دل خود را به ديدار تو حاجت‌مند ميدانم

دل خود را به ديدار تو حاجت‌مند ميدانم شاعر : اوحدي مراغه اي غم هجر تو بنيادم بخواهد کند، ميدانم دل خود را به ديدار تو حاجت‌مند ميدانم عظيم آشفته‌ام، ليکن خلاص از بند ميدانم مرا گويي: سر خود گير و پايم بسته‌اي محکم حديث او نميگويم بکس، هر چند ميدانم لبت پوشيده برد از من دل گمراه و من هرگز به بوسي زان دهن مشکل شوم خرسند، ميدانم شبم يک بوسه فرمودي که: خواهم داد، ليکن من نخواهم رفتن از پيشت، که قدر قند ميدانم مرا هر دم ز پيش خود براني چون مگس،...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دل خود را به ديدار تو حاجت‌مند ميدانم
دل خود را به ديدار تو حاجت‌مند ميدانم
دل خود را به ديدار تو حاجت‌مند ميدانم

شاعر : اوحدي مراغه اي

غم هجر تو بنيادم بخواهد کند، ميدانمدل خود را به ديدار تو حاجت‌مند ميدانم
عظيم آشفته‌ام، ليکن خلاص از بند ميدانممرا گويي: سر خود گير و پايم بسته‌اي محکم
حديث او نميگويم بکس، هر چند ميدانملبت پوشيده برد از من دل گمراه و من هرگز
به بوسي زان دهن مشکل شوم خرسند، ميدانمشبم يک بوسه فرمودي که: خواهم داد، ليکن من
نخواهم رفتن از پيشت، که قدر قند ميدانممرا هر دم ز پيش خود براني چون مگس، ليکن
بگويند اين حکايت‌ها و نتوانند ، ميدانمتو مي‌گويي: کزين پس من وفا ورزم، بلي خوبان
که چونش عاشقم با آنکه خيلي پند ميدانمهمه دم، اوحدي، زين پس مده پند و ببين او را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط