جاي آن دارد که: من بر ديدها جايت کنم شاعر : اوحدي مراغه اي رايگان باشي اگر، جان در کف پايت کنم جاي آن دارد که: من بر ديدها جايت کنم چون حديث پستهي تنگ شکر خايت کنم پسته حيران آيد و شکر به تنگ آيد ز شرم آفرين بر دست زلف عقل فرسايت کنم گر چه شد فرسوده عقل من ز دست زلف تو ديده را مزدور و دل را کارفرمايت کنم بر دل و بر ديدهي من گر کني حکم، اي پسر خلق را در حلقهي زلف سمن سايت کنم خويش را ديوانه سازم، تا بدين صحبت مگر چون مرا روي تو بايد، خدمت...