عيب من نيست که: در عشق تو تيمار کشم

عيب من نيست که: در عشق تو تيمار کشم شاعر : اوحدي مراغه اي بار بر گردن من چون تو نهي بار کشم عيب من نيست که: در عشق تو تيمار کشم سرمه‌وارش همه در ديده‌ي بيدار کشم بر سر خاک درت گر بودم راه شبي مگرش من به تمناي تو در کار کشم دلم آن نيست که من بعد به کاري آيد اگرم دست دهد قند به خروار کشم به دهان تو، که از وي شکر اندر تنگست من که دل بر تو نهم جور به ناچار کشم هر که گل چيند از خار نبايد ناليد به ازآن نيست که پاي بمقدار کشم؟ با سر زلف تو خود...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عيب من نيست که: در عشق تو تيمار کشم
عيب من نيست که: در عشق تو تيمار کشم
عيب من نيست که: در عشق تو تيمار کشم

شاعر : اوحدي مراغه اي

بار بر گردن من چون تو نهي بار کشمعيب من نيست که: در عشق تو تيمار کشم
سرمه‌وارش همه در ديده‌ي بيدار کشمبر سر خاک درت گر بودم راه شبي
مگرش من به تمناي تو در کار کشمدلم آن نيست که من بعد به کاري آيد
اگرم دست دهد قند به خروار کشمبه دهان تو، که از وي شکر اندر تنگست
من که دل بر تو نهم جور به ناچار کشمهر که گل چيند از خار نبايد ناليد
به ازآن نيست که پاي بمقدار کشم؟با سر زلف تو خود دست درازي نه رواست
من به پيش که بر جور که از يار کشم؟اوحدي، قصه‌ي بيگانه بر يار برند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط