سخن بگوي چو من در سخن نمي‌باشم

سخن بگوي چو من در سخن نمي‌باشم شاعر : اوحدي مراغه اي که در حضور تو با خويشتن نمي‌باشم سخن بگوي چو من در سخن نمي‌باشم چنان که گويي در پيرهن نمي‌باشم چو بوي پيرهنت بشنوم ز خود بروم ز من مگير، که آن لحظه من نمي‌باشم به وقت ديدنت ار در دعا کنم تقصير که در وفا چو تو پيمان‌شکن نمي‌باشم مرا اگر چه بسي عيب هست، شکر کنم که هيچ بي‌سخن آن دهن نمي‌باشم دلم به شکل دهان تو زان سبب تنگست که بر گزاف درين انجمن نمي‌باشم من از براي تو گشتم مقيم، تا داني...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سخن بگوي چو من در سخن نمي‌باشم
سخن بگوي چو من در سخن نمي‌باشم
سخن بگوي چو من در سخن نمي‌باشم

شاعر : اوحدي مراغه اي

که در حضور تو با خويشتن نمي‌باشمسخن بگوي چو من در سخن نمي‌باشم
چنان که گويي در پيرهن نمي‌باشمچو بوي پيرهنت بشنوم ز خود بروم
ز من مگير، که آن لحظه من نمي‌باشمبه وقت ديدنت ار در دعا کنم تقصير
که در وفا چو تو پيمان‌شکن نمي‌باشممرا اگر چه بسي عيب هست، شکر کنم
که هيچ بي‌سخن آن دهن نمي‌باشمدلم به شکل دهان تو زان سبب تنگست
که بر گزاف درين انجمن نمي‌باشممن از براي تو گشتم مقيم، تا داني
در انتظار حنوط و کفن نمي‌باشمبه روز مردنم ار با جنازه خواهي بود
از آن مرنج، که بر يک سخن نمي‌باشمبراي مصلحت ار گفتم: از تو سير شدم
بيا، که زنده بدين جان و تن نمي‌باشماگر تو قصد تن و جان اوحدي داري


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط