ايکه لبت آب شکر ريختست

ايکه لبت آب شکر ريختست شاعر : خواجوي کرماني بر سمنت مشگ سيه بيختست ايکه لبت آب شکر ريختست بر ورق جان من انگيختست نقش ترا خامه‌ي نقاش صنع کاتش دل آب رخم ريختست ساقي از آن آب چو آتش بيار گرچه غمت با گلم آميختست با تو محالست برآميختن باز بموئي دلم آويختست در سر زلف تو ز آشفتگي عقل ازين واقعه بگريختست خانه‌ي دل عشق بتاراج داد عقد ثرياست که بگسيختست خون دل از ديده‌ي خواجو مگر
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ايکه لبت آب شکر ريختست
ايکه لبت آب شکر ريختست
ايکه لبت آب شکر ريختست

شاعر : خواجوي کرماني

بر سمنت مشگ سيه بيختستايکه لبت آب شکر ريختست
بر ورق جان من انگيختستنقش ترا خامه‌ي نقاش صنع
کاتش دل آب رخم ريختستساقي از آن آب چو آتش بيار
گرچه غمت با گلم آميختستبا تو محالست برآميختن
باز بموئي دلم آويختستدر سر زلف تو ز آشفتگي
عقل ازين واقعه بگريختستخانه‌ي دل عشق بتاراج داد
عقد ثرياست که بگسيختستخون دل از ديده‌ي خواجو مگر


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط