صنما تا بزيم بندهي ديدار توام شاعر : سنايي غزنوي بتن و جان و دل ديده خريدار توام صنما تا بزيم بندهي ديدار توام من شب و روز جگر خسته ز آزار توام تو مه و سال کمر بسته به آزار مني بکشم جور تو زيرا که گرفتار توام گر چه از جور تو سير آمدهام تا بزيم آگهي نيست که من سوختهي زار توام زان نکردي تو همي ساخت بر من که ترا به سر تو که من آرايش بازار توام گر چه آرايش خوبان جهاني به جمال زان که من شيفتهي خوبي ديدار توام نه عجب گر بکشم تلخي گفتار...