راحتي جان را به گفتار اي پسر شاعر : سنايي غزنوي آفتي دل را به کردار اي پسر راحتي جان را به گفتار اي پسر نيست کردارت چو گفتار اي پسر هر چه بايد داري از خوبي وليک سرو قد و لاله رخسار اي پسر مهر و ماهي گر بدندي مهر و ماه چون فرود آيي به بازار اي پسر بشکني بازار خوبان جهان تا کجا خواهد شدن کار اي پسر خلقي از کار تو سرگردان شدند يوسف عصري به ديدار اي پسر همچو يعقوبند گريان زان که تو دست را آهسته بردار اي پسر عشق تو چون پاي بند خلق شد...