به دکان ميفروشان گروست هر چه دارم شاعر : اوحدي مراغه اي همه خنبها تهي گشت و هنوز در خمارم به دکان ميفروشان گروست هر چه دارم نتوان به خانه رفتن، که ز خواجه شرم دارم ز گريزپايي من چو خبر به خانه آمد کس ازين خبر ندارد که چه رند خاکسارم؟ ز جهانيان برآمد خبرم به ميپرستي دل کژ گمان من بين که: هنوز اميدوارم سر بد پسندم آخر که چه فتنه کرد، ديدي همه کردم اندرين کار و بدان که: در چه کارم؟ دل و دين و دانشي را، که به عمر حاصل آمد که به خانقاه رفتم...