اي ساقي خيز و پر کن آن جام

اي ساقي خيز و پر کن آن جام شاعر : سنايي غزنوي کافتاده دلم ز عشق در دام اي ساقي خيز و پر کن آن جام وز خون دو ديده پر کنم جام تا جام کنم ز ديده خالي تا کي بنديم دل در ايام ايام چو ما بسي فرو برد گيريم دو زلف آن دلارام خيزيم و رويم از پس يار چندان بخوريم باده‌ي خام باشيم مجاور خرابات کاندر کفريم يا در اسلام کز مستي و عاشقي ندانيم امروز شديم جملگي عام گر دي گفتيم خاصگانيم تا فردا چون بود سرانجام امروز زمانه خوش گذاريم ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي ساقي خيز و پر کن آن جام
اي ساقي خيز و پر کن آن جام
اي ساقي خيز و پر کن آن جام

شاعر : سنايي غزنوي

کافتاده دلم ز عشق در داماي ساقي خيز و پر کن آن جام
وز خون دو ديده پر کنم جامتا جام کنم ز ديده خالي
تا کي بنديم دل در ايامايام چو ما بسي فرو برد
گيريم دو زلف آن دلارامخيزيم و رويم از پس يار
چندان بخوريم باده‌ي خامباشيم مجاور خرابات
کاندر کفريم يا در اسلامکز مستي و عاشقي ندانيم
امروز شديم جملگي عامگر دي گفتيم خاصگانيم
تا فردا چون بود سرانجامامروز زمانه خوش گذاريم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط