هر آن روزي که باشم در خرابات هر آن روزي که باشم در خراباتشاعر : سنايي غزنوي همي نالم چو موسي در مناجاتهر آن روزي که باشم در خراباتمبارک باشدم ايام و ساعاتخوشا روزي که در مستي گذارمبه قرايي فروشم زهد و طاعاتمرا بي خويشتن بهتر که باشمنخواهم کرد پس گيتي عماراتچو از بند خرد آزاد گشتمخراباتي چه داند جز لباساتمرا گويي لباسات تو تا کيگهي پيش مغني در تحياتگهي اندر سجودم پيش ساقيسبيلم کرد مادر در خراباتپدر بر خم خمرم وقف کردستگهي گويم که اي مطرب غزلهاتگهي گويم که اي ساقي قدح گيرگهي نعره رسيده تا سماواتگهي باده کشيده تا به مستيچو کردم حق فرعوني مکافاتمرا موسي نفرمايد به توراتمکن بر روي سلامي خواجه هيهاتچو داني کاين سنايي ترهاتست