هر چند به کوي او ديرست که پي بردم

هر چند به کوي او ديرست که پي بردم شاعر : اوحدي مراغه اي بسيار بگرديدم تا راه بوي بردم هر چند به کوي او ديرست که پي بردم صد بار سر خود را از رشد به غي بردم تا خلق ندانندم وز چشم نرانندم دست از دو جهان شستم، تا دست به مي‌بردم گو: دست فرو شوييد از من دو جهان، زيرا از خويش به مردم من، پس رخت بحي بردم مجنون ز رخ ليلي از مرگ نينديشد اين زحمت دم سردي کز بهمن و دي بردم با شاه به شهريور تقرير توان کردن زيرا که به خورشيدش من راه به في بردم زين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر چند به کوي او ديرست که پي بردم
هر چند به کوي او ديرست که پي بردم
هر چند به کوي او ديرست که پي بردم

شاعر : اوحدي مراغه اي

بسيار بگرديدم تا راه بوي بردمهر چند به کوي او ديرست که پي بردم
صد بار سر خود را از رشد به غي بردمتا خلق ندانندم وز چشم نرانندم
دست از دو جهان شستم، تا دست به مي‌بردمگو: دست فرو شوييد از من دو جهان، زيرا
از خويش به مردم من، پس رخت بحي بردممجنون ز رخ ليلي از مرگ نينديشد
اين زحمت دم سردي کز بهمن و دي بردمبا شاه به شهريور تقرير توان کردن
زيرا که به خورشيدش من راه به في بردمزين سايه توان گشتن همسايه‌ي نور او
هم جام به جم دادم، هم تاج زکي بردمخدمت چو نکو کردم، از خدمت آن سلطان
از«لا» چو طلب کردم، «هو» گفت که، هي بردم!دل در پي «لا» و «هو» گم گشت، دل خود را
اکنون که به باغستان چنگ و دف و ني بردمگر محتسب شهرم تعزير کند، شايد
کامشب علم قطبي بر بام جدي بردمبهرام و زحل بگذار، از جدي و حمل بگذر
کان بار ز اصفاهان تا خانه‌ي جي بردمآن بار چو اصفاهان از اوحدي آسودم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط