چندان بخوريم مي که از خود شاعر : سنايي غزنوي آگه نشويم زان که چنديم چندان بخوريم مي که از خود دل در خود و در جهان چه بنديم ما عاشق همت بلنديم ميگيريم ار چه دانشمنديم آن به که يکي قلندري وار وز بهر جگر جگر برنديم از بهر پسر به سر بياييم خود را به دو دست ما کمنديم ار هيچ شکار حاجت آيد زنار چهار کرد بنديم با يک دو سه جام به که خود را چون زير هزار گونه بنديم خود را به دو باده وارهانيم بر آتش مي چو ما سپنديم اي يار ز چشم بد چه...