منازل سفرت پيش ديده مي‌آرم

منازل سفرت پيش ديده مي‌آرم شاعر : اوحدي مراغه اي اگر چه هيچ به منزل نمي‌رسد بارم منازل سفرت پيش ديده مي‌آرم که من ز ديده برو آب مهر مي‌بارم گياه مهر برويد ز خاک منزل تو کز آب چشم روان فاش ميشد اسرارم از آن به روز وداعت نهان شدم ز نظر که رخت خويش بر آن خاک آستان دارم مجال آمدن و پاي راه رفتن نيست چو شب شود همه شب تا به روز بيدارم به روز گويمت: امشب به خواب خواهم ديد ز روز وصل و شب صحبت تو بيزارم گرم به روز قرارست يا به شب بي‌تو که دل...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
منازل سفرت پيش ديده مي‌آرم
منازل سفرت پيش ديده مي‌آرم
منازل سفرت پيش ديده مي‌آرم

شاعر : اوحدي مراغه اي

اگر چه هيچ به منزل نمي‌رسد بارممنازل سفرت پيش ديده مي‌آرم
که من ز ديده برو آب مهر مي‌بارمگياه مهر برويد ز خاک منزل تو
کز آب چشم روان فاش ميشد اسرارماز آن به روز وداعت نهان شدم ز نظر
که رخت خويش بر آن خاک آستان دارممجال آمدن و پاي راه رفتن نيست
چو شب شود همه شب تا به روز بيدارمبه روز گويمت: امشب به خواب خواهم ديد
ز روز وصل و شب صحبت تو بيزارمگرم به روز قرارست يا به شب بي‌تو
که دل بدادم و از درد بيدلي زارمبه جاي آنم، اگر بر دلم ببخشايند
که آب ديده نيابت کند ز گفتارممرا به خوان وز درد فراق هيچ مپرس
بدان کمند که افگنده‌اي گرفتارمببر ز من طمع طوع و بندگي، که هنوز
اگر سبک نبدي در بهشت ديدارمبتاب دوزخ هجران تمام خواهم سوخت
من از براي تو در چشم مردمان خوارمتويي ز مردم چشمم عزيزتر، گر چه
اگر چه نيست بر آن در چو اوحدي بارمدل از رکاب تو خالي نمي‌شود باري


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط