گر تو پنداري ترا لطف خدايي نيست هست

گر تو پنداري ترا لطف خدايي نيست هست شاعر : سنايي غزنوي بر سر خوبان عالم پادشاهي نيست هست گر تو پنداري ترا لطف خدايي نيست هست با جمال خاکپايت آشنايي نيست هست ور چنان داني که جان پاکبازان را ز عشق روي و آوازت هلاک پارسايي نيست هست ور گمانت آيد که گاه دل ربودن در سماع از لبت گم بودگان را رهنمايي نيست هست ور تو انديشي که گاه گوهر افشاندن ز لعل از تو قنديل فلک را روشنايي نيست هست ور تو پنداري که چون برداري از رخ زلف را از پي خون چو من عاشق جزايي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گر تو پنداري ترا لطف خدايي نيست هست
گر تو پنداري ترا لطف خدايي نيست هست
گر تو پنداري ترا لطف خدايي نيست هست

شاعر : سنايي غزنوي

بر سر خوبان عالم پادشاهي نيست هستگر تو پنداري ترا لطف خدايي نيست هست
با جمال خاکپايت آشنايي نيست هستور چنان داني که جان پاکبازان را ز عشق
روي و آوازت هلاک پارسايي نيست هستور گمانت آيد که گاه دل ربودن در سماع
از لبت گم بودگان را رهنمايي نيست هستور تو انديشي که گاه گوهر افشاندن ز لعل
از تو قنديل فلک را روشنايي نيست هستور تو پنداري که چون برداري از رخ زلف را
از پي خون چو من عاشق جزايي نيست هستور چنان داني ترا روز قيامت از خداي
خوي بد عهدي و رسم بي وفايي نيست هستور تو بسگالي که با اين حسن و خوبي مر ترا
صد هزاران قطره از چشم سنايي نيست هستور همي داني که بر خاک سر کويت ز خون


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط