گر يار بلند آمد، من پستم و من پستم

گر يار بلند آمد، من پستم و من پستم شاعر : اوحدي مراغه اي ور کار ببند آمد، من جستم و من جستم گر يار بلند آمد، من پستم و من پستم گر خصم بود پنجه، من شستم و من شستم من حاکم اين شهرم، هم نوشم و هم زهرم کان توبه که ديدي تو، بشکستم و بشکستم اي هر سخنت کامي، در ده ز لبت جامي زيرا که دل خود را، من خستم و من خستم هر چند به حالم من، از دست که نالم من؟ گو نيست شوند ايشان، من هستم و من هستم اي مطرب درويشان، کم کن سخن خويشان من يافتم آن خود، وارستم و...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گر يار بلند آمد، من پستم و من پستم
گر يار بلند آمد، من پستم و من پستم
گر يار بلند آمد، من پستم و من پستم

شاعر : اوحدي مراغه اي

ور کار ببند آمد، من جستم و من جستمگر يار بلند آمد، من پستم و من پستم
گر خصم بود پنجه، من شستم و من شستممن حاکم اين شهرم، هم نوشم و هم زهرم
کان توبه که ديدي تو، بشکستم و بشکستماي هر سخنت کامي، در ده ز لبت جامي
زيرا که دل خود را، من خستم و من خستمهر چند به حالم من، از دست که نالم من؟
گو نيست شوند ايشان، من هستم و من هستماي مطرب درويشان، کم کن سخن خويشان
من يافتم آن خود، وارستم و وارستمهر کس به گمان خود، گويد سخنان خود
در يار که مي‌گفتم، پيوستم و پيوستماي اوحدي، ار باري، دادي خبر ياري


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط