به نام ايزد! چه رويست اين؟ که حيرانند ازو حوران شاعر : اوحدي مراغه اي چنين شيرين نباشد در سپاه خسرو توران به نام ايزد! چه رويست اين؟ که حيرانند ازو حوران ولي پوشيده ميدارم نشان دردش از دوران دلم نزديک آن آمد که: از درد تو خون گردد ز مثل اين خرابيها چه غم دارند معموران؟ بخندي چون مرا بيني که: خون ميگريم از عشقت دريغ آمد مرا شمعي چنين در دست بينوران چو شاخ گل زر عنايي بهر دستي همي گردي ندانستي که: از گرمي بجوش آيند محروران؟ تو چندين شکر از...