با او دلم به مهر و مودت يگانه بود شاعر : سنايي غزنوي سيمرغ عشق را دل من آشيانه بود با او دلم به مهر و مودت يگانه بود عرش مجيد جاه مرا آستانه بود بر درگهم ز جمع فرشته سپاه بود آدم ميان حلقهي آن دام دانه بود در راه من نهاد نهان دام مکر خويش کرد آنچه خواست آدم خاکي بهانه بود ميخواست تا نشانهي لعنت کند مرا اميد من به خلد برين جاودانه بود بودم معلم ملکوت اندر آسمان وز طاعتم هزار هزاران خزانه بود هفصد هزار سال به طاعت ببودهام بودم گمان...