هر که در بند خويشتن نبود شاعر : سنايي غزنوي وثن خويش را شمن نبود هر که در بند خويشتن نبود خويشي خويش را وطن نبود آنکه خالي شود ز خويشي خويش زان که از خويش مرده من نبود من مگوي ار ز خويش بي خبري تن او را ز من کفن نبود در خرابات هر که مرد از خويش از همه جز منت سخن نبود ارنهاي مرده هر چه خواهي گوي زين خصومت ورا حزن نبود با سنايي ازين خصومت نيست دل به تيمار ممتحن نبود مست باش اي پسر که مستان را نيستي جز هلاک تن نبود راستي را...