روزي که رخ خوب تو در پيش ندارم

روزي که رخ خوب تو در پيش ندارم شاعر : سنايي غزنوي آن روز دل خلق و سر خويش ندارم روزي که رخ خوب تو در پيش ندارم چون طاقت هجرت من درويش ندارم چندين چه کني جور و جفا با من مسکين زين بيش سر گفت و کمابيش ندارم در مجمره‌ي عشق و غمت سوخته گشتم جز سلسله بر دست دل ريش ندارم تا سلسله‌ي عشق تو بربست مرا دست اسلام شد و قبله شد و کيش ندارم زان غمزه‌ي غماز غم افزاي تو بر من
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روزي که رخ خوب تو در پيش ندارم
روزي که رخ خوب تو در پيش ندارم
روزي که رخ خوب تو در پيش ندارم

شاعر : سنايي غزنوي

آن روز دل خلق و سر خويش ندارمروزي که رخ خوب تو در پيش ندارم
چون طاقت هجرت من درويش ندارمچندين چه کني جور و جفا با من مسکين
زين بيش سر گفت و کمابيش ندارمدر مجمره‌ي عشق و غمت سوخته گشتم
جز سلسله بر دست دل ريش ندارمتا سلسله‌ي عشق تو بربست مرا دست
اسلام شد و قبله شد و کيش ندارمزان غمزه‌ي غماز غم افزاي تو بر من


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط