اين نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد

اين نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد شاعر : سنايي غزنوي صورت جوريست کو بر عدل نوشروان نهاد اين نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد يارب آن چندين حلاوت در لبي بتوان نهاد گر زند بر زهر بوسه زهر گردد چون شکر تا به عمدا زلف را بر آن رخ تابان نهاد توبه و پرهيز ما را تابش از هم باز کرد آنکه در ميدان مدار گوي در چوگان نهاد از دل من وز سر زلفين او اندازه کرد همچو ماهي کش فلک يک روز در دوران نهاد ديدمش يک روز شادان و خرامان از کشي خوش بخنديد آن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اين نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد
اين نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد
اين نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد

شاعر : سنايي غزنوي

صورت جوريست کو بر عدل نوشروان نهاداين نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد
يارب آن چندين حلاوت در لبي بتوان نهادگر زند بر زهر بوسه زهر گردد چون شکر
تا به عمدا زلف را بر آن رخ تابان نهادتوبه و پرهيز ما را تابش از هم باز کرد
آنکه در ميدان مدار گوي در چوگان نهاداز دل من وز سر زلفين او اندازه کرد
همچو ماهي کش فلک يک روز در دوران نهادديدمش يک روز شادان و خرامان از کشي
خوش بخنديد آن صنم انگشت بر دندان نهادگفتم اي مست جمال آن وعده‌ي وصل تو کو
ساده دل مردا که بر وعده‌ي مستان نهادگفت مستم خواني و بر وعده‌ي من دل نهي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط