند بد با کار بدش، پدر خویش را در معرض سرزنش قرار می دهد.
 
نزد آنان که با شما قطع رابطه کرده اند، زینت (دوست) باشید نه بدخلق و دشمن. با آنها درمیان قبیله هایشان(24) نماز بگزارید.
 
 مریضان آنها را عیادت کنید. در تشییع جنازه مردگانشان حضور یابید. آنان نباید در کارهای نیک بر شما پیشی بگیرند؛ زیرا شما نسبت به کارهای نیک سزاوارترید.
 
 سوگند به خدا، پروردگار به چیزی بهتر از خبأ پرستیده نشد. پرسیدند خبأ چیست؟ فرمود تقیه.»
 

دلالت روایت بر تقیه مداراتی

دلالت این روایت بر تقیه مداراتی تمام است و مطالبی از آن استفاده می شود:
 
1ـ حضور در مجالس و مساجد و مدارا کردن و عیادت مریض ها و تشییع جنازه مردگان آنان مطلوب ائمه علیهم السلام بوده و مورد تأکید آنها است.
 
2ـ بر اساس این روایت مدارا کردن با اهل سنت و شرکت در مراسم عبادی ـ اخلاقی آنان، تقیه نامیده شده است.
 
گفتنی است که سند روایت نیز بی اشکال و صحیح است.
 

استناد امام به دلالت روایت بر تتقیه مداراتی

حضرت امام در مقام بیان دلالت این روایت می نویسد:
«ظهور روایت، در مقامِ تشویق انجام عمل برطبق نظریات آنها و خواندن نماز در مساجد ایشان است و بی شک خواندن نماز در مساجد آنها مستلزم ترک برخی از اجزاء و یا شرایط و یا انجام برخی از موانع است.
 
 با این وصف حضرت فرموده این عمل بهترین عبادت است و این عبادت دفع استبعاد و صحت عمل است.»
 
حضرت امام افزون بر این روایت، به روایت سوم همین باب نیز تمسک جسته اند. جز حضرت امام، بسیاری از فقهای دیگر نیز دلالتِ این روایت را بر تقیه مداراتی، دست کم در مورد روایت؛ یعنی شرکت در نمازهای جماعت آنان پذیرفته اند؛
 
 
قال سیّدنا الصادق علیه السلام علیکم بالتقیّه فإنّه لیس منّا من لم یجعلها شعاره ودثاره مع من یأمنه لتکون سجیّة مع من یحذره».(25)
 
امام صادق علیه السلام می فرماید: «بر شما لازم است انجام تقیه؛ زیرا از ما نیست کسی که تقیه را شعار و دثار(27) خود با کسانی از آنها که در امان است قرار ندهد.
 

نتیجه:

سوال اول این بود که:چرا وهابیون به کلام امام خمینی (ره) برای عدالت عمر استناد می کنند؟ پاسخ آن شد که این روایت جعلی است که امام بخاطر شرایط و ضرورت و شرایط خاص جهت اتحاد ملی بیان کرده است و  امام میدانسته که این روایت جعلی است اما تقیه کرده است.

اگر سوال کنند که چرا امام خمینی به این حدیث جعلی استناد کرده است  که وهابیون از آن سو استفاده کنند در جواب می گوئیم که :
 
تقیه دارای اقسامی است که ما فقط به تقیه مداراتی  که مورد نظر امام  است می پردازیم. تقیه ای که مربوط به این اشکال می باشد.
 
برخی از روایات در مورد تقیه مداراتی وارد شده و از نظر سند، بی اشکال اند و بیشتر آنها از نظر اصطلاح رجالی صحیح می باشند.
 
 و از نظر دلالت نیز بر لزوم رعایت تقیه دلالت دارند، و بی شک این تقیّه  امام خمینی مداراتی است؛ زیرا حمل آنها بر تقیه خوفی وجهی ندارد؛
 
چون مورد آنها، بلکه صَریح برخی از آنها جایی است که ترس هیچ گونه ضرری نمی رود.دلالت این روایات بر مدعا، نه تنها از نگاه حضرت امام خمینی قدس سره تمام است
 
اگر در ترک تقیه ضرری بر جان خود و یا دیگری مترتب نباشد بلکه تقیه برای جلب منفعت؛ یعنی مودّت و دوستی و مجامله با اهل سنت صورت گیرد، چنین تقیه ای انگیزه برای ارتکاب عمل حرام و یا ترک واجب نمی شود؛
 
 زیرا مفهوم تقیه صادق نیست، بله این تقیه درخصوص نماز رواست به اینکه در مساجد آنان حاضر و برای مدارا و مجامله با اهل سنت، با آنان نماز بخواند .
 
بی آنکه بر ترک این تقیه ترس از ضرری نسبت به خود و یا دیگران باشد. دلیل این مطلب اطلاق روایاتی است که امر به این عمل (خواندن نماز با آنها) می کند؛
 
پی نوشت:
1.صحیفه امام، ج‏4، ص: 325
2.صحیح بخاری، ص 41
3. سوره نجم آیات 1 تا 4
4. یه 4 سوره نجم
5.کشف الاسرار، تالیف امام خمینی، صفحه ۱۱۹
6.کتاب البیع(تقریر قدیرى)، ص: 429
7.الرسائل العشرة، امام خمینی , ص: 7
8.کشف الاسرار ص ١١١
9.کشف الاسرار ص ١١٤
10.کشف الاسرار ص ١٢٠
12.صحیفه امام، ج‏4، ص: 325
13.قواعد فی علوم الحدیث ص 444
14.لسان المیزان ج 1 ص 13
15.المبسوط : ج 1 ص 212 _ الدرایه فی تخریج احادیث الهدایه , ابن حجر , ج ٢ ص ٢٣٠ _ حاشیه رد المختار , ابن عابدین , ج ٦ ص ٦٨٤
16.مصنف ابن ابی شیبه ج 2 ص 135 _ کنزالعمال ج 9  ص 199 _ ارواء الغلیل , البانی ج ٦ ص 204 ( هذا سند صحیح علی شرط مسلم )
17.کنز العمال : ج 9 ص  204
18.السرخسی، شمس الدین (متوفای483هـ، المبسوط، ج 10، ص 151، ناشر: دار المعرفة – بیروت.
19.محمد أمین الشهیر بابن عابدین، (متوفای1252هـ)، حاشیة رد المختار على الدر المختار شرح تنویر الأبصار فقه أبو حنیفة، ج 6، ص 367، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1421هـ - 2000م.
20.حدیث: ( 2 / 82 / 1 ) .
21.حدیث: ( 10 / 303 )
22.شیخ انصاری، رسائل فقهیه، ص 73
23. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج11، باب 26، از ابواب الأمر والنهی، ج2، ص471
24. «عشایر» جمع عشیره، در کتابهای لغت به معنای برادران و قبیله آمده است.
25 . همان، باب 24، ج 11، ح 28
26. «دثار» در لغت ضد «شعار» است و به جامه زیر که چسبیده به بدن است گفته می شود. و در اینجا کنایه از آن است که تقیه باید همیشگی باشد.
 

منابع: 

http://alvahy.com/ تفسیر اهل بیت علیهم السلام
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 2 سوره نجم
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 1 سوره نجم
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 4 سوره نجم
https://tvshia.com/fa/content/30201
https://seratehaq.blog.ir/post/141
http://rafezee.blogfa.com/post/36
https://ensani.ir/fa/article/86337
https://al-shia.blog.ir/post/951


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.