منازل سفرت پيش ديده ميآرم شاعر : اوحدي مراغه اي اگر چه هيچ به منزل نميرسد بارم منازل سفرت پيش ديده ميآرم که من ز ديده برو آب مهر ميبارم گياه مهر برويد ز خاک منزل تو کز آب چشم روان فاش ميشد اسرارم از آن به روز وداعت نهان شدم ز نظر که رخت خويش بر آن خاک آستان دارم مجال آمدن و پاي راه رفتن نيست چو شب شود همه شب تا به روز بيدارم به روز گويمت: امشب به خواب خواهم ديد ز روز وصل و شب صحبت تو بيزارم گرم به روز قرارست يا به شب بيتو که دل...