خيز تا ما يک قدم بر فرق اين عالم زنيم شاعر : سنايي غزنوي وين تن مجروح را از مفلسي مرهم زنيم خيز تا ما يک قدم بر فرق اين عالم زنيم در گذار مهرهي اصل بني آدم زنيم تيغ هجران از کف اخلاص بر حکم يقين پس تبرا را برو پوشيم و کف بر هم زنيم جمله اسباب هوا را برکشيم از تن سلب بر بساط نيستي يک چند گاهي دم زنيم از علايقها جدا گرديم و ساکنتر شويم بر قفاي ملحدان زان ضربتي محکم زنيم تيغ توحيد از ضمير خالص خود برکشيم ما به آب قوت علوي برو برنم زنيم ...