اندر دل من عشق تو نور يقينست شاعر : سنايي غزنوي بر ديدهي من نام تو چون نقش نگينست اندر دل من عشق تو نور يقينست مهر تو چو جنانست و وفاي تو چو دينست در طبع من و همت من تا به قيامت جان تو که همراه دم بازپسينست تو بازپسين يار مني و غم عشقت از جان به برم گر همه مقصود تو اينست گويي ببر از صحبت نا اهل بر من او را چه غم تاش و چه پرواي تکينست آن را غرض صحبت ديدار تو باشد خود وصل چه چيزست که اميد چنينست اميد وصال تو مرا عمر بيفزود نوک مژه بر...