اصول و ساختار تصميم گيري در سياست خارجي جمهوري آذربايجان (1)
نويسنده: دکتر حبيب الله ابوالحسن شيرازي*
عليرضا ملاقديمي**
عليرضا ملاقديمي**
اولويت ها و اهداف سياست خارجي کشورها مستقيماً تابعي از شرايط ژئوپولتيک، نيازهاي داخلي، قدرت ملي و تهديداتي است که امنيت و منافع آنها را تحت تاثير قرار مي دهد. اين اصل کلي در مورد کشورهاي تازه استقلال يافته اي که در حال تثبيت موجوديت و هويت خود هستند نيز صادق است با اين ويژگي که چنين کشورهايي همچون يک نهال نوپا مي بايست بيش از هر چيز ديگري به فکر امنيت ملي خود باشند. اختلافات ارضي و مداخله خارجي دو عامل بي ثبات کننده و نگراني جدي کشورهاي تازه استقلال يافته است. جمهوري آذربايجان به عنوان کشوري که از ابتداي موجوديت خود گرفتار اختلافات ارضي با همسايه خود ارمنستان بوده تابع همين قواعد مي باشد. مقاله زير ابعاد گوناگون تاثير اين عوامل را بر شکل گيري اصول و ساختار سياست خارجي جمهوري آذربايجان بررسي مي نمايد.
جمهوري آذربايجان که از زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در سال 1991 به استقلال دست يافته، متاثر از شرايط داخلي و خارجي اين کشوردر زمينه تعريف اولويت ها و اهداف سياست خارجي خود تجاربي دارد که داوري در خصوص آن نيازمند بررسي جهات نظري و توابع عملي سياست خارجي اين کشور در طول سال هاي گذشته است.
مقاله حاضر در پاسخ به اين پرسش اصلي که «عمده ترين عوامل موثر بر جهت گيري هاي سياست خارجي جمهوري آذربايجان کدام ها هستند؟» اين فرضيه چند متغيري را بررسي مي کند که «امنيت، استقلال همه جانبه، تماميت ارضي، توسعه اقتصادي و ارتقاء جايگاه ژئوپولتيک، مهمترين مولفه هاي تعيين کننده گرايش هاي کنوني سياست خارجي جمهوري آذربايجان مي باشند.»
در راستا پاسخگويي به سوال مطرح شده فوق و ارزيابي مولفه هاي پاسخ پيشنهادي به اين سوال، ضروري است اصول کلي و ساختار تصميم گيري در سياست خارجي جمهوري آذربايجان را مورد بحث و بررسي قرار دهيم. ذکر اين نکته لازم است که در اينجا ساختار تصميم گيري به عنوان يک متغير مستقل در کنار ديگر متغيرها بررسي نشده بلکه تاثير آن در کنار متغيرهاي مذکور مدنظر مي باشد زيرا اين امر بيشتر از آن که بر اهداف و جهت گيري هاي اصولي سياست خارجي موثر باشد بر ديپلماسي و مسائل اجرايي سياست خارجي آذربايجان تاثيرگذار خواهد بود.
در ماده 10 قانون اساسي جمهوري آذربايجان مبناي شکل گيري سياست خارجي اين کشور بر اساس «اصول بنيادي و معين جهاني که با قواعد بين المللي مطابقت دارند» بيان شده است. (برآورد استراتژيک آذربايجان، ج1، 1382، ص 223) اين اصل ساختاري در قانون اساسي آذربايجان نشان مي دهد که قانون گذاران اين کشور از ابتداء تلاشي براي تفکيک و تمايز آرمان ها، اصول، اهداف و شيوه هاي عملکرد سياست خارجي خود با ساير ممالک جهان نداشته و نوع نگرش آنها نسبت به ماهيت و مناسبات نظام بين المللي انتقادي و اعتراضي نيست لذا قصد ندارند که در اين خصوص هزينه هاي درگيري با نظام هاي موجود بين المللي را بپردازند. به علاوه آنان بدون آنکه تجربه سپري نمودن مراحل دولت - ملت را داشته باشند، سعي مي نمايند تا در چارچوب مرزها و حاکميت ملي خود حل مشکلات داخلي و پيش برد برنامه هاي توسعه ملي را در اولويت کشورداري خويش لحاظ کنند. (http://www.csis.org)
در يک بيانيه رسمي دولت آذربايجان که اولويت هاي سياست خارجي اين کشور را مشخص ساخته مي توان برخي از اهداف سياست خارجي اين کشور را حول محورهاي زير چنين بيان کرد:
- پيشبرد اصول دموکراسي مبتني بر اقتصاد بازار و قانون گرايي؛
- استقلال عمل در سياست خارجي براي تامين منافع ملي و امنيت ملي؛
توسعه روابط همسايگي بهتر و مبتني بر منافع دو سويه با کشورهاي همسايه؛
- ايجاد امنيت و ثبات در منطقه؛
- تاکيد بر حفظ تماميت ارضي، حاکميت و استقلال کشور و بر همين اساس باز پس گيري اراضي اشغالي از جمهوري ارمنستان. (بر آورد استراتژيک آذربايجان، ج 1، ص 223)
- حفظ يکپارچگي سرزميني کشور و آزادسازي اراضي اشغال شده؛
- تامين امنيت در مواجهه با تهديدهاي داخلي و خارجي؛
- محافظت از ارکان حاکميت و دولت مرکزي؛
- مدرن سازي ارتش و تقويت توان رزمي قواي نظامي؛
- ورود به اتحاديه هاي نظامي - دفاعي و گسترش همکاري هاي نظامي با کشورهاي متحد؛
- استفاده از فناوري و تسليحات نوين و مناسب؛
- تقويت روحيه ميهن پرستي و وطن دوستي
- پيوند نظامي با ترکيه براي مبارزه با دشمنان مشترک؛
- قلمداد کردن ارمنستان به منزله بزرگترين دشمن کشور و دشمن دانستن هر کشور ديگري که موضع خصمانه نسبت به دولت آذربايجان داشته باشد؛
- منتفي بودن آغاز جنگ تا زمان سودمند بودن مذاکرات قره باغ؛
افزايش توان رزمي و ارتقاء سطح مهارت هاي پرسنل نظامي؛ (http://www.azerbaijan.az)
- افزايش مداوم بودجه سالانه نظامي کشور؛
- ارتقاء سطح معيشت نيروهاي نظامي؛
- ايفاي نقش نظامي - امنيتي موثر در منطقه؛
- عدم استفاده از سلاح هاي کشتار جمعي از جمله سلاح هاي هسته اي؛
- مبارزه با تروريسم؛
- مبارزه با جرائم سازمان يافته و مواد مخدر؛
- تقويت نيروهاي واکنش سريع؛
- مشارکت نظامي در برنامه هاي صلح باني؛
- تامين امنيت زيربناهاي اقتصادي و انتقال انرژي (برآورد استراتژيک آذربايجان، ج2، 1385 صص 379 تا 388).
بر همين اساس از زمان استقلال آذربايجان، مسئولان آذري تاکنون تمامي مواضع و تحرکات کشورهايي که موضوع روابط خارجي موثر آذربايجان (چه در سطح منطقه اي و چه بين المللي) بوده اند را ابتدا از زاويه امنيتي ارزيابي کرده ودوري يا نزديکي خود به اين کشورها را بر همين اساس تعريف نموده اند. در همين راستا مي توان گفت که تهديدات امنيت ملي آذربايجان به تدريج از موضوع اختلافات ارضي و مرزي جاي خود را به موضوعات ديگري چون مسائل فرهنگي، زباني، قومي، انرژي، اقتصادي و صنعتي داده است.
به عبارت ديگر اگرچه موضوعات حاد ارضي و مرزي مانند اشغال قره باغ توسط ارمنستان جاي خود را به موضوعات غير حساس تري داده است اما نحوه نگرش امنيتي با توجه به تثبيت هر چه بيشتر ساختارهاي حکومتي و سياسي در اين کشور گسترش يافته و اکنون جايگاه همسايگان و متحدان آذربايجان پيش از هر چيز با توجه به تاثيري که آنها بر امنيت ملي آذربايجان مي گذارند، ارزيابي مي شود. لذا هر اندازه تحرکات و يا تفکرات همسايگان و يا متحدان آذربايجان به تثبيت ساختارهاي سياسي و ملي آذربايجان کمک کند آنها در الويت بيشتري براي دوستي و همکاري قرار مي گيرند و برعکس هر اندازه نفوذ و حضور اين کشورها در ميان احزاب سياسي و لايه هاي اجتماعي به تغيير ساختارها و مباني ارزشي، فکري، سياسي، اجتماعي و امنيتي دولت آذربايجان لطمه وارد کند آنها در مراتب پائين تري از دوستي و همکاري قرار خواهند گرفت. (http://www.heritage.org)
به نظر مي رسد، پس از مقوله امنيت دومين اصل مهمي که يکي از اولويت ها و مباني رفتاري سياست خارجي آذربايجان نسبت به ديگر گشورها را شکل مي بخشد حفظ استقلال و حاکميت ملي اين کشور در تمام وجوه و ابعاد سياسي، اقتصادي و فرهنگي است. لذا به ميزاني که به حضور و نفوذ ساير کشورها، استقلال و حاکميت آذربايجان به عنوان يک کشور نوپا را به خطر اندازد، اين امر از سوي مقامات آذربايجاني به عنوان تهديدي براي امنيت ملي و منافع ملي اين کشور محسوب مي شود.
بايد به خاطر داشت که ملت و دولت آذربايجان براي چند دهه زير بار سلطه روس ها و اتحاد جماهير شوروي بوده و به جهت نشان دادن پاي بندي خود به عقايد کمونيستي و الزامات حضور در جمهوري هاي اين فدراسيون، از همه تعلقات ملي و جنبه هاي هويتي خود از جمله تاريخ، مذهب، قوميت، زبان و خط مستقل چشم پوشي کرده بودند لذا غير طبيعي به نظر نمي رسد که هر تلاشي براي نفوذ فرهنگي و تمدني از سوي کشورهاي ديگر، با واکنش شديد و بعضاً افراطي اين کشور مواجه خواهد شد. به ويژه آن که اين تلاش هاي فرهنگي به سمت و سويي جهت گيري شده باشد که ساختار و مباني فکري و سياسي جمهوري آذربايجان مانند سکولاريسم، آزادي عقيده و همچنين جايگاه سياسي و اجتماعي طبقات روشنفکر، تحصيل کرده و تکنوکرات را به خطر بياندازد.
در چنين وضعيتي به نظر مي رسد، آذربايجان هنگامي که مي خواهد خود را از زير بار فشارهاي همه جانبه فرهنگ روسي (که آن را يک فرهنگ مهاجم قديمي مي داند) بيرون بکشد يا موقعي که خود را از خطر نفوذ فرهنگ سياسي ساير کشورهاي همسايه حفظ کند، براي تقويت ساختار فرهنگ ملي و سياسي خود به سمت کشور مبدأيي روي خواهد آورد که نه تنها در صدد تغيير اين ساختارها نيست بلکه در صدد تقويت آنها هم مي باشد لذا به همين خاطر قوميت آذري و زبان ترکي در مقابل گرايش هاي مذهبي شيعه و زبان و فرهنگ روسي تقويت شده و ضمن تاکيد بر ساختار سياسي عرفي، خط رسمي کشور هم به حروف لاتين تغيير پيدا مي کند تا از اين طريق استقلال فرهنگ ملي در مقابل فرهنگ هاي ديگر پا بگيرد. (برآورد استراتژيک آذربايجان، ج1، صص 224 تا 225)
اين وضعيت در خصوص استقلال دفاعي و حضور در پيمان هاي نظامي هم صدق مي کند. به عبارت ديگر جمهوري آذربايجان براي تقويت ساختارهاي دفاعي خود بايد با کشورها و پيمان هاي نظامي (که از استقلال و حاکميت ملي اين کشور در مقابل تهديدهاي منطقه اي دفاع مي کنند) متحد شده و همکاري نمايد. در همين راستا آذربايجان در مقابل خطرات نظامي ارمنستان و توهم تهديدات ناشي از همسايگاني چون روسيه و ايران با کشورهاي ترکيه، آمريکا و اسرائيل متحد شده و به همکاري با پيمان ناتو و نيزعضويت در سازمان امنيت و همکاري اروپا درآمده است.
بنابراين رهبران آذربايجان با توجه به ساختار جغرافيايي و ژئوپلتيکي کشور خود، به اين نتيجه رسيده اند که استقلال به معناي انزوا نيست بلکه در بيشتر اوقات استقلال در همکاري و اتحاد تعريف و تامين مي شود هر چند که اين امر نبايد به معناي وابستگي و افزايش دخالت بيگانه در امور داخلي باشد زيرا به شدت، استقلال عمل در کشورداري و اداره سياست داخلي و خارجي را تضعيف مي نمايد. لذا به رغم نزديکي با ترکيه فاصله اي را هم با اين کشور رعايت مي کنند.
اصل سومي که در سياست خارجي جمهوري آذربايجان مبناي نزديکي و يا دوري به کشورها و اولويت بندي آنها در روابط خارجي اين کشور مي باشد، توجه به توسعه و نوسازي اقتصادي و صنعتي کشور و تلاش براي برخورداري از سرمايه هاي خارجي و دانش و تکنولوژي پيشرفته روز جهت رفع نيازمندي هاي گسترده اقتصادي و صنعتي است. حجم و تنوع اين نيازها، به ويژه در بخش هاي زيربنائي، به حدي است که تزريق سرمايه هاي محدود و انتقال دانش و تجربيات صنعتي متوسط در کوتاه مدت نمي تواند مشکلات عديده اين کشور را مرتفع کند. لذا مقامات آذربايجاني با اطلاع از اين مهم، عمق استراتژيک روابط صنعتي و اقتصادي خود را با قدرت هاي برتر منطقه اي و بين المللي به ويژه قدرت هاي غربي و اسرائيل تعريف کرده اند.
از آنجا که سود سرمايه گذاري در اين جمهوري، همانند ساير جمهوري هاي آسياي مرکزي و قفقاز چندان سرشار نيست، سطح سرمايه گذاري هاي خارجي در آذربايجان چندان قابل توجه نيست. در عين حال آذربايجان بنا به ملاحظات و ترجيحات سياسي خود به رغم اعلام پاي بندي به قواعد بازار آزاد، امکان استفاده از همين بازار محدود و فرصت هاي کم سرمايه گذاري را به صورت يکسان در اختيار همه کشورها قرار نمي دهد و از اين طريق همبستگي بيشتر سياسي خود را با برخي از کشورها در قياس با برخي ديگر نشان مي دهد (http://www.csis.org)
ادامه دارد...
/ج
واژگان کليدي:
مقدمه
جمهوري آذربايجان که از زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در سال 1991 به استقلال دست يافته، متاثر از شرايط داخلي و خارجي اين کشوردر زمينه تعريف اولويت ها و اهداف سياست خارجي خود تجاربي دارد که داوري در خصوص آن نيازمند بررسي جهات نظري و توابع عملي سياست خارجي اين کشور در طول سال هاي گذشته است.
مقاله حاضر در پاسخ به اين پرسش اصلي که «عمده ترين عوامل موثر بر جهت گيري هاي سياست خارجي جمهوري آذربايجان کدام ها هستند؟» اين فرضيه چند متغيري را بررسي مي کند که «امنيت، استقلال همه جانبه، تماميت ارضي، توسعه اقتصادي و ارتقاء جايگاه ژئوپولتيک، مهمترين مولفه هاي تعيين کننده گرايش هاي کنوني سياست خارجي جمهوري آذربايجان مي باشند.»
در راستا پاسخگويي به سوال مطرح شده فوق و ارزيابي مولفه هاي پاسخ پيشنهادي به اين سوال، ضروري است اصول کلي و ساختار تصميم گيري در سياست خارجي جمهوري آذربايجان را مورد بحث و بررسي قرار دهيم. ذکر اين نکته لازم است که در اينجا ساختار تصميم گيري به عنوان يک متغير مستقل در کنار ديگر متغيرها بررسي نشده بلکه تاثير آن در کنار متغيرهاي مذکور مدنظر مي باشد زيرا اين امر بيشتر از آن که بر اهداف و جهت گيري هاي اصولي سياست خارجي موثر باشد بر ديپلماسي و مسائل اجرايي سياست خارجي آذربايجان تاثيرگذار خواهد بود.
الف) اصول سياست خارجي جمهوري آذربايجان
در ماده 10 قانون اساسي جمهوري آذربايجان مبناي شکل گيري سياست خارجي اين کشور بر اساس «اصول بنيادي و معين جهاني که با قواعد بين المللي مطابقت دارند» بيان شده است. (برآورد استراتژيک آذربايجان، ج1، 1382، ص 223) اين اصل ساختاري در قانون اساسي آذربايجان نشان مي دهد که قانون گذاران اين کشور از ابتداء تلاشي براي تفکيک و تمايز آرمان ها، اصول، اهداف و شيوه هاي عملکرد سياست خارجي خود با ساير ممالک جهان نداشته و نوع نگرش آنها نسبت به ماهيت و مناسبات نظام بين المللي انتقادي و اعتراضي نيست لذا قصد ندارند که در اين خصوص هزينه هاي درگيري با نظام هاي موجود بين المللي را بپردازند. به علاوه آنان بدون آنکه تجربه سپري نمودن مراحل دولت - ملت را داشته باشند، سعي مي نمايند تا در چارچوب مرزها و حاکميت ملي خود حل مشکلات داخلي و پيش برد برنامه هاي توسعه ملي را در اولويت کشورداري خويش لحاظ کنند. (http://www.csis.org)
در يک بيانيه رسمي دولت آذربايجان که اولويت هاي سياست خارجي اين کشور را مشخص ساخته مي توان برخي از اهداف سياست خارجي اين کشور را حول محورهاي زير چنين بيان کرد:
- پيشبرد اصول دموکراسي مبتني بر اقتصاد بازار و قانون گرايي؛
- استقلال عمل در سياست خارجي براي تامين منافع ملي و امنيت ملي؛
توسعه روابط همسايگي بهتر و مبتني بر منافع دو سويه با کشورهاي همسايه؛
- ايجاد امنيت و ثبات در منطقه؛
- تاکيد بر حفظ تماميت ارضي، حاکميت و استقلال کشور و بر همين اساس باز پس گيري اراضي اشغالي از جمهوري ارمنستان. (بر آورد استراتژيک آذربايجان، ج 1، ص 223)
دکترين امنيت ملي
- حفظ يکپارچگي سرزميني کشور و آزادسازي اراضي اشغال شده؛
- تامين امنيت در مواجهه با تهديدهاي داخلي و خارجي؛
- محافظت از ارکان حاکميت و دولت مرکزي؛
- مدرن سازي ارتش و تقويت توان رزمي قواي نظامي؛
- ورود به اتحاديه هاي نظامي - دفاعي و گسترش همکاري هاي نظامي با کشورهاي متحد؛
- استفاده از فناوري و تسليحات نوين و مناسب؛
- تقويت روحيه ميهن پرستي و وطن دوستي
- پيوند نظامي با ترکيه براي مبارزه با دشمنان مشترک؛
- قلمداد کردن ارمنستان به منزله بزرگترين دشمن کشور و دشمن دانستن هر کشور ديگري که موضع خصمانه نسبت به دولت آذربايجان داشته باشد؛
- منتفي بودن آغاز جنگ تا زمان سودمند بودن مذاکرات قره باغ؛
افزايش توان رزمي و ارتقاء سطح مهارت هاي پرسنل نظامي؛ (http://www.azerbaijan.az)
- افزايش مداوم بودجه سالانه نظامي کشور؛
- ارتقاء سطح معيشت نيروهاي نظامي؛
- ايفاي نقش نظامي - امنيتي موثر در منطقه؛
- عدم استفاده از سلاح هاي کشتار جمعي از جمله سلاح هاي هسته اي؛
- مبارزه با تروريسم؛
- مبارزه با جرائم سازمان يافته و مواد مخدر؛
- تقويت نيروهاي واکنش سريع؛
- مشارکت نظامي در برنامه هاي صلح باني؛
- تامين امنيت زيربناهاي اقتصادي و انتقال انرژي (برآورد استراتژيک آذربايجان، ج2، 1385 صص 379 تا 388).
نيازهاي ملي، اهداف استراتژيک
بر همين اساس از زمان استقلال آذربايجان، مسئولان آذري تاکنون تمامي مواضع و تحرکات کشورهايي که موضوع روابط خارجي موثر آذربايجان (چه در سطح منطقه اي و چه بين المللي) بوده اند را ابتدا از زاويه امنيتي ارزيابي کرده ودوري يا نزديکي خود به اين کشورها را بر همين اساس تعريف نموده اند. در همين راستا مي توان گفت که تهديدات امنيت ملي آذربايجان به تدريج از موضوع اختلافات ارضي و مرزي جاي خود را به موضوعات ديگري چون مسائل فرهنگي، زباني، قومي، انرژي، اقتصادي و صنعتي داده است.
به عبارت ديگر اگرچه موضوعات حاد ارضي و مرزي مانند اشغال قره باغ توسط ارمنستان جاي خود را به موضوعات غير حساس تري داده است اما نحوه نگرش امنيتي با توجه به تثبيت هر چه بيشتر ساختارهاي حکومتي و سياسي در اين کشور گسترش يافته و اکنون جايگاه همسايگان و متحدان آذربايجان پيش از هر چيز با توجه به تاثيري که آنها بر امنيت ملي آذربايجان مي گذارند، ارزيابي مي شود. لذا هر اندازه تحرکات و يا تفکرات همسايگان و يا متحدان آذربايجان به تثبيت ساختارهاي سياسي و ملي آذربايجان کمک کند آنها در الويت بيشتري براي دوستي و همکاري قرار مي گيرند و برعکس هر اندازه نفوذ و حضور اين کشورها در ميان احزاب سياسي و لايه هاي اجتماعي به تغيير ساختارها و مباني ارزشي، فکري، سياسي، اجتماعي و امنيتي دولت آذربايجان لطمه وارد کند آنها در مراتب پائين تري از دوستي و همکاري قرار خواهند گرفت. (http://www.heritage.org)
به نظر مي رسد، پس از مقوله امنيت دومين اصل مهمي که يکي از اولويت ها و مباني رفتاري سياست خارجي آذربايجان نسبت به ديگر گشورها را شکل مي بخشد حفظ استقلال و حاکميت ملي اين کشور در تمام وجوه و ابعاد سياسي، اقتصادي و فرهنگي است. لذا به ميزاني که به حضور و نفوذ ساير کشورها، استقلال و حاکميت آذربايجان به عنوان يک کشور نوپا را به خطر اندازد، اين امر از سوي مقامات آذربايجاني به عنوان تهديدي براي امنيت ملي و منافع ملي اين کشور محسوب مي شود.
بايد به خاطر داشت که ملت و دولت آذربايجان براي چند دهه زير بار سلطه روس ها و اتحاد جماهير شوروي بوده و به جهت نشان دادن پاي بندي خود به عقايد کمونيستي و الزامات حضور در جمهوري هاي اين فدراسيون، از همه تعلقات ملي و جنبه هاي هويتي خود از جمله تاريخ، مذهب، قوميت، زبان و خط مستقل چشم پوشي کرده بودند لذا غير طبيعي به نظر نمي رسد که هر تلاشي براي نفوذ فرهنگي و تمدني از سوي کشورهاي ديگر، با واکنش شديد و بعضاً افراطي اين کشور مواجه خواهد شد. به ويژه آن که اين تلاش هاي فرهنگي به سمت و سويي جهت گيري شده باشد که ساختار و مباني فکري و سياسي جمهوري آذربايجان مانند سکولاريسم، آزادي عقيده و همچنين جايگاه سياسي و اجتماعي طبقات روشنفکر، تحصيل کرده و تکنوکرات را به خطر بياندازد.
در چنين وضعيتي به نظر مي رسد، آذربايجان هنگامي که مي خواهد خود را از زير بار فشارهاي همه جانبه فرهنگ روسي (که آن را يک فرهنگ مهاجم قديمي مي داند) بيرون بکشد يا موقعي که خود را از خطر نفوذ فرهنگ سياسي ساير کشورهاي همسايه حفظ کند، براي تقويت ساختار فرهنگ ملي و سياسي خود به سمت کشور مبدأيي روي خواهد آورد که نه تنها در صدد تغيير اين ساختارها نيست بلکه در صدد تقويت آنها هم مي باشد لذا به همين خاطر قوميت آذري و زبان ترکي در مقابل گرايش هاي مذهبي شيعه و زبان و فرهنگ روسي تقويت شده و ضمن تاکيد بر ساختار سياسي عرفي، خط رسمي کشور هم به حروف لاتين تغيير پيدا مي کند تا از اين طريق استقلال فرهنگ ملي در مقابل فرهنگ هاي ديگر پا بگيرد. (برآورد استراتژيک آذربايجان، ج1، صص 224 تا 225)
اين وضعيت در خصوص استقلال دفاعي و حضور در پيمان هاي نظامي هم صدق مي کند. به عبارت ديگر جمهوري آذربايجان براي تقويت ساختارهاي دفاعي خود بايد با کشورها و پيمان هاي نظامي (که از استقلال و حاکميت ملي اين کشور در مقابل تهديدهاي منطقه اي دفاع مي کنند) متحد شده و همکاري نمايد. در همين راستا آذربايجان در مقابل خطرات نظامي ارمنستان و توهم تهديدات ناشي از همسايگاني چون روسيه و ايران با کشورهاي ترکيه، آمريکا و اسرائيل متحد شده و به همکاري با پيمان ناتو و نيزعضويت در سازمان امنيت و همکاري اروپا درآمده است.
بنابراين رهبران آذربايجان با توجه به ساختار جغرافيايي و ژئوپلتيکي کشور خود، به اين نتيجه رسيده اند که استقلال به معناي انزوا نيست بلکه در بيشتر اوقات استقلال در همکاري و اتحاد تعريف و تامين مي شود هر چند که اين امر نبايد به معناي وابستگي و افزايش دخالت بيگانه در امور داخلي باشد زيرا به شدت، استقلال عمل در کشورداري و اداره سياست داخلي و خارجي را تضعيف مي نمايد. لذا به رغم نزديکي با ترکيه فاصله اي را هم با اين کشور رعايت مي کنند.
اصل سومي که در سياست خارجي جمهوري آذربايجان مبناي نزديکي و يا دوري به کشورها و اولويت بندي آنها در روابط خارجي اين کشور مي باشد، توجه به توسعه و نوسازي اقتصادي و صنعتي کشور و تلاش براي برخورداري از سرمايه هاي خارجي و دانش و تکنولوژي پيشرفته روز جهت رفع نيازمندي هاي گسترده اقتصادي و صنعتي است. حجم و تنوع اين نيازها، به ويژه در بخش هاي زيربنائي، به حدي است که تزريق سرمايه هاي محدود و انتقال دانش و تجربيات صنعتي متوسط در کوتاه مدت نمي تواند مشکلات عديده اين کشور را مرتفع کند. لذا مقامات آذربايجاني با اطلاع از اين مهم، عمق استراتژيک روابط صنعتي و اقتصادي خود را با قدرت هاي برتر منطقه اي و بين المللي به ويژه قدرت هاي غربي و اسرائيل تعريف کرده اند.
از آنجا که سود سرمايه گذاري در اين جمهوري، همانند ساير جمهوري هاي آسياي مرکزي و قفقاز چندان سرشار نيست، سطح سرمايه گذاري هاي خارجي در آذربايجان چندان قابل توجه نيست. در عين حال آذربايجان بنا به ملاحظات و ترجيحات سياسي خود به رغم اعلام پاي بندي به قواعد بازار آزاد، امکان استفاده از همين بازار محدود و فرصت هاي کم سرمايه گذاري را به صورت يکسان در اختيار همه کشورها قرار نمي دهد و از اين طريق همبستگي بيشتر سياسي خود را با برخي از کشورها در قياس با برخي ديگر نشان مي دهد (http://www.csis.org)
پي نوشت ها :
* استاديار دانشکده علوم سياسي واحد تهران مرکزي
** دانشجوي کارشناسي ارشد روابط بين الملل
ادامه دارد...
/ج