گمان مبر که: کنم رغبت بهشت مگر

گمان مبر که: کنم رغبت بهشت مگر شاعر : اوحدي مراغه اي به شرط آنکه هم اندر جوار او باشم گمان مبر که: کنم رغبت بهشت مگر اميد آنکه دمي در کنار او باشم ز خون ديده کنارم پرست هر دم و نيست که چون اجل برسد در ديار او باشم ديار خويش رها کرده‌ام بدان سودا پس از وفات همان سوکوار او باشم کفن سياه کنم روز مرگ، تا باري من شکسته که اميدوار او باشم کجا به اوحدي اميد در توانم بست؟ مگر همين که: به دل دوستار او باشم مرا مجال نباشد که: يار او باشم هنوز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گمان مبر که: کنم رغبت بهشت مگر
گمان مبر که: کنم رغبت بهشت مگر
گمان مبر که: کنم رغبت بهشت مگر

شاعر : اوحدي مراغه اي

به شرط آنکه هم اندر جوار او باشمگمان مبر که: کنم رغبت بهشت مگر
اميد آنکه دمي در کنار او باشمز خون ديده کنارم پرست هر دم و نيست
که چون اجل برسد در ديار او باشمديار خويش رها کرده‌ام بدان سودا
پس از وفات همان سوکوار او باشمکفن سياه کنم روز مرگ، تا باري
من شکسته که اميدوار او باشمکجا به اوحدي اميد در توانم بست؟
مگر همين که: به دل دوستار او باشممرا مجال نباشد که: يار او باشم
هنوز در دو جهان شرمسار او باشماگر بهر دو جهانش بها کنم يک موي
بهل، که عاشق مسکين زار او باشممرا به زهد و نماز و ورع چه ميخواني؟
که: او گذر کند و در گذار او باشمچو خاک بر درش افتاده‌ام بدان اميد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط