خويشتن داري کنيد اي عاشقان با درد عشق

خويشتن داري کنيد اي عاشقان با درد عشق شاعر : سنايي غزنوي گر چه ما باري نه‌ايم از عشقبازي مرد عشق خويشتن داري کنيد اي عاشقان با درد عشق عاشق آن بايد که از معني بود در خورد عشق ما همه دعوي کنيم از عشق و عشق از ما به رنج پاکبازي کو که باشد عاشق و هم برد عشق عشق مردي هست قائم گر بر و جانها برد آب رخ در باز تا روزي رسي در گرد عشق گرد عشق آنگاه بيني کاب رخ را کم زني ناچشيده شربت وصل و نديده درد عشق خيره سر تا کي زني همچون زنان لاف دروغ گر بر آيد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خويشتن داري کنيد اي عاشقان با درد عشق
خويشتن داري کنيد اي عاشقان با درد عشق
خويشتن داري کنيد اي عاشقان با درد عشق

شاعر : سنايي غزنوي

گر چه ما باري نه‌ايم از عشقبازي مرد عشقخويشتن داري کنيد اي عاشقان با درد عشق
عاشق آن بايد که از معني بود در خورد عشقما همه دعوي کنيم از عشق و عشق از ما به رنج
پاکبازي کو که باشد عاشق و هم برد عشقعشق مردي هست قائم گر بر و جانها برد
آب رخ در باز تا روزي رسي در گرد عشقگرد عشق آنگاه بيني کاب رخ را کم زني
ناچشيده شربت وصل و نديده درد عشقخيره سر تا کي زني همچون زنان لاف دروغ
گر بر آيد موکب رندان و بردا برد عشقاي سنايي توبه بايد کردن از معني ترا


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط