من مستم و ز مستي در يار مي‌گريزم

من مستم و ز مستي در يار مي‌گريزم شاعر : اوحدي مراغه اي زنار بسته محکم، زين نار ميگريزم من مستم و ز مستي در يار مي‌گريزم من جاي خويش ديدم، هشيار ميگريزم هر چند باده‌ي او مرد افگنست و قاتل تا دشمنم نگويد: کز خار مي‌گريزم بر خار مي‌نشينم، گل را ز دور بينم با آنکه از کف او بسيار مي‌گريزم چون ماهي به شستم، در دامم و به دستم اکنون که يار برگشت از غار مي‌گريزم با يار بود ميلم وقتي به غار بودن زان خر بيوفتادم، زان بار مي‌گريزم بار و خري که با...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
من مستم و ز مستي در يار مي‌گريزم
من مستم و ز مستي در يار مي‌گريزم
من مستم و ز مستي در يار مي‌گريزم

شاعر : اوحدي مراغه اي

زنار بسته محکم، زين نار ميگريزممن مستم و ز مستي در يار مي‌گريزم
من جاي خويش ديدم، هشيار ميگريزمهر چند باده‌ي او مرد افگنست و قاتل
تا دشمنم نگويد: کز خار مي‌گريزمبر خار مي‌نشينم، گل را ز دور بينم
با آنکه از کف او بسيار مي‌گريزمچون ماهي به شستم، در دامم و به دستم
اکنون که يار برگشت از غار مي‌گريزمبا يار بود ميلم وقتي به غار بودن
زان خر بيوفتادم، زان بار مي‌گريزمبار و خري که با من ديدي بسان عيسي
چون يار اوحدي شد ز اغيار مي‌گريزمماهي که دور بودي وز ما نفور بودي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط