تسامح و اعتدال در مکتب فاضلین نراقی رحمهم الله
ب) اخلاق اجتماعی
در محیط خانواده و کار... امور و رفتارمان نسبت به دیگران به حسب موارد، متفاوت است، پدر نسبت به فرزندان، مدیر نسبت به کارمندان و... با توجه به اختلاف موارد، نظر کلی و اجمالی اسلام این است که گاهی باید سختگیری و گاهی باید تغافل و چشم پوشی کرد تا سزاوار است که متکبران را تواضع نکنند، زیرا فروتنی و تذلل برای متکبر علاوه بر این که تن به پستی و ذلت دادن است کار غلط و اشتباه به عنوان یک جریان عادی تلقی نشود و اشتباه همیشه «اشتباه» شناخته شود و در هر حال باید رعایت جانب اعتدال را کرد.
ج) اخلاق مسلمانان با غیر مسلمانان (روابط بین الملل)
«در بینش توحیدی اسلام «بشریت» دارای یک جوهر است... اسلام با نفی تعصب های نژادی و قومی و تأکید بر جهان منشی به عنوان یک نظام کامل الهی، زمینه بسیاری از کژاندیشیها و تنگنظریها را از میان برد» . (25)پرهیز از برخورد غیر منطقی با آرا و عقاید سایر ملل و پیروان دیگر ادیان، در صدر اسلام را باید از مهمترین سببها و عوامل رشد و شکوفایی اسلام به حساب آورد. حضور گسترده اهل کتاب در جوامع اسلامی و مذاکرات و مباحث و گفتوگوهایی که علمای آنها با ائمه علیهم السلام و اصحاب آنان داشتهاند. شاهد مدعای ماست. بنابراین در برخورد مسلمانان با دیگر جوامع اصل بر نیکی و عدل است که خداوند فرموده است:
«لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم و تقسطوا الیهم إن الله یحب المقسطین» (26)
«خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمیکند، چرا که خداوند دادگران را دوست دارد .»
بیشتر بخوانید: زیان ها و آثار تکبر و انواع آن
اندکی تأمل و دقت در آیه شریفه، مسلمانان را به سوی این حقیقت که غیرمسلمانان اعم از کافران و مشرکان و پیروان دیگر ادیان بر دو دستهاند، هدایت می کند. دسته اول: کسانی که در نظام اسلامی و یا در بیرون نظام اسلامی در سایر کشورها زندگی میکنند و کاری به نظام اسلامی و مسلمانان ندارند. سفارش قرآن کریم این است که به آنان نیکی کنید و نسبت به آنها به عدالت رفتار کنید.
اما دسته دوم: کسانیاند که علیه نظام اسلامی و مسلمانان توطئه میکنند. در این جا برخورد مسلمانان و جامعه اسلامی چگونه باید باشد؟
خداوند متعال، برای برخورد با اینان به گفت و گو فرمان داده است:
«و لا تجادلوا اهل الکتاب الا باللتی هی أحسن» (27)
«و جادلهم بالتی هی أحسن» (28)
جدال أحسن، فرصتی است برای اینان، باشد که هدایت بشوند، اما اگر عمل و رفتار اینها موجب فساد در زمین شد و قصد کوتاه آمدن هم ندارند، آیا باز هم باید برخورد مسامحهکارانه داشته باشیم؟ !
علامه ملا محمد مهدی نراقی میفرمایند:
ثم ینبغی ألا یتواضع للمتکبرین، إذ الأنکسار و التذلل لمن یتکبر و یتعذر مع کونه من التخاس و المذلة المذمومة، یوجب إضلال هذا المتکبر، و تقریره علی تکبره، و اذا لم یتواضع له الناس و تکبروا علیه ربما تنبه و ترک التکبر... و لذا قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اذا رأیتم المتواضعین من امتی فتواضعوا لهم و اذا رأیتم المتکبرین فتکبروا علیهم فان ذلک لهم مذلة و صغار (29)
سزاوار است که متکبران را تواضع نکنند، زیرا فروتنی و تذلل برای متکبر علاوه بر این که تن به پستی و ذلت دادن است موجب گمراهی و زیادی تکبر متکبر میشود و وقتی مردم برای او تواضع نکنند و بر او تکبر نمایند، بسا که متنبه شود و تکبر را رها کند. به همین جهت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرگاه متواضعان امت مرا ببینید، برای ایشان تواضع کنید و هرگاه متکبران را ببینید، بر آنها تکبر کنید که این باعث ذلت و کوچکی آنهاست .
این منطق اسلام در برابر دشمنانی است که علنا پرچم مبارزه علیه نظام اسلامی برافراشتهاند؛ لذا نه تنها کوتاه آمدن در مقابل اینان روا نیست، بلکه توصیه و سفارش اسلام مقابله به مثل میباشد؛ یعنی باید با تکبر و از موضع قدرت با آنها برخورد شود. البته اسلام به این حد اکتفا نکرده و لعن و نفرین این گروه از کفار و مشرکان را جایز، بلکه مستحب میداند .
ملا مهدی نراقی در این باره میفرمایند:
و اما اللعن فلا ریب فی کونه مذموما لأنه عبارة عن الطرد و الإبعاد من الله تعالی.. . و المجوز من الشرع انما هو اللعن علی الکافرین، و الظالمین، و الفاسقین کما ورد فی القرآن... و ما قیل من عدم جواز ذلک إلا علی من تثبت لعنه فی الشرع کفرعون و ابیجهل و... کلام ینبغی أن یطوی و لا یروی ؛ اذ المستفاد من کلام الله عزوجل و کلام رسول صلی الله علیه و آله و کلام ائمتنا الراشدین علیهم السلام جواز نسبته الی الشخص المعین، بل المستفاد منها أن اللعن علی بعض اهل الجمود و العناد من أحب العبادات، و أقرب القربات (30).
قال الله سبحانه:
«ان الذین کفروا و ماتوا و هم کفار اولئک علیهم لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین» (31)و اما لعن شکی در مذموم بودن آن نیست، زیرا لعن عبارت است از راندن و دور کردن از خدای تعالی... لعنی که شرع مقدس تجویز کرده، لعن بر کافران، ظالمان و فاسقان است، چنان که در قرآن وارد شده است. این که بعضی گفتهاند: لعن کسی جایز نیست، مگر این که لعن او از طرف شرع ثابت شده باشد، مانند فرعون و ابوجهل و... سخنی است که قابل قبول نمیباشد، زیرا آنچه از کلام خدای ـ عزوجل ـ استفاده میشود این است که لعن بعضی از منکران و معاندان از محبوبترین عبادات و بهترین راههای تقرب به خدای تعالی است. خداوند سبحان میفرماید : کسانی که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان باد.
ملا مهدی نراقی رحمه الله در ادامه به روایاتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام که افراد و یا گروههایی را لعن کردهاند، استشهاد کرده و در پایان چنین نتیجهگیری میکند:
و بالجملة اللعن علی رؤساء الظلم و الضلال و المجاهدین بالکفر و الفسوق جائز، بل مستحب .
لعن سران ستم و گمراهی و کسانی که در راه گسترش کفر و عصیان تلاش میکنند جایز، بلکه مستحب است.
قرآن کریم وظیفه مسلمانان را در برابر دشمنان معاند و توطئهگر صریحا بیان میدارد، آن جا که میفرماید:
«قد کانت لکم أسوة حسنة فی ابراهیم و الذین معه اذا قالوا لقومهم انا براوا منکم و مما تعبدون من دون الله کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوة و البغضاء أبدا حتی تؤمنوا بالله وحده الا قول ابراهیم لأبیه لأتسغفرن لک» (32)
برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند، وجود داشت، در آن هنگامی که به قوم [مشرک] خود گفتند: ما از شما و آن چه غیر از خدا میپرستید بیزاریم. ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید، جز آن سخن ابراهیم که به پدرش [عمویش آذر] گفت که برای تو آمرزش طلب میکنم.
ابراهیم علیه السلام اسوه و سرمشق خوبی است، مگر در آن جا که به پدرش [عمویش ] وعده طلب آمرزش داد؛ یعنی حتی به کفار وعده استغفار هم ندهید، کاری که ابراهیم علیه السلام کرد. البته وعده ابراهیم برای طلب آمرزش، پیش از اظهار کفر از سوی عمویش آذر بود.
قرآن در جای دیگری میفرماید:بیشتر بخوانید: آزر، پدر یا عموی ابراهیم
«فکلما تبین له أنه عدو لله تبرأ منه» (33)
هنگامی که برای او روشن شد که وی [عمویش آذر ] دشمن خداست، از او بیزاری جست.
آیات دیگری که درباره منافقان و برخی از اهل کتاب وجود دارد و نیز سیره عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره آنان، بحث مستقلی میطلبد.
تسامح در حوزه فقه شماری از صاحبان اندیشه از اصل تسامح به عنوان ابزاری برای گسترش و رواج اندیشههای خود استفاده میکنند و به طور کلی رفع موانع فعالیتهای فرهنگی اعم از سخنرانیها و برگزاری مجالس، انتشار کتاب و مطبوعات، فیلم و... و مخالفت با هر نوع برخورد فیزیکی در این زمینه، دفاع از آزادی و... را خواستارند. این دسته در مقام ارائه دلیل بر مدعایشان به ادله ذیل تمسک میکنند:
«و ما جعل علیکم فی الدین من حرج» (34)
«یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر» (35)
«لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (36)
«و ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج» (37)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است:
«بعثت علی الشریعة السمحة السهلة» ، (38)
«دین محمد حنیف» (39)
«لم یرسلنی الله بالرهبانیة و لکن بعثنی بالحنیفیة السمحة» (40)
به مقتضای آیات و روایات فوق هر گونه عسر و حرجی در دین منتفی است و اسلام دین سهولت و سماحت میباشد.
از جمله فقیهانی که به طور دقیق و موشکافانه به بحث و بررسی قاعده عسر و حرج در فقه اسلامی پرداخته است، محقق فاضل ملا احمد نراقی است. وی این بحث را در کتاب عوائد الایام مفصل مطرح میفرمایند. ما نیز به جهت روشن شدن زوایای این بحث به اختصار به طرح آن از دیدگاه این فقیه مدقق و محقق میپردازیم. ایشان در عائده نوزدهم، ضمن چند بحث به بررسی عسر و حرج پرداخته، در مبحث اول ادله نفی عسر و حرج و مشقت را بررسی کرده، میفرماید :
آنچه که عقل و اجماع بر آن قائم شده این است که تحمیل عسر و حرج در برخی موارد و نسبت به بعضی از افراد قبیح است و مراد هم از عسر و حرج آن مقداری است که از وسع و طاقت افراد خارج و تکلیف به مالایطاق باشد.
از آیات نیز به آنچه که قبلا ذکر کردیم استناد میکنند و از اخبار هجده روایت را ذکر کرده که در واقع مواردی از استشهادات ائمه علیهم السلام به قاعده فوق میباشد. محقق نراقی سپس به ذکر معانی شش گانه: طلاقه، سعة، استطاعة، إصر، حرج و عسر میپردازند و مراتب هر یک را بیان میدارند. (41)
محقق فاضل ملا احمد نراقی در پایان چنین نتیجهگیری میکند:
مقتضای ظواهر آنچه که از ادله گفتیم این است که عسر و حرج رأسا منتفی هستند و تشخیص موارد نیز با عرف است.
ایشان دو سؤال را مطرح میکنند که موجب اخلال در نتیجه فوق میباشد و مسیر جدیدی را برای بحث باز میکنند که عبارت اند از:
1ـ انتفای عسر و حرج عموما چگونه با تکالیف سخت و احکام مشکلی که عرف شکی در عسر و حرج بودن آنها ندارد، قابل جمع است، مثل روزه گرفتن در روزهای گرم و طویل تابستان، جهاد و... .
2ـ شارع مقدس در بسیاری از تکالیف راضی به کمترین مشقتی برای مکلفین نیست و اخبار شاهد ماست، ولی در عین حال در بسیاری دیگر از تکالیف عسر و حرج وجود دارد و ائمه علیهم السلام آن را نفی نکردهاند. (42)
محقق نراقی سپس به توجیهات و تأویلاتی که فقها در پاسخ به این دو سؤال مطرح کردهاند پرداخته و تمام آنها را نقد میکنند و نتیجهگیری میکند که:
و التحقیق أنه لا حاجة الی إرتکاب أمثال هذه التأویلات و التوجیهات، بل الأمر فی قاعدة نفی العسر و الحرج کما فی سائر العمومات المخصصة الواردة فی الکتاب الکریم، و الأخبار الواردة فی الشرع القویم، فإن أدلة نفی العسر و الحرج تدلان علی إنتفائهما کلیة لأنهما لفظان مطلقان فیفیدان العموم. (43)
بنابراین، قاعده عسر و حرج اصلی است که خروج از آن احتیاج به دلیل خاص دارد و تکالیف شاقه و سخت نیز دارای ادله خاص هستند: و قد ورد فی الشرع التکلیف ببعض الأمور الشاقة، و التکالیف الصعبة أیضا.
اشکال: تکالیف شاقه و سخت در اسلام یکی دو تا نیستند و اگر همه آنها را از تحت قاعده عسر و حرج خارج کنیم، تخصیص کثیر لازم میآید.
جواب: تخصیص عمومات به مخصصات کثیر و زیاد «لیس بعزیز» کم نیست، بلکه امری شایع در أدله احکام میباشد و سیره فقها نیز بر همین روش ادامه دارد. بنابراین نتیجه آن که قاعده عسر و حرج عمومیت و شمول دارد و در همه موارد عسر و حرج ـ مادامی که مخصصی نباشد ـ عمل به این قاعده واجب است، اما با آمدن مخصص به قاعده تخصیص عمل میکنیم و تمام تکالیف شاقه از این باب هستند. (44)
اما پاسخ به سؤال دوم که ائمه علیهم السلام در بعضی از امور راضی به کمترین مشتقی نبودهاند و با استدلال به قاعده عسر و حرج در آن، بعضی موارد را منتفی کردهاند. این احتجاج مثل استدلال ائمه برای حلیت بعضی از أشیاء است به قول خداوند متعال که «قل لا أجد...» . (45)
محقق نراقی در پایان به نقل از شهید اول رحمه الله موارد شمول این قاعده را نقل میفرماید . (46)
نتیجه آن که دین اسلام به خودی خود شریعت سمحه و سهله است نه این که ما به استناد اخبار و آیات موجود در این رابطه، هر گونه عملی را توجیه کنیم.
نکته دیگر مشهود در کلام قائلان به تسامح، نفی هر گونه برخورد فیزیکی با افراد و گروهها بود که باید گفت که اسلام دین حد و حدود و تعزیرات است.
محقق نراقی ولایت در حدود و تعزیرات را در زمان غیبت برای فقیه ثابت دانسته و أدلهای نیز بر آن اقامه میکند و اقامه حدود و تعزیرات را در عصر غیبت بر فقیه جامع الشرائط واجب میداند:
و هل ذلک [ثبوت الولایة] لهم علی سبیل الوجوب أو الجواز؟ الظاهر من القائلین بثبوت الولایة [که خود ایشان هم جزء قائلین است] الأول [یعنی الوجوب] حیث استدلوا بإطلاقات الأوامر، و بإفضاء ترک الحدود إلی المفاسد، و صرحوا بوجوب مساعدة الناس لهم و هو کذلک. (47)
ثبوت ولایت در حدود و تعزیرات بر سبیل وجوب است و استدلال آقایان این است که اگر حدود ترک شوند، جامعه را فساد میگیرد و بر مردم هم واجب است فقیه جامع الشرائط را بر این امر یاری کنند.» عقل آدمی نیز به این حکم میکند که اجرای حدود وتعزیرات بهتر از این است که جامعه اسلامی به لجن کشیده شود و امنیت رنگ بازد.
اگر واقعا در این گونه امور که زمینه انحراف مسلمانان را فراهم میکند و فساد جامعه را به دنبال دارد، تسامحی در کار بود، حداقل در صدر اسلام نسبت به مسجد سازی اعمال میشد؛ در آیه کریمه میخوانیم:
«و الذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المؤمنین و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و لیحلفن ان أردنا الا الحسنی و الله یشهد انهم لکاذبون لا تقم فیه أبدا» (48)
[گروهی دیگر از آنها] کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان رساندن [به مسلمانان] و [تقویت] کفر و تفرقهافکنی میان مؤمنان و کمینگاهی برای کسی که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود. آنها سوگند یاد میکنند که جز نیکی نظری نداشتهایم، اما خداوند گواهی میدهد که آنها دروغگو هستند. هرگز در آن [مسجد به عبادت] نایست» .
بنابراین سمحه و سهله بودن دین به معنای خوشآیندی انسانها از تمام احکام نیست و نفی کامل هر گونه مشقت در احکام اسلامی منافی با هدف دین است و همان طور که گذشت تساهل و تسامح در اصول جاری نیست.
استاد شهید مطهری میفرمایند:
«[پیغمبر اکرم] در مسایل فردی و شخصی و آنچه مربوط به شخص خودش بود نرم و ملایم بود و با گذشت بود. گذشتهای بزرگ و تاریخیاش یکی از علل پیشرفتش بود، اما در مسایل اصولی و عمومی آن جا که حریم قانون بود، سختی و صلابت نشان میداد و دیگر جای گذشت نمیدانست . پس از فتح مکه و پیروزی بر قریش تمام بدیهایی که قریش در طول بیست سال نسبت به خود او مرتکب شده بودند، نادیده گرفت... اما در همان فتح مکه زنی از قبیله بنیمخزوم مرتکب سرقت شده بود و جرمش محرز گردید. خاندان آن زن که از اشراف قریش بودند و اجرای حد سرقت را توهین به خود تلقی میکردند، سخت به تکاپو افتادند که رسول خدا صلی الله علیه و آله از اجرای حد صرفنظر کند. بعضی از محترمین، صحابه را به شفاعت برانگیختند. رنگ رسول خدا صلی الله علیه و آله از خشم برافروخته شد و فرمود: چه جای شفاعت است؟ مگر قانون خدا را میتوان به خاطر افراد تعطیل کرد؟ هنگام عصر آن روز در میان جمع، سخنرانی کرد و فرمود: اقوام و ملل پیشین از آن جهت سقوط کردند و منقرض شدند که در اجرای قانون الهی تبعیض میکردند. هر گاه یکی از اقویا مرتکب جرم میشد، معاف میشد و اگر ضعیف و زیردستی مرتکب میشد، مجازات میگشت. سوگند به خدایی که جانم در دست اوست در اجرای [عدل ] درباره هیچ کس سستی نمیکنم، هر چند از نزدیکترین خویشاوندان خودم باشد» . (49)
نتیجه
اسلام دین سمحه و سهله است و بر صلح و دوستی و رفتار نرم و رفق و مدارا با دیگران تأکید میکند، اما در دفاع از حقانیت خود و اجرای حدود و احکام الهی و حفظ ارزشهای اسلامی، هیچ گونه تسامحی نمیورزد و ایستادگی در برابر توطئهها و دشمنیها را بالاترین ارزشها میداند.امید آن که توانسته باشیم در این کوتاه سخن، حق مطلب را ادا کرده باشیم. از خداوند متعال میخواهیم که به ما توفیق شناخت هر چه بیشتر عالمان شیعی و پیمودن راه و روش آنان را به همگان عنایت فرماید و این دو عالم بزرگ را در بهشت برین در کنار سفره بهترین بندگانش مهمان فرماید. ان شاء الله.
نمایش پی نوشت ها:
25) مجله حوزه، شماره 97، ص 159، به نقل از: مارسل بوازار، انسان دوستی در اسلام (ترجمه غلام حسین یوسفی و محمد حسن مهدوی اردبیلی)، ص 132، نشر طوس.
26) ممتحنه (60) : .8
27) عنکبوت (29) : .46
28) نحل (16) : .125
29) جامع السعادات، ج 1، ص .399
30) همان، صص 353ـ .352
31) بقره (2) : 161 و ر.ک: معراج السعادة، ص .261
32) ممتحنه (60) : .4
33) توبه (9) : .114
34) حج (22) : 78، و در دین [اسلام] کار سنگین و سختی بر شما قرار نداد.
35) بقره (2) : 185، خداوند اراده دارد راحتی شما را و نه زحمت و سختی شما را.
36) بقره (2) : 286، خداوند هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمیکند.
37) مائده (5) : 6، خداوند نمیخواهد برای شما سختی قرار دهد.
38) کافی، ج 5، ص 494، ح 1، (دار التعارف، بیروت) : مبعوث شدهام بر شریعت سهل و آسان .
39) همان، ج 3، ص 395، ح 8: دین پیامبر خدا محمد صلی الله علیه و آله، مستقیم است.
40) همان، ج 5، ص 494، ح 1: خداوند مرا به گوشهگیری و انزوا نفرستاده است، بلکه به آیینی مستقیم، آسان و با گذشت مبعوث شدهام.
41) عوائد الایام، (تحقیق مرکز الأبحاث و الدراسات الأسلامیة، قم، مکتب الأعلام الأسلامی، مرکز النشر، 1375)، صص 181ـ .186
42) همان، ص .187
43) همان، ص .192
44) همان، ص .193
45) انعام (6) : .145
46) همان، ص 202، به نقل از القواعد و الفوائد، ج 1، ص .123
47) همان، ص 553 و ر.ک: وسائل الشیعه، ج 18، ص 377، ابواب حد الزنا، ب .16
48) توبه (9) : 108ـ .107
49) مجله حوزه، ش 97 مقاله: قلمرو تساهل در نظر شهید مطهری نقل از: مجموعه آثار شهید مطهری، ج 2، ص 257؛ صحیح مسلم، ج 5، ص 114
منبع:www.naraqi.com