من دلداده از آنروز که ديدار تو ديدم شاعر : اوحدي مراغه اي در تو پيوستم و از هر چه مرا بود بريدم من دلداده از آنروز که ديدار تو ديدم ناگهان بر دلم افتاد و چو مرغان بتپيدم بيخبر بودم و از دور کمان مهرهي مهرت آنچنان برد، که انگشت تحير بگزيدم سر انگشت نگارين تو آسوده دلم را در ضمير آمد و بيخود به سر کوچه دويدم منزوي بودم و با خود، که ز ناگاه خيالت تا منم، صعبتر از درد تو دردي نکشيدم تا تويي، زارتر از حال دلم حال نديدي باز پرسي ز خلايق، همه...